امر سؤالبرانگیز و تراژیک این است که چرا فرزندان پسر اکثراً خودشان را بهطرز غیرعقلانی و بردهوار تسلیم پدران خود میکنند، پدرانی که برای ابقاء و تحکیم اتوریتۀ خویش بر زن و فرزندانشان از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند؟ برای یک مرد جوان، به لحاظ روانی هیچچیز خطرناکتر از این نیست که مسئالۀ زخمخوردگی و قربانی شدنش را بهدست پدر خود انکار و کتمان سازد.
ماکس ارنست از نادر هنرمندانی بود که با معضل پدرسالاری در آثارش آشکارا برخورد کرده است، برای مثال در همین اثر تحت عنوان «پیئتا» یا «انقلاب شبانه»، که ما در اینجا بهصورت مختصر به آن میپردازیم:
رابطۀ ارنست با پدر خود همیشه پرابلماتیک بود. او پدر خود را فردی جاهل، کاتولیکی متعصب و خردهبورژوا میدانست. پدرش هم در سطح یک آماتور نقاشی میکشید، اما سرسختانه از سبک آکادمی یا سنتی در نقاشی دفاع میکرد؛ به همین خاطر تابوتحمل نقاشیهای غیرعقلایی پسرش را نداشت و آنها را بهشدت رد و محکوم میکرد.
تابلوی «انقلاب شبانه» ارنست از دو منبع متفاوت الهام گرفته است. نخست این که ارنست شاگرد فروید بود، و در پیروی از تئوری ناخودآگاه فروید، قصد داشت با کشیدن تصاویر نامالوف کارکرد ذهن انسان را به نمایش گذارد. در خواب ما فاقد هر گونه برج هدایت هستیم، و آرزو و امیال سرکوب شدۀ ما بهصورت تصویرهایی سمبولیک در خوابمان بهطرز خودانگیخته ظاهر میشوند.
این تابلو خود ارنست را بهمثابۀ فرزندی جوان و نحیف و ضربهپذیر، در آغوش پدرِ قلچماقش، با سبیل طاق نصرتی و کلاه شاپو، نشان میدهد. به نظر میرسد ارنست خوابش برده است و پدرش او را به طبقۀ بالا به مقصد تختخوابش میبرد. در سمت راست تابلو، فروید دیده میشود که با سری زخمی و پانسمان شده در خواب راه میرود. این تابلو مانند امر تفسیر خواب در برابر یک تحلیل دقیق مقاومت میکند.
منبع دوم الهام این تابلو، تندیسی است با شهرت جهانی به نام «پیئتا» اثر میکل آنژ. این اثر عیسی مسیح را بعد از به صلیب کشیده شدنش، روی زانوهای مادرش مریم مقدس نشان میدهد. اما در نقاشی ارنست پدر مستبد است که نقش مریم باکره را ایفا میکند.
برای ارنست، اروتیسم راه دیگری برای ورود به ناخودآگاه، و فرار از سنتها و شاید نیز تحریک ذائقه بورژوایی بود. چنان که در اثر ظریف «پلیادها» (حوریهای باکره) مشهود است. تصویری از دختری برهنه و بدون صورت در فضایی آبی که با خطوط افقی لایهبندی شده، نشاندهنده آب یا آسمان است. چند فرم عجیب و غریب در اطراف دختر دیده میشود . این که دختر در فضا شناور است و نه روی زمین، که بیشتر شخصیتهای ارنست اینگونه هستند، نشان میدهد که او در وجود دختر جوان نوعی آزادی و بیوزنی میبیند.
ارنست تابلوی «پیروزی سورئالیسم» را کمی پس از شکست جمهوریخواهان اسپانیا در جنگ داخلی اسپانیا کشید. در این درگیری، رهبران فاشیست اسپانیا با حمایت آلمان و ایتالیا به پیروزی رسیدند. هدف ارنست این بود که آشفتگیای را که در حال گسترش در اروپا میدید و ویرانیای که فاشیسم به کشورها وارد میساخت، به تصویر بکشد. این نقاشی یکی از معدود آثار اوست که از رویدادهای سیاسی الهام گرفته است. عنوان این تابلوی یک اعتراف ساده به این واقعیت است که سورئالیستها با ایدههای کمونیستی خود نتوانسته بودند هیچکاری برای مقاومت در برابر فاشیسم انجام دهند.
ارنست در آلمان متولد شد، اما تا زمان مرگش از تابعیت و شهروندی فرانسه و ایالاتمتحده برخوردار بود. ارنست در سال ۱۹۴۱ پس از فرار از اروپا با کمک پگی گوگنهایم در نیویورک ساکن شد و کمی بعد با او ازدواج کرد. گوگنهایم سومین همسر ارنست بود و با این حال، آنها در نهایت از هم جدا شدند. ارنست برای بار چهارم با نقاش سوررئالیست، دوروتیا تنینگ ازدواج کرد و سپس به آریزونا نقل مکان کرد.
اگرچه ارنست هنرمندی است که بیشتر توسط پژوهشگران هنر و دانشگاهیان شناخته شده تا عموم مردم، اما تأثیر او در شکلگیری سمتوسوی هنر آمریکایی در میانۀ قرن بیستم، بهویژه اکسپرسیونیسم انتزاعی، غیرقابل انکار است.
ارنست در سن ۸۴ سالگی در ۱ آوریل ۱۹۷۶ در پاریس درگذشت. او در گورستان پرلاشز به خاک سپرده شده است.