گذشته‌ی ملا‌ل‌آور، آینده‌ی بی‌فروغ؛ نگاهی به مجموعه‌ی داستان جشن نفرت

ادبیات فانتزی چیست؟ شاید یکی از بهترین توصیف‌هایی که می‌توان از آن ارائه داد این باشد که ادبیات فانتزی آن دسته از داستان‌هایی را در بر می‌گیرد که توصیف رویدادها و پدیده‌ها و معنا در آن متفاوت از جهان ماست. داستان‌های فانتزی و علمی-تخیلی یک‌ نوع سفر هستند؛ سفری به درون ذهن نویسنده‌های‌شان. آن‌ها می‌توانند‌ وقایعی را نشان دهند که در واقعیت موجود نمی‌تواند وجود داشته باشد.

در این یادداشت نگاهی خواهیم داشت به مجموعه‌‌داستان «جشن‌ نفرت». مجموعه‌داستان جشن نفرت برگزیده‌ی داستان‌هایی است از دو کتاب: «بهترین داستان‌های علمی-تخیلی قرن بیستم» که توسط اورسن اسکات کارد انتخاب شده‌اند و مجموعه‌داستان کوتاه «گرگ و میش». جشن نفرت را حسین یعقوبی ترجمه و نشر مروارید آن را منتشر کرده است.

زادگاه ادبیات فانتزی قرن هجدهم و عصر خرد اروپا است؛ هرچند نشانه‌هایی از آن در داستان‌های کهن وجود دارد. بلوغ این ژانر در قرن نوزدهم و هم‌زمان با صنعتی شدن انگلستان اتفاق می‌افتد. انگلستانی که در قرن نوزدهم کشوری صنعتی و کاپیتالیستی بود که در آن کارخانه‌دارها ثروتی هنگفت به‌دست آورده‌ بودند. چنین وضعیتی باعث شد که جهانی ثانوی در کنار ثروتمندان به‌وجود بیاید؛ جهان فرادستی‌ها و فرودستی‌ها. این مسئله باعث شد که داستان‌نویس‌های اروپایی دست به تحلیل و تشریح وضعیت انسان بزنند و انتقادهایی هنجارشکنانه در بطن داستان‌های فانتزی‌شان بگنجانند.

بزرگسالی ادبیات فانتزی در قرن بیستم است. قرن بیستم که در آن جنگ‌های جهانی، اختراعات بزرگ بشر، انقلاب‌ها، دگرگونی‌ها و چالش‌های بزرگ میان دو جهان فرودست و فرادستی که در قرن نوزدهم به‌وجود آمده بود، اتفاق افتاد. در قرن بیستم فانتزی‌نویسان بزرگی پدید آمدند و آثاری نوشتند تا درک خود را نسبت به اتفاق‌های عظیمی که درحال رخ‌دادن بود نشان دهند.

مجموعه‌ی جشن نفرت دارای بیست داستان با ژانر فانتزی و علمی-تخیلی است. در ادامه‌ی یادداشت به تحلیل دو داستان از مجموعه‌ی جشن نفرت خواهیم پرداخت.

جشن‌ نفرت

داستان اول، که اولین داستان از مجموعه هم هست، داستان جشن نفرت اثر ری برادبری، نویسنده‌ی آمریکایی، است. پیرنگ این داستان به‌صورت خلاصه‌وار به این شرح است: در سال ۲۰۶۱ مردم در صفی طویل ایستاده‌اند تا تابلوی مونالیزا اثر داوینچی را از بین ببرند. اما این تنها اتفاقی نیست که افتاده. مردم تمام نشانه‌های تمدن و پیشرفت را نابود و با این رفتار نفرت خود را نسبت به گذشته و پیشرفت‌های انسانی و تمدن نشان می‌دهند.

می‌توان گفت مهم‌ترین عنصر این داستان تصویرسازی است. مردهایی که با تمام توان به آخرین اتومبیل با پتک ضربه می‌زنند، کارخانه‌ی هواپیماسازی‌ای که نابوده شده است و خانه‌های مخروبه‌ای که مردم در آن زندگی می‌کنند. همه‌ی این تصاویر نشان می‌دهند که حس غالب این داستان «خشم و نفرت» است. خشمی که از رفتارهای خشونت‌آمیز بشر در سال‌ها و قرن‌های اخیر به‌وجود آمده. در جایی از داستان شخصیت «گریزبی» می‌گوید:

«شکم‌مون به پشت‌مون چسبیده، سردمونه، توی غار و بیشه زندگی می‌کنیم. نه سیگار داریم نه مشروب و تمام دلخوشی‌مون همین جشن نفرت‌هاست.»

از این دیالوگ می‌توان فهمید که تنها چیزی که برای بشریت باقی مانده نفرت است از همه‌چیز. او نمی‌تواند تأثیر خشونت بیش‌ازحد خود را تاب بیاورد و به همین‌دلیل دست به تخریب می‌زند.

نظم خرده‌روایت‌های این داستان که به‌ترتیب روایت از بین بردن کارخانه‌ی هواپیماسازی، از بین بردن اتومبیل و از بین بردن آثار هنری قدیمی است، نشان‌دهنده‌ی این موضوع است که انسان‌ها در این جهان داستانی با قدم‌های سریع به عقب برمی‌گردند و گذشته‌ی خود را نابود می‌کنند. گواه این مسئله رفتاری حیوانی است که موقع آسیب رساندن به مونالیزا از خود نشان می‌دهند.

«با اعلام ساعت سه جمعیت فریادزنان و دیوانه‌وار به تابلو حمله کردند. تام میان جمعیت گیر افتاد بود و حس می‌کرد دارد با فشار از درون تابلوی ازهم‌دریده می‌گذرد. به تقلید دیگران دست انداخت و یک تکه از بوم روغنی را گرفت و کشید و کند و پاره کرد. بعد زیرپاها غلتید و خونین‌ومالین تماشا کرد که چطور پیرزن‌ها تکه‌های بوم را می‌جوند و مردها قاب را درهم می‌شکنند و پا بر سر تکه‌های بوم می‌کوبند و آن را خرد می‌کنند.»

جشن‌ نفرت

 شاید برای خواننده این سؤال پیش بیاید که چرا نویسنده این قطعه را برای روایت انتخاب کرده است؟ چرا از بین بردن اتومبیل یا کارخانه‌ی هواپیماسازی را برای روایت انتخاب نکرده است؟ شاید بتوان گفت که دلیل این مسئله سوژه‌ی مونالیزا است. مونالیزا پرتره‌ی یک انسان است و شاید این انتخاب به این‌دلیل باشد که درواقع انسان مقابل خودش قرار گرفته است. همچنین مونالیزا به لبخندش معروف است. لبخندی که در پایان در دست تام کوچک قرار گرفته؛ شاید بتوان با ارجاع به پایان داستان گفت که تنها کلید سامان‌دادن به این هرج‌ومرج هنر است نه پیشرفت‌های تکنولوژی بشر.

داستان دوم «صدای رعد» هم مانند داستان اول این مجموعه نوشته‌ی ری‌بردبری است. این داستان درواقع داستانی است که منشأ آن اثر پروانه‌ای است. اثر پروانه‌ای به این معناست که تغییر جزئی در شرایط اولیه می‌تواند به نتایج وسیع و پیش‌بینی‌نشده منجر گردد. در این داستان شخصیت ایکلز با ماشین زمان به دوره‌ی دایناسورها سفر می‌کند و به‌طور اتفاقی پروانه‌ای را می‌کشد. وقتی به زمان حال برمی‌گردد متوجه می‌شود که تغییری بنیادین در رفتار و انتخاب‌های انسان‌ها پدید آمده و فردی دیکتاتور و فاشیست و ضدبشر رییس‌جمهور شده است.

به‌نظر می‌رسد این داستان به نقد تکنولوژی و غرور بشر در مواجهه با آن می‌پردازد. شرکتی که ماشین‌زمان را در اختیار دارد این موضوع را می‌داند که دخالت در طبیعت می‌تواند باعث تغییرهای بنیادین در زمان حاضر شود، اما به‌دلیل پول هنگفتی که دریافت می‌کند از این مسئله چشم‌پوشی می‌کند. درواقع داستان بیان‌گر این نکته است که باید در استفاده از فناوری‌های قدرتمند بسیار احتیاط کرد. بررسی شخصیت‌ها می‌توانند گواه این موضوع باشند. شخصیت «ایکلز» که یک شکارچی ثروتمند و بی‌تجربه است می‌تواند نماینده‌ی انسان‌هایی باشد که بدون توجه به عواقب و آسیب‌ها افراطانه دست به استفاده‌ از تکنولوژی‌ها می‌زنند و مجذوب هیجان آن‌ها می‌شوند. بستر سیاسی-اجتماعی که این داستان در آن خلق شده هم به درک معنا کمک می‌کند. صدای رعد در دهه‌ی پنجاه قرن بیستم نوشته شده است. زمینه‌ی تاریخی انتشار این داستان زمانی است که پیشرفت‌های تکنولوژی و علمی به اوج خود رسیده بود و نگرانی‌ها درباره‌ی عواقب این پیشرفت‌ها در داستان منعکس شده است.

درنهایت ادبیات فانتزی و علمی-تخیلی داستان‌نویسان را قادر کرد تا روابط پیچیده دوران مدرن را با نگرشی متفاوت تحلیل و توصیف کنند. آن‌ها سعی کردند تعاریف جدیدی برای مفاهیم بسازند و دنیای جدید را تبیین کنند و گاهی با بیان داستانی و روایی خود به انتقاد درباره‌ی آن‌چه درحال وقوع بود بپردازند.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
آیلین هاشم‌نیا
آیلین هاشم‌نیا
هنرجوی رشته‌ی نقاشی علاقه‌مند به ادبیات و داستان‌نویسی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights