«یادگار جنوب»، دوئلی مابین عشق و کینه

نوشتهٔ امیرابراهیم جلالیان

یادگار جنوب ساختهٔ دو فیلم‌ساز جوان ِ نسل نو است. در این فیلم کارگردانی خوبی را شاهدیم، که البته بیش از هر چیز، به پیشینهٔ همکاری چندساله و تجربۀ قابل ‌قبول حسین دوماری و پدرام پورامیری با یکدیگر برمی‌گردد. فیلم‌نامه‌هایی که این دو چه در قالب فیلم کوتاه و یا سینمای بلند نوشته‌اند، مثل «نسبت خونی»، «شنای پروانه»‌ و سریال «یاغی»، بیش‌تر در فضای شهری می‌گذشت و در آنها به‌نوعی به طبقۀ متوسط و روبه‌پایبن جامعه با فرمی رئالیستی می‌پرداختند؛ اما «یادگار جنوب» دومین فیلم بلند سینمایی آن‌ها یک تجربۀ کاملا متمایز و ویژه‌ای در قیاس با اولین اثرشان یعنی «جاندار» که در فضایی ملتهب و پرهیجان که با یک پایان‌بندی باز روایت شده محسوب می‌شود. در یادگار جنوب فیلم‌نامه را به شکل روایت غیرخطی ترسیم کرده‌اند و از مضمون به ساختار رسیده‌اند. از آنجایی که مضمون این است که ماندن در گذشته باعث بازماندن از آینده می‌شود، نباید در یک ساختار خطی روایت شود و به همین دلیل سراغ ساختار غیرخطی رفتند.

ساختار، به‌نحوی وابسته به خلاقیت و تبحر فیلم‌ساز است و هیچ الگوی خاصی ندارد تا شکل و استراکچر داستان را مستقل و به‌دور از کپی‌برداری نشان دهد. از بُعد روان‌شناسی، هر قصه‌ای می‌تواند ریشه در واقعیت داشته باشد و مهم‌تر از آن، عام‌بودن است.‌ قصۀ «یادگار جنوب» چند درون‌مایۀ عاطفی قوی دارد؛ مثل عشق نامتعارف، کینه‌جویی و نفرت، تلاش برای بازسازی یک عشق رویایی. اما همین فرم روایی غیرخطی که مقداری سورئالیستی است، ممکن است باعث شود ذهن مخاطب به‌جای آن که درگیری عاطفی پیدا کند، به‌ ناچار مشغولِ حل علامت سؤال‌ها و چیستان‌ها شود و به همین واسطه، دچار ابهام گردد. همان‌طور که نیم‌ساعت ابتدای فیلم مبهم، گنگ و شاید کسل‌کننده به نظر می‌آید، در حالی‌که قصۀ روایت فرمِ‌ فلاش‌بک و رفت‌و‌‌برگشتی داشت.

دوماری و پورامیری، با سناریویی پرهیجان در تریلری عاشقانه، به تعریف قصۀ مردی عاشق‌پیشه به اسم وحید می‌پردازند که پس از درگذشت معشوقش تلاش می‌کند برای زنده نگه‌داشتن یاد و خاطرۀ آن، در کالبد زن روسپی‌نما برای خود زندگی ‌بسازد. اما در سکانسی بین وحید و عمو حیدر (پدر شیدا) دیالوگ‌هایی ردوبدل می‌شود تا اطلاعاتی دربارۀ کدورت وحید و صالح (پژمان جمشیدی) برادر شیدا در ذهنیت مخاطب شکل بگیرد و قصه از ابهام در بیاید تا نقطۀ عطف نیمۀ نخستِ فیلم تا حدودی مشخص شود. به‌این‌ترتیب، فلاش‌بک‌ها، وحید را به‌عنوان قهرمان داستان به گذشته و فضای جنوب کشور می‌برد. از طرف دیگر گاهی به زمان حال و زندگی مرفه فعلی به‌عنوان مردی ثروتمند و همچنان عاشق‌پیشه باز می‌گردد. مردی از طبقۀ بالای جامعه با اتومبیل‌های لاکچری و زندگی سانتی‌مانتالی که در رویا، با عشق بر باد رفته‌اش زندگی می‌کند.  ازدواج او با رعنا (الناز شاکردوست) قصه را به شکلی وارد فاز تازه‌ای می‌کند و تماشاگر نسبت به علاقۀ وحید به رعنا دوباره وارد یک علامت سؤال جدید می‌شود و نیمۀ دوم قصه با شوک خوبی برای تماشاگر رقم می‌خورد. صالح برادر شیدا به قصد انتقام‌جویی، رعنا را در مقابل وحید قرار می‌دهد.

یکی از مضمون‌های جذاب سینما، تم انتقام است که در اینجا فیلم‌نامه‌نویس در درون‌مایۀ داستانش از آن سود برده و آن را به تم غالب نیمۀ دوم تبدیل کرده‌ و با مثلث صالح، وحید و رعنا که نقشی کلیدی در پیش‌برد داستان دارند، شکل گرفته است. ازسوی‌دیگر، لحن فیلم‌نامه در نیمۀ دوم فیلم تغییر کرده و شکل و شمایل متفاوت‌تری پیدا می‌کند. یک داستان فرعی با محوریت صالح و زنی مقتدر به نام حرا (سحر دولتشاهی) که به تنۀ اصلی قصه چسبیده و تِم عشق را پررنگ‌تر می‌کند به آن اضافه می‌شود. اصولاً شخصیت‌پردازی از این جنس درام‌های عاشقانه با تلفیق انتقام‌جویانه اهمیت بسیاری دارد که باید براساس محوری خاص به‌‌موازات یکدیگر پیش بروند و از این منظر «یادگار جنوب» موفق است.

بازی خوب ‌و روان وحید رهبانی در نقش وحید، از آن دسته شخصیت‌هایی است که به عشق نگاه عمیق و وسواس‌گونه‌ای دارد و حاضر به پذیرش چیزی خلاف آنچه که روح و روانش را تسخیر کرده ندارد. پژمان جمشیدی، توانسته شخصیت صالح را به شکل حرفه‌ای در نیمۀ دوم فیلم قابل توجه و دراماتیک نشان دهد. نقش‌آفرینی الناز شاکردوست در نقش رعنا کاراکتری لایه‌لایه را نشان می‌دهد که به‌عنوان زنی قوی و مستقل و گاهی مرموز و نگران ظاهر می‌شود.

سحر دولتشاهی با درخشش و بازی خوبش در نقش حرا، با وجود کوتاهی نقش به‌عنوان شخصیت مکمل و چهرۀ متمایز خصوصاً روی گویش کاراکتر بسیار مسلط و موفق نشان داده و از آن دسته تیپ‌هایی است که نگاه و توجه تماشاگر را به خود معطوف می‌کند. در نهایت، صابر ابر در نقش رضا، شخصیتی باج‌خور و بدمنِ فیلم با فیزیک و چهره‌ای حیرت‌انگیز و گریم کاملاً متفاوت، کاراکتری غیرمتعارف و تاریک را ایجاد می‌کند. اساساً رویکرد فیلم، رها شدن از گذشته و غالب شدن عشق به کینه و نفرت ‌است. فیلم نشان می‌دهد علاقه و تعصب زیاد وحید به رعنا به‌نوعی منجر به از دست دادن کل سرمایه‌اش برای رهایی او از دام و حیله اهریمنیِ صالح شد.

در نهایت وحید، لباس عروسی شیدا را به‌عنوان یادگار جنوب به دریا می‌سپرد و فارغ از گذشته با عشق به رعنا به دنیای حال برگشته و با عینیت‌ها روبه‌رو می‌شود. یعنی این که در دوئل مابین عشق و نفرت، عشق پیروز خواهد شد. یادگار جنوب اثری قابل تعمق و باکس‌افیس است که همچنان روی پردۀ سینماها در حال اکران است. این فیلم از چهل‌ویکمین جشنوارۀ فیلم فجر کاندیدای چند جایزه و برنده دو سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار شد.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
فینیکس
فینیکس
مرکز فرهنگی هنری فینیکس

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights