سریال «پاییز صحرا» که بعد از ۳۸ سال از شبکۀ «آی فیلم» تلویزیون ایران در حال بازپخش است، فقط خصلتی نوستالژیک ندارد یا بهعنوان اولین سریالهای تلویزیونی بعد از انقلاب اهمیت ندارد، بلکه نقطۀ عطفی در تاریخچۀ سریالسازی است که در زیر متن دراماتیک خود، میتوان به بازنمایی جامعهشناختی دهۀ شصت هم پرداخت. اینکه زیست اجتماعی و سبک زندگی مردم در آن دوره چه شمایلی داشت. این سریال را پیشگام و آغازگر ملودرام خانوادگی در سریالهای ایرانی بعد انقلاب میدانند که ریل تازهای در مجموعههای نمایشی تلویزیون ایجاد کرد. پخش این سریال در دهۀ شصت و در هنگامۀ جنگ که سینمای ایران در ذیل گفتمانهای انقلابی و ایدئولوژیک، به قصههایی از جنس ازدواج و خانواده و اساساً زندگی بیاعتنا بود و حتی توجه به آن را مصداقی از بیمسئولیتی نسبت به اوضاع جنگی کشور میدانست یک اتفاق مهم بود. داستان این سریال دربارۀ یک زوج از دو طبقۀ اجتماعی مختلف به نامهای صحرا (شهلا میربختیار) و ساسان (داریوش مؤدبیان) را بازگو میکند که ازدواجشان با دخالتهای مادرشوهر (با بازی جمیله شیخی) و عوامل و مسائل دیگر رو به فروپاشی و طلاق میرود. کارگردان این سریال «اسدالله نیکنژاد» بود که در سالهای ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ تولید و در سال ۱۳۶۵ از تلویزیون ایران پخش شد. اما نیکنژاد در سال ۱۹۹۴ با دانش بهتر سریال پاییز صحرا را مجدداً تدوین کرد و با ساختن موسیقی متن جدید و زیرنویس انگلیسی برای نمایش در آمریکا آماده کرد. وی با تمامی شبکههای تلویزیونی سراسری آمریکا تماس برقرار کرد تا جایی که در سال ۱۹۹۶ سریال «پاییز صحرا» از شبکۀ تلویزیونی PBS پخش شد. پخش این سریال به او اعتبار دیگری در آمریکا بخشید.
سریال «پاییز صحرا» را میتوان نخستین سریال بعد از انقلاب دانست که با حاشیهسازیهایی دربارۀ پوشش و حجاب بازیگرانش مواجه شد که در خانۀ مقنعه و روسری نداشتند و تنها موی خود را میبستند. شاید خیلیها تصور کنند شکستن تابوی زیایی زن در فیلمهای سینمای بعد انقلاب با فیلم عروس بهروز افخمی و بازی نیکی کریمی شروع شد، اما سریال «پاییز صحرا» چند سال قبل از آن در نوع خود کلیشهها را شکست و همین هم موجب اعتراض برخی افراد و گروهای تندرو شد که بحث حجاب و پوشش بازیگران این سریال، بهویژه شهلا میربختیار بازیگر نقش صحرا را بر سر زبانها انداخت تا جایی که کار به انتقاد برخی از روحانیون و فشار به صداوسیما کشید و محمد هاشمی مدیرعامل وقت سازمان صداوسیما به خمینی نامه نوشت تا در ارتباط با این سریال تعیین تکلیف کند. او هم در پاسخ نوشت: «من در این فیلم نشانههایی از خلاف عفت یا عوامل انحراف و تحریک نمیبینم.» و بهطور کل از جانب ایشان رعایت دو موضوع گوشزد شد: اول آنکه کسانى که گریم مىکنند باید محرم باشند و اجنبى حرام است که چنین کارى را انجام دهد. دوم آنکه بینندگان از روى شهوت نظر نکنند.» جالب اینکه پوشش بازیگران این سریال که در نیمۀ دوم دهۀ شصت و در اوج دوران جنگ پخش می شد خیلی مدرن تر و باز تر و شیک تر از سریال هایی بود که بعد از دهۀ هفتاد در تلویزیون پخش شد. ظاهراً بخشنامهای در سال ۷۱ به صداوسیما ابلاغ شد که سختگیری بیشتری دربارۀ حجاب و پوشش زنان در سریالها صورت بگیرد. زمان پخش این سریال در کنداکتور تلویزیون در آن زمان هم بسیار عجیب بود و عصرهای جمعه پخش میشدکه تلخی قصهاش، دلگیری عصر جمعه را بیشتر میکرد.
بازیگر نقش صحرا و عروس قصه، «شهلا میربختیار» بود که خیلیها نام او را بهخاطر نمیآورند یا فراموش کردهاند، چرا که او در سال ۱۳۷۰ ایران را ترک کرد، اما در خارج از مرزهای ایران همچنان به فعالیتهای هنریاش ادامه داد. او بازیگری را قبل از انقلاب و از دهۀ پنجاه با تئاتر آغاز کرد و در آثاری، چون «طنزآوران جهان» و «افسانههای کهن ایرانی» و سریال پرمخاطب و بهیاد ماندنی «طلاق» در سال ۵۶ نقش آفرینی کرد. او تا هشت سال بعد از «پاییز صحرا» در ایران بهکارش ادامه داد و ثمرۀ فعالیت هنریاش در آن هشت سال چندین فیلم و تئاتر بود. در خارج از ایران هم تا امروز چند نمایشنامه نوشته که یا خودش آنها را کارگردانی کرده یا کسانی دیگر: «اشکهای بودا»، «روح نیلوفر آبی»، «خاکسترهای کانبرا»، «شکوه علفزار» و… که اکثر آنها در فستیوالهای تئاتر در استرالیا شرکت داده شدند، تنها بخشی از کارنامۀ هنری شهلا میربختیار در خارج از کشور هستند. از دیگر آثار بهیاد ماندنی شهلا میربختیار میتوان به بازی در نقش قمر بانو، همسر رضا خوشنویس در سریال «هزاردستان» علی حاتمی اشاره کرد. شهلا میربختیار دربارۀ بازی در این سریال و در نقش صحرا گفته بود: «با آقای نیکنژاد از قبل هیچگونه آشنایی نداشتم. ایشان با من تماس گرفتند و متن را در اختیارم گذاشتند. خواندم؛ خوشم آمد و تصمیم به همکاری گرفتم. آقای نیکنژاد به گفتۀ خودشان به بازیگری من علاقهمند بودند، به همین دلیل نقش «صحرا» را به من پیشنهاد کردند. بعد هم با جواب مثبت من بود که صحرا جان گرفت.» او خاطرهای از این سریال تعریف کرده که نشان میدهد که چقدر مردم تحتتأثیر این سریال قرار گرفته و به آن توجه داشتند. میگوید: «خاطرهای که بیش از همه در ذهنم باقی است راجعبه سفرم به میناب برای فیلمبرداری فیلم «باد سرخ» به کارگردانی جمشید ملکپور است. در این سفر برادر من با اتومبیل تصادفی داشت و او را به بیمارستان برده بودند. وقتی به من اطلاع دادند و من به بیمارستان رسیدم جمعیت انبوهی را در بیمارستان دیدم. من نمیدانستم دلیل آن ازدحام چیست. اما وقتی دکتر دلیل آن را به من گفت بسیار تحتتأثیر قرار گرفتم. مردم شنیده بودند که برادر صحرا تصادف کرده است و چون بانک خون بیمارستان هیچ خونی ذخیره نداشت آنها آمده بودند که به برادر صحرا خون اهدا کنند.» نکتۀ جالب اینکه نیکنژاد قبل از انتخاب شهلا میربختیار، سوسن تسلیمی، بازیگر نامدار سینما و تئاتر را برای این نقش انتخاب کرده بود. بااینحال به گفتۀ خودش پس از چند بار روخوانی متن داستان به این نتیجه رسید که تسلیمی چهرۀ بسیار معروف و شناختهشدهای میان مردم است و بازیگر نقش صحرا باید چهرۀ جدیدی باشد. شهلا میربختیار اکنون ساکن شهر پرت، مرکز ایالت و بزرگترین شهر استرالیای غربی است.
اما آنچه بیش از هر چیز دیگری سریال «پاییز صحرا» را در حافظۀ تاریخی ایرانیان تثبیت و ماندگار کرد حضور «جمیله شیخی» و بازی مقتدرانۀ او در نقش یک مادرشوهر سختگیر بود. مادرشوهری شیک اما شر. صدای نافذ فهمیه راستکار هم بر اقتدار و نفوذ کلام او میافزود. آن زمان هنوز دوبلۀ سریالها از مد نیفتاده بود و تماشای این سریال، نوستالژی این صداها را هم در ذهن مخاطب ممکن میکند. صدای فهمیه راستکار چنان بر چهرۀ جمیله مینشست که هنوز هم او را نه با صدای خودش که با صدای دوبلورش به یاد میآوریم. بااینحال به نظر میرسد که همین نقش، نقش مهمی در تصویر ترسناک و منفی از «مادرشوهر» در ذهن و ضمیر جامعه داشت و تماشای او میتوانست هر دختری را از «عروس شدن» بتراسند و بگریزاند. چنانکه میتوان گفت این سریال جدال بین مادرشوهر و عروس را بهمثابۀ یک جنگ ابدی بازنمایی میکند. بسیاری از مردم که در اطراف خود مادرشوهری سختگیر میشناختند به او لقب مادرشوهر صحرا میدادند. او بار دیگر هم در فیلم «لیلا» به کارگردانی داریوش مهرجویی نقش یک مادرشوهر شر را بازی کرد. در مسافران بیضایی هم مادری مقتدر اما مهربان بود. مادری که مثل کوه صلابت داشت. ازجمله دیگر نقشهای او که بهعنوان یک زن مقتدر در ذهن مردم ماندگار شد، نقش مولود سریال «پدر سالار» بود که او تنها حریف نبرد با اسدالله خان (محمد علی کشاورز) بود. بااینحال، جمیله شیخی چنان در نقش «مادرشوهر صحرا» به حافظۀ جمعی مخاطب ایرانی گره خورد که به شمایلی شمرگونه از مادرشوهر تبدیل شد و کسی یادش نبود که اسمش در این سریال، «ماهرخ» است. فارغ از وجوه بازیگری، خود سریال را میتوان سریال مدرن در زمانۀ خود دانست. سریالی خطشکن و جریانساز که راههموارسازی برای آثار مشابۀ بعد از خود را فراهم کرد. صحرا و ساسان (داریوش مؤدبیان) زن و شوهری بودند که زندگیشان سخت دستخوش دخالتها و سرککشیدنهای مادر و خواهر ساسان (دومی با بازی نسرین پاکخو) شده و به جاهای باریک کشیده بود؛ شاید به مویی بند. ساسان از خانوادهای میآمد متعلق به قشر متوسط رو به بالا و با متر و معیارهای آن دوره، حتی اشرافی. صحرا اما از شهرستان آمده بود و اصولاً یکی از چالشها و مشکلات خانوادۀ شوهر با او بر سر همین مسئاله بود و تحقیر، پشت تحقیر از این بابت. در نهایت، مادر و دختر چنان عرصه را بر عروس خانواده تنگ کردند که قید زندگی مشترک را بزند، شوهر و بچههایش را به حال خود رها کند و به خانۀ پدریاش در شهرستان پناه ببرد. ساسان و صحرا در این سریال عاقبتبخیر شدند و با پادرمیانیها و وساطتهای خاندایی و کمی کوتاه آمدن و منطقی اندیشیدن. سریال «پاییز صحرا» را باید در بستر اجتماعی و تاریخی دهۀ شصت مورد خوانش قرار داد تا فهمید چه سریال ویژه و پیشرویی بود چنانکه میتوان آن را مادر ملودرامهای خانوادگی در سریالسازی دانست. ژانری که در همان سالها بهنوعی دیگر در سریال «آینه» به آن پرداخته شد و یک دهه بعد در «پدرسالار» ادامه پیدا کرد.