گرگ ها در لباس میش / نگاهی به فیلم «اروپا» ساخته سودابه مرتضایی

«اروپا» ساخته سودابه مرتضایی، فیلمی است که نشان از فیلمسازی مسلط به زبان سینما و نیز آگاه به تضادهای امروز جهان دارد. این سومین فیلم فیلمسازی است که فیلم قبلی‌اش «جوی» در سال ۲۰۱۹ به عنوان بهترین فیلم فستیوال فیلم لندن انتخاب شد. «جوی» درباره قاچاق بردگان جنسی آفریقایی به اتریش بود و داستان زنی نیجریه‌ای به نام جوی را روایت می کرد که قاچاقچیان سکس، او را به وین انتقال می‌دهند و او را مجبور به تن‌فروشی در این شهر می‌کنند. «اروپا» نیز ماجرای زنی به نام بیت وینتر، نماینده یک شرکت بزرگ تجاری به نام «اروپا» است که برای توسعه اهداف شرکت به منطقه‌ای روستایی و دورافتاده در آلبانی سفر می‌کند و قصد دارد با دادن وعده‌هایی از طرف شرکت، روستاییان را وادار کند که زمین‌های خود را به شرکت بفروشند. شرکتی که فعالیتش در فیلم مبهم و نامشخص است و همانطور که از اسمش برمی آِید، بیشتر تشکیلاتی نمادین است و استعمار غرب و کاپیتالیسم اروپایی را نمایندگی می کند که در صدد توسعه اهداف استعماری و سودجویانه و سیستم میلیتاریسی به بهای حذف زندگی‌های بومی و بی‌خانمان کردن مردم کشورهای توسعه‌نیافته است. به نظر من، «اروپا»، فیلمی عمیق و متفکرانه و یک تراژدی مدرن درباره گلوبالیسم و حرص و آز جهان سرمایه‌داری است که در لوای کمک به کشورهای در حال توسعه، به بهره‌کشی از آنها می‌پردازد و باعث نابودی آنها می‌شود.

بیت وینتر، نماینده مزدور سرمایه داری و سرباز کورپوریشن‌هایی است که قصد بلعیدن کشورهای توسعه نیافته و عقب مانده ای چون آلبانی را دارند. او یکی از همان میسیونرهای مسیحی و ژزوئیت‌های شارلاتان قرن هجدهمی است که به سرزمین‌های آفریقا و شرق جهان سفر می‌کردند و همدست استعمار درغارت بومیان این کشورها بودند. جوموکنیاتا، رئیس جمهور کنیا زمانی گفته بود “قبل از اینکه میسیونرها به آفریقا بیایند، ما زمین داشتیم و آنها انجیل اما آنها به ما یاد دادند که با چشمان بسته دعا کنیم و وقتی چشم باز کردیم دیدیم که ما انجیل  داریم و آنها زمین.”

به گفته مرتضایی، تم اصلی او در این فیلم  “آگاهی‌زدایی /بیداری‌زدایی” (Woke-washing) است. آگاهی‌زدایی، درواقع  بهره‌برداری از ارزش‌های مترقی و انسانی به‌عنوان نوعی تبلیغات برای سوددهی بیشتر است و زمانی رخ می‌دهد که یک شرکت، مؤسسه یا فرد، حرفی می زند یا کاری انجام می‌دهد که در پوشش هدفی انسان دوستانه و اخلاقی صورت می گیرد در حالی که هدف واقعی آنها که پنهان است؛ صدمه زدن به جوامعِ آسیب‌پذیر است.

بیت وینتر، یک زنِ هیپوکرات مدرن است. او آرام و صمیمی حرف می‌زند، وارد حریم شخصی روستاییان می شود، با آنها دست می دهد و و سر سفره شان می نشیند و با آنها راکی(مشروب محلی) می نوشد و خود را علاقمند به مردم و فرهنگ آلبانی معرفی می‌کند اما بعد از اینکه از خانه آنها بیرون می آید دستش را با مواد ضدعفونی کننده پاک می‌کند. او گوشت بره ای را که میزبانش به رسم سنت و احترام به او می‌دهد تا با خودش به هتل ببرد، قبول می‌کند اما بعد می بینیم که آن را نمی خورد و برای سگ‌های کوچه می‌ریزد.

بیت وینتر در واقع، شمایل نمادین یک استعمارگر غربی است که برای غصب زمین‌های روستاییان آلبانی آمده و در قالب انسان دوستی و اهداف بشردوستانه، می‌خواهد زمین‌های آنها را از چنگ‌شان درآورد. او گرگی در لباس میش و شیطانی در قالب یک فرشته است که از سیاست هویج و چماق استفاده می‌کند. ابتدا درِ باغ سبز را به روستایی‌ها نشان می دهد و وقتی زیر بار نرفتند، آنها را به استفاده از زور تهدید می کند. به جنتور گورزی، دامدار و زنبوردار محل می‌گوید که اگر پیشنهادش را قبول نکند او می رود و به جای او افراد دیگری می آیند که با زبان زور با او حرف خواهند زد. اما مردان روستایی افرادی سرسخت و مغرورند که حاضر به فروش زمین شان نیستند و پیشنهادهای شرکت را رد می‌کنند و می گویند این زمینی است که از پدران آنها ارث رسیده و ترجیح می‌دهند در فقر زندگی کنند اما آن را نفروشند. یکی از آنها می گوید: “من می خواهم روی این زمین بمیرم.”

تضاد بین بیت وینتر (شرکت «اروپا») و روستاییان منطقه، تضادی آنتاگونیستی است حتی اگر برخی از آنها مثل گورزی، فریب پیشنهادات اغواگرانه وینتر و شرکت او را بخورند و حاضر شوند زمین‌شان را در قبال امتیازهایی مثل گرفتن بورسیه تحصیلی برای دخترش واگذار کنند اما به محض رفتن بیت، بولدوزرها از راه می رسند و پروژه تخریب خانه‌ها و طویله دام‌ها و کندوهای زنبور عسل شروع می شود. بنابراین، بیت وینتر، صورت لطیف و بانقاب سرمایه داری هار و تبهکار امروز است که همراه با زور، نیروی نظامی و مسلسل و بولدوزر پیش می رود و همه جا را تسخیر می‌کند و هر مقاومتی را درهم می شکند.

ساختار روایی فیلم خطی است که با یک فلش فوروارد شروع شده و بعد به زمان حال برمی گردد و تا آخر و رسیدن به نمای افتتاحیه ادامه پیدا می کند. در نمایی از درون یک اتومبیل، مرد خشمگینی را می بینیم که روی کاپوت اتومبیل نشسته و به شیشه جلوی ماشین ضربه می‌زند و جیغ و داد می کند. او همان جنتور گورزی، مرد روستایی فریب خورده است که بعد فیلم به ما نشان می دهد که چگونه اغوا شده و فریب می‌خورد.

اروپا ساخته سودابه مرتضایی

«اروپا» شدیداً هماهنگ با ساختار اقتصادی اروپا در قرن بیست و یکم است. سلب مالکیت، استعمار، تضاد سنت و مدرنیته و نابرابری اقتصادی و اجتماعی، تم های اصلی این فیلم‌اند که به شکل قانع کننده‌ای ارائه می‌شود. رویکرد انتقادی مرتضایی به سرمایه‌داری و نفوذ استعمار در جوامع توسعه نیافته بسیار شبیه اولریش سیدل و گریزباخ است. سبک مینی مالیستی فیلم نیز متاثر از سبک همین فیلمسازان است که با همان ریتم آرام در فضاهای روستایی و غریب و با همان جزییات، رابطه‌ها و نگاه ها پیش می‌رود. دوربین روی دست و وجود نابازیگران نیز به فیلم حس و حال و اصالت یک فیلم مستند را داده است. مرتضایی، منطقه ای را به عنوان لوکیشن فیلم انتخاب کرده که محل زندگی مردمی است که پیرو طریقت بکتاشیه اند که از طریقت‌های صوفیه آسیای صغیر و منطقه بالکان است. آنها خود را پیرو امام علی می‌دانند و معبد مخصوص خود را دارند. در خانه جنتور گورزی، کشاورز روستایی، تمثال بزرگی از امام حسین به چشم می‌خورد. با این حال، آنها تعصبات دینی مسلمانان را ندارند. زن‌ها و دخترهایشان بی حجاب اند و همه از جمله پیر طریقت و ملای ده، به سلامتی هم راکی می‌نوشند. مرتضایی این ویژگی خاص فرهنگی را در یک میزانسن عالی نشان می‌دهد، صحنه ای که بیت وینتر به خانه مرد روستایی می رود تا با او قرارداد را امضا کند. آنها دور میزی نشسته اند و به افتخار امضای قرارداد راکی می‌نوشند. پشت سر آنها تمثال بزرگ امام حسین نصب شده است.

دوربین روی دست و فضاسازی فیلم و موسیقی آن، حال و هوای یک فیلم ترسناک و تریلر جنایی را به آن داده و خاطره ذهنی تماشاگر از فیلم‌های مافیایی و گنگستری که در آلبانی می گذرند نیز به این حس دامن می‌زند. اما مرتضایی جز در یک سکانس، وارد چنین فضایی نمی‌شود و از کلیشه‌های این ژانر آشنازدایی می کند. در این سکانس که در شب می گذرد، بیت وینتر در اتاقش نشسته و آدم ناشناسی به او تلفن می زند و اتفاقی را برای او تعریف می کند که ما نمی دانیم چیست. صحنه بعد او را در روستای تاریک می بینیم که با ترس به اطراف نگاه می کند و دو مرد روستایی از دل تاریکی به او نزدیک می‌شوند اما نگهبان پایگاه به کمک او می‌آید و با تهدید اسلحه آنها را می‌ترساند و دور می کند. ادامه این صحنه یکی از عجیب‌ترین صحنه‌های فیلم است. نگهبان‌ها چند جوان توریست خارجی را که  بی اجازه وارد پایگاه شده‌اند دستگیر کرده و در یک قفس آهنی بزرگ زندانی کرده‌اند. در اینجا، بیت وینتر، چهره واقعی خود را به ما نشان می‌دهد. او دیگر آن زن مهربان، خوش قلب و انسان دوست آلمانی نیست که پیش‌تر دیده‌ایم بلکه رفتارش مثل یک مامور خشن سازمان‌های امنیتی و نظامی است. او کوچکترین انعطافی در برخورد با توریست های جوان نشان نمی دهد و تا آنها را وادار به اعتراف در برابر دوربین موبایل خودش نکند، حاضر نمی‌شود آنها را آزاد کند.

«اروپا»، فیلمی رئالیستی و هشدار دهنده درباره اهداف و پروژه‌های سودجویانه شرکت‌های بزرگ چند ملیتی است و نیز اثری تمثیلی درباره سیاست‌های استعماری قدرت‌های بزرگ غربی و بازی‌های فریبکارانه آنها در طول تاریخ.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
پرویز جاهد
پرویز جاهد
منتقد سینما، فیلمساز، تحلیل‌گر فیلم

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights