نگاهی به نوولای دردِ سنگ نوشته‌ی ملینا آگوس / تاب‌آوری سنگ‌های دردناک زندگی

نوولای «دردِ سنگ» نوشته‌ی «ملینا آگوس» روایت زندگی زنی ساردنیایی است که در تمام طول عمر خود از سنگ کلیه رنج می‌برد. از طرفی در شهر خود به دیوانگی شهرت دارد و زندگی‌اش پر است از عشق‎های ناکام و تحمل درد عشق از درد سنگ برای او سخت‌تر است. راوی این کتاب نوه‌ی این زن است و او را در تمام داستان مادربزرگ خطاب می‌کند. او زندگی مادربزرگ از کودکی تا مرگ را از میان یادداشت‌های مادربزرگ و شناختی که از او دارد و همچنین چیزی که مادر راوی از خانواده‌ی مادربزرگ شنیده است. کتاب درد سنگ را سارا عصاره به فارسی ترجمه و نشر چشمه آن در مجموعه‌ی برج بابل منتشر کرده است. این یادداشت به بررسی اجمالی معنای داستان و نقش کمک‌کننده‌ی ستینگ و شیوه‌ی روایت داستان برای معناسازی می‌پردازد.

ملینا آگوس نویسنده‌ی شصت‌وچهار ساله‌ی ایتالیایی در شهر جنوای ایتالیا به دنیا آمد. والدینش اهل جزیره‌ی ساردنیا بودند؛ هم‌استانی شخصیت‌ اصلی نوولای درد سنگ یعنی مادربزرگ. ملینا آگوس رمان‌های زیادی نوشته که همین عنوان یعنی درد سنگ او را به شهرت رسانده و جوایز زیادی برای او به همراه داشته است. نیکول گارسیا کارگردان فرانسوی فیلمی براساس درد سنگ با همین عنوان ساخته که در سال ۲۰۱۶ مورد استقبال قرار گرفت و در جشنواره‌ی کن به نمایش درآمد. IMDB این فیلم ۶/۶ از ۱۰ است.

نوولای درد سنگ یکی از عنوان‌های مجموعه‌ی برج بابل نشر چشمه است. برج بابل آن دسته از آثار داستانی است که قالب نوولا دارند و براساس توضیح خود مجموعه با هدف همدلی از راه همزبانی انتخاب و ترجمه شده‌اند. نشر چشمه در این مجموعه نوولاهای خوب تا سی‌هزار کلمه را از سرزمین‌ها و فرهنگ‌های مختلف برای این مجموعه گرداوری کرده و با توجه به منطقه‌ی جغرافیایی اثر نام فرعی‌تری نیز بر آن برگزیده. به عنوان مثال درد سنگ که داستانی ایتالیایی است احتمالاً به همراه آثار یونانی در دسته‌ی زوربا، آثار اروپای شرقی در دسته‌ی شوایک و یا آثار آمریکای لاتین در دسته‌ی رمدیوس قرار می‌گیرند. «بی‌دوزوکلک» نوشته‌ی آندرس بارب، «سوروسات در سوراخ موش» نوشته‌ی خوآن پابلو ویالوبوس و «جناب مارتینی» نوشته‌ی پیترو گروسی سه مورد از عنوان‌های این مجموعه هستند.

راوی نوولای درد سنگ بیشتر از هر چیز به کنجکاوی در زندگی مادربزرگ می‌پردازد. او در شروع داستان و در فصل اول اطلاع می‌دهد که مادربزرگ سنگ کلیه دارد. بنابراین از همان ابتدای داستان مشخص می‌شود که مسأله‌ی مادربزرگ به عنوان شخصیت اصلی داستان بیماری سنگ کلیه است. اما درد سنگ این‌طور آغاز می‌شود: «مادربزرگ پاییز ۱۹۵۰ با کهنه‌سرباز آشنا شد…» و راوی در همان جمله‌ی اول و قبل از صحبت از سنگ کلیه از آشنایی مادربزرگ با کهنه‌سرباز می‌گوید. این شروع از همین ابتدا این قرارداد را با مخاطب می‌بندد که ارتباط با کهنه‌سرباز موضوعی به مراتب مهم‌تر از سنگ کلیه است و این موضوع در ادامه‌ی داستان مشخص می‌شود.

در حقیقت این نوولا داستان زنی است که در کنار تحمل درد سنگ کلیه، درد فقدان عشق و فراق را نیز تحمل می‌کند. مادربزرگ به‌خاطر سنگ کلیه نمی‌تواند مادر شود و وقتی برای درمان سنگ کلیه‌ی خود راهی سفر می‌شود، کهنه‌سربازی را ملاقات می‌کند و عاشق او می‌شود. این عشق باعث می‌شود بلافاصله بعد از بازگشت از سفر بچه‌دار شود و او تمام عمر خود عاشق کهنه‌سرباز می‌ماند. در همین‌جا باید گفت که این شیوه‌ی روایت گرچه با معنای داستان __که در ادامه درباره‌ی آن صحبت خواهد شد، هماهنگی دارد، اما به دلیل نقل کردن وقایع و نه نمایش آن تا حد زیادی جذابیت داستان را برای بسیاری از مخاطب‌ها می‌تواند پایین بیاورد.

ملینا آگوس در این نوولا سعی کرده در خلال روایت زندگی مادربزرگ، زنی که همزمان از درد جسمی یعنی سنگ کلیه و بدتر از آن درد روانی یعنی فراق رنج می‌برد، به مسائل سیاسی و اجتماعی ایتالیا و گاهی جهان از جنگ جهانی دوم به بعد نیز بپردازد. مسائلی چون جنگ و بمباران، موج‌های مهاجرت‌ در ایتالیا و تأثیرات و کشمکش‌های ایسم‌های آن دوره یعنی فاشیسم و کمونیسم. در طول داستان این پدیده‌ها به عنوان ستینگ داستان به خوبی نقش خود را ایفا می‌کنند. دلبستگی نویسنده به این ستینگ آن‌قدر زیاد است که بعد از مرگ مادربزرگ که نوولا درباره‌ی اوست، موضوع سمت مادربزرگ دیگر راوی یعنی مادرِ مادر او می‌رود و خیلی کوتاه زندگی او روایت می‌شود. ساختار داستان طوری است که شرح زندگی راوی، پدر و مادرش و مادر مادرش را هم شامل می‌شود و از این حیث انسجام روایی و تعادل در روایت را تاحدی از دست می‌دهد، اما از آن‌جایی که هر دو مادربزرگ راوی در دهه‌ی پنجاه میلادی مهم‌ترین مسأله‌ی زندگی خود را تجربه‌ می‌کنند، شاید هدف نویسنده این بوده که نشان دهد در آن دوره زن‌ها در هر کجای ایتالیا و در هر نوع خانواده و با هر میزان استعداد و هر نوع شخصیت درد و مسأله‌ی خود را دارند.

رمان درد سنگ

به نظر می‌رسد هدف آگوس از این انتخاب ستینگ و با توجه به عنوانی که برای نوولای خود انتخاب کرده، اشاره به این نکته است که از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین نهادهای یک سرزمین مسأله‌ی خاص خودش یا به قول نویسنده سنگ خودش را دارد. بنابراین به نظر می‌رسد در لایه‌های زیرین داستان سنگ به معنای مسأله و مشکل است؛ مسأله‌ای که می‌تواند برای هر فرد، هر خانواده و یا هر جامعه پیش آید و آن مسأله با انسان همراه است و باید دید هر کس به چه نحوی با آن روبه‌رو می‌شود.

از طرفی نوولای درد سنگ از نگاه میزان و نحوه‌ی اطلاعات‌دهی داستان از ساختاری سه بخشی تشکیل می‌شود. اولین بخش که بخش عمده‌ی کتاب یعنی از فصل اول تا شانزدهم است، روایت بر اساس خاطرات مکتوب و شفاهی مادربزرگ است. دومی که بر اساس گفته‌های مادر راوی است، فصل هفده، هیجده و نوزدهم را شامل می‌شود. سوم هم نامه‌ی کهنه‌سرباز است که در حکم گره‌گشایی عمل می‌کند. دو بخش اول روایت‌هایی ضدونقیض هستند از زندگی مادربزرگ، به طوری که در پایان این دو بخش مخاطب نمی‌تواند به قطع تشخیص دهد که کدام روایت جعلی و کدام واقعی است و شاید هر دو درست است و فقط برداشت انسان‌ها از مفاهیم است که باعث اختلاف سلیقه و نظر می‌شود. اما در بخش سوم که نامه‌ی کهنه‌سرباز به مادربزرگ است، می‌تواند تا حد زیادی مخاطب را به نتیجه‌ای قطعی‌تر برساند.

با همه‌ی این‌ها و با توجه به این‌که مادربزرگ با همه‌ی کم‌سوادی‌اش دستی در نویسندگی دارد، می‌توان این برداشت را هم داشت که او این‌ خاطرات را نه از فهم خود از زندگی‌اش و ارتباط با کهنه‌سرباز برای نوه‌اش بازگو کرده، که داستانی است از تغییری تعمدی و البته زیبا از تجربه‌ی زیسته‌ی خود برای این‌که زندگی دردناکش را قابل تحمل کند؛ چیزی که مشابهش در داستان مادرِ مادر ِ راوی به شیوه‌ای دیگر وجود دارد. گویی مادربزرگ طوری این داستان و این دروغ را خلق کرده که خودش هم باور کرده و به سبب آن مادر شده. اگر با این دید به نوولای درد سنگ نگاه کنیم، با کانسپتی که از داستان برداشت می‌شود و این پایان‌بندی به نظر می‌رسد درون‌مایه‌ی داستان این باشد که هر کس راهی برای تحمل سنگِ زندگی پیدا می‌کند، مادربزرگ عشق و خیال‌پردازی درباره‌ی آن را انتخاب کرده.

درنهایت می‌توان گفت که نوولای دردِ سنگ نوولایی است که گرچه می‌توانست شیوه‌ی روایت بهتر و جذاب‌تری داشته باشد، اما به مسأله‌ی مهم و ظریفی اشاره می‌کند. مسأله‌ای که همه به نوعی و به شیوه‌ای با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.  درحقیقت درد سنگ روایت تحمل درد است. هر دردی که انسان از خصوصی‌ترین شکل زندگی تا بالاترین سطح آن و در ظرف سرزمین و حتی جهان با آن مواجه باشد. برای ساختن این معنا آگوس از ستینگ داستان کمک گرفته و مخاطب را به لایه‌های عمیق‌تر داستان خود برده است. این کتاب با عنوان دیگری به نام «از دیار مهتاب» با ترجمه‌ی مهرداد وثوقی توسط نشر ماهی نیز وارد بازار کتاب شده است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights