نمای نزدیک تعرض / درباره فیلم دستیار (The Assistant)

دستیار (The Assistant) داستان یک خطی ساده‌ای دارد. روایت دختر دستیاری در اداره‌ی طبعا مهم و روابط او با کارفرما و بالادست خود و تمام چیزهایی که او را تحت شعاع و در ادامه فشار می‌گذارد. اما داستان اصلی فیلم قطعا در زیرلایه‌های آن نهفته شده: رابطه برده و ارباب بی‌رحم (با از یادبردن این نکته او برده است و تن دادن به این‌کار) و یا مظلوم بی‌پناه و ظالم در قدرتمندترین جایگاه خویش. به‌صورت کلی، دستیار داستان سرکوب است. سرکوب جنس مونث، سرکوب تحقیرهایی که باید بدون واکنش دریافت کند، استثمار و بیگاری چون صرفا او ضعیف انگاشته شده (که یعنی ضعیف دیده می‌شود، از نگاه پیرامون مردانه‌اش نه اینکه خود او چنین چیزی را داشته باشد) و «اینجور» به‌نظر می‌رسد و تمام چیزهای دیگری که باعث می‌شود هرکس از کار در چنین محیط‌هایی متنفر شود و تنفری که به همراه تعرض‌های روانی مداوم درآخر تنها در گلو می‌ماند.

دستیار، ساخته‌ی کیتی گرین اثر منحصر بفرد و البته درخور ستایشی است. نه فقط از این رو که سعی می‌کند داستان را رک و راست و بدون ذره‌ای لاپوشونی یا با درز نشانه‌ای از امید واهی ماست‌مالی کند، بلکه در همان موقعیت بسیار تیره و عذاب‌آوری که ایجاد می‌کند؛ با نشان ندادن عنصر تهدیدگر و صاحب‌قدرت، شمایی ترسناک به فیلم می‌افزاید. در همان اول با حذف فیزیک رئیس در فیلم و شنیدن تنها صدای او با یک تیر چند نشان را می‌زند. هم بر قدرت بی‌اندازه‌ی او و فناناپذیری‌اش تاکید می‌کند و هم شمایلی هیولاوار به او می‌دهد. با آن تن صدا و لحن و دایره واژگان ما کلیشه‌ی هزاربار تکرار شده را نمی‌بینیم، بلکه با یک تجربه‌ی تمام رئالیستی و تکان‌دهنده از تعرض و سرکوب در رابطه‌ی میان کارمند و کارفرما روبرو هستیم. رابطه‌ای که بیش از هرچیزی کابوس است. کابوسی بوروکراتیک اما نه آن‌گونه که مثلا در کافکا می‌بینیم. اینجا به جای آنکه پوچیِ کار ملاک باشد سیاهی مغاک‌انگیز آن قابل لمس است. کارگردان با حذف کالبد رئیس برای تماشاگر او را از یک واقعیت عینی به عذابی ذهنی تبدیل می‌کند و از این‌رو باعث شده تا میزان رنجی که دختر می‌کشد و تاثیری که بر او می‌گذارد را عمیق تر درک کنیم.

اما با این‌حال این یک فیلم ترسناک نیست. گرچه عناصری دارد، همچون فضای تک‌لوکیشنی فیلم که به شدت کلاستروفوبیک می‌نماید و هیچ نشانه‌ای از بیرون برای ورود روزنه‌ای امید همچون وجود پنجره به درون خود راه نمی‌دهد. یا حسی که شخصیت اصلی از همکاران و اطرافیان خود می‌گیرد و دائم در هر جمعی خودش را در انزوا می‌یابد. گرچه شاید اندکی از این نشانه ها یادآور انزجار پولانسکی باشد اما مسیری که گرین برای شخصیت و داستان فیلمش برمی‌گزیند خلاف آن است. او با در مرکز قرار دادن اجبار دختر از ماندن، برای آینده‌اش، در این وضعیت و نبود راه‌حلی برای خلاصی از آن به نتیجه‌ای دیگر می‌رسد. نتیجه‌ای که درواقع برداشتی درست و انسانی از وضعیت جامعه ی مردسالار است. فیلم بدون آنکه شعارهای می‌تو و هشتگ‌های مرسوم را در لابلای فیلم در بوق و کرنا کند با حذف تمامی المان‌های آن به صورتی واقعی به ما خاطر نشان کرده که با تمام اتفاقاتی که افتاده چیزی آن‌چنان تغییر نکرده. هنوز هم فردی که سلطه‌ی قدرت را دارد می‌تواند بی‌خطر به ظلم خودش ادامه دهد. از این رو فیلم بیشتر از هر چیزی تراژدی است. گرچه برداشت‌های دیگری هم از این نگاه شده است. اغلب برداشتی که از فیلم‌شده فیلم را در دنیایی پیش از می‌تو قرار داده. از آن‌جا که داستان فیلم مربوط به کمپانی تهیه‌ی فیلم است شمایل کسانی چون هاروی واینستین رو یادآوری می‌کند. این البته حرف من نیست، گفته‌ی ریویو‌نویس‌های رسانه‌های مختلف است. اگر چنین چیزی را بپذیریم که فیلم چنین قصدی دارد پس اصلا با آن هیولایی که کارگردان درست کرده و مضمونی که از مردسالاری کاذب ارائه داده خبری نبود. از آنجایی که اگر قصد پیام‌رسانی داشته باشد، از دست رفته است. اما فیلم، قطعا فرای اظهارنظرهای مد روز است. حتی با ملاک‌قرار دادن اینکه در اوج داستان می‌تو تهیه و تولید شده، بدون درنظرداشت پشتوانه‌ای کار خودش را می‌کند و با جزئیات تمام -تعداد کلوزآپ‌های فیلم- کار خودش را می‌کند. دستیار در آخر این نکته را نیز گوشزد می‌کند که فرد ظلم‌دیده و مغلوب شده چقدر تنهاست، گویی که جین در سکانس پایانی نه در تاریکی شب که در تنهایی خودش محو می‌شود. فیلم نمونه‌ی خوبی‌ست از شناخت قدرت در یکی از سیاه‌ترین جایگاه‌های خود.

جولیا گارنر در نقش جین، کسی که مدام در حال تحمل و بله‌قربان‌گویی‌ست عالی بازی می‌کند. کارگردانی گرین و استفاده از نماهای زیاد باعث شده تا تنگ بودن فضا بیشتر به چشم بیاید و از همه بیشتر تحت فشار بودن جین و سنگینی اتمسفر بر او.  و این جوهره‌ی دستیار است: اینکه چگونه قدرت مردانه حاکم از آدم‌ها سوءاستفاده می‌کند، چگونه رای خود را می‌خرد، زن‌ها را به وسیله‌های جنسی اش بدل می‌کند و حتی در مقابل اعتراض و مقاومت خیلی راحت پاسخ می‌دهد و برنده از میدان بیرون می‌رود. دنیای تیره و تاری که جین درون آن گرفتار شده.

 

 

این متن به کوشش تیم تحریریه نشریه تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
امین نور
امین نور
منتقد و تحلیل‌گر سینما

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights