سریال «سالهای دور از خانه» یکی از سریالهای نوستالژی دهۀ شصت است و حالا، پس از سه دهه، بار دیگر از شبکۀ تماشای تلویزیون ایران در حال بازپخش است. شاید خیلی از ما نام سریال «سالهای دور از خانه» را از یاد برده باشیم، اما هنوز نام و چهره «اوشین» بهعنوان قهرمان این سریال ژاپنی درحافظۀ تاریخی ما بهجای مانده است. این ماندگاری به حدی است که با گذشت بیش از سه دهه از نمایش آن و با وجود اینکه موج سریالهای کرهای در جامعۀ ما نامهای دیگری همچون یانگوم و جومونگ را بر سر زبانها انداخته، اما باز هم نوستالژی «اوشین» به قوت خود باقی است. حتی پیش از آن، هانیکو، اوتارو و لینچان هم نتوانستند به اندازۀ اوشین به اسطورهای مجازی بدل شوند و جایگاه کاریزماتیک و محبوبیت اسطورهای این سریال را کسب کنند.
اوشین در بیش از شصت کشور جهان پخش شد و جالب اینکه توجه به این مجموعۀ ژاپنی به اندازهای بود که آن را «سندروم اوشین» یا «اوشیندروم» نامیدند. ارزشهای جهانشمولی، چون عشق، ازخودگذشتگی، استقامت و بخشش باعث موفقیت جهانی این سریال شدند. در ایران این سریال، در دهۀ شصت، با هژمونی رسانهای خویش به یک پدیده فرهنگی در جامعه ما بدل شد که به قول دکتر محسنیان راد، استاد و پژوهشگر ارتباطات، میتوان بر آن نام اوشینیسم گذاشت. سریال «سالهای دور از خانه» یا همان «اوشین» به دلایل تاریخی و روانشناسی آن، سالها چنان نفوذی در تودۀ مردم پیدا کرد که در حد یک مُد اجتماعی، فرهنگ عامه را تحتتأثیر خود قرار داد. مدل موهای اوشینی، لباس ژاپنی و حتی بازار تاناکورا در معرفی فروشگاههای دستدوم فروشی از تأثیرات اجتماعی این سریال در آن سالها بود که این آخری هنوز نیز برای مشاغل اینچنینی اطلاق میشود. لذا این پرسش جامعهشناختی مطرح میشود که چرا اوشین به چنین جایگاهی در جامعۀ ایران تبدیل شد و بهعنوان یک خردهفرهنگ رسانهای، در ساحت عمومی جامعۀ ایرانی تأثیر گذاشت. اهمیت این سریال نهفقط در وجوه دراماتیک و سویۀ هنری آن، بلکه به دلیل تبدیل شدن به یک پدیده اجتماعی در فرهنگ عامۀ جامعۀ ایرانی بود.
جلوههای عجیبی از تأثیر این سریال بر مخاطبان ایرانی را میتوان در مطالعۀ پژوهشی که دکتر محسنیان راد، استاد علوم ارتباطات، سال ۶۸ انجام داده مشاهده کرد. براساس یافتههای این تحقیق، ۶۱.۴ درصد مخاطبان به یاد آوردند که هنگام پخش این سریال شاهد عکسالعملهای تقریباً غیرعادی ازجمله گریستن، فحاشی و عصبیشدن تماشاگران و طرفداران این سریال بودهاند. برخی نمونههای این واکنشها جالب است، مثلاً مردی ۲۵ساله، کارمند، از گنبد کاووس گفته بود: «یک شب که موقع نمایش اوشین برق شهرمان قطع شد، آنقدر عصبانی شدم که حتی ادیسون را نفرین کردم.» نگارنده خود به یاد دارد برخی خانوادهها وقتی برق قطع میشد با وصل کردن تلویزیون به باتری اتومبیل تماشای اوشین را از دست نمیدادند، بهویژه اینکه در آن زمان امکان پخش مجدد سریالها وجود نداشت. اما تأثیرات عمیق اوشین بر افکار عمومی واکنشهای انتقادی هم در بخشهایی از جامعه داشت. ازجمله اینکه اوشین ضمن تأکید بر گیرایی ظاهری داستان به اثبات این نکته میپردازد که در این سریال بدون اینکه علاقهای به افشای سرنوشت استثمارگرانه ارباب و اشراف وجود داشته باشد، بیشتر اوقات از آنها دایهای مهربانتر از مادر میسازد. روزنامۀ اطلاعات نیز با انتقاد از سریال اوشین نوشته بود: «این سریال آموزش میدهد در برابر سرمایهداران و سوداگران سر تعظیم فرود آوریم.» اما این انتقادات نمیتواند جای این پرسش مهم را بگیرد که چرا اوشین تا این حد در فرهنگ عمومی جامعۀ ایران در اواخر دهۀ شصت تأثیر گذاشت و به یکی از پرمخاطبترین سریالها در تاریخ تلویزیون ایران بدل شد؟ و چرا شخصیتها و اسطورههای شرق آسیا تا این اندازه در جامعۀ ایرانی نفوذ کرده است؟ بهویژه اینکه پس از سی سال و تغییر و تحولات عمدهای که در جامعۀ ایرانی بهوجود آمده باز هم شاهدیم که سریالهای ژاپنی و کرهای همچنان در جامعۀ ایرانی مورد استقبال قرار میگیرند.
اوشین زمانی پخش میشد که شبکههای تلویزیونی محدود به دو کانال بود و ماهواره و اینترنت نیز گسترش عمومی پیدا نکرده بود. به این مسأله باید شرایط فرهنگی و اجتماعی را نیز افزود، اما تکرار محبوبیت اوشین در جامعۀ امروزی که جهان در سیطرۀ شبکهها و رسانههای گوناگونِ تصویری قرار دارد و سینمای تکنیکی و دیجیتالی غرب بر دنیای تصویری و مجازی سلطه یافته است، کمی عجیب به نظر میرسد. اینکه چطور در شرایط و زمانی که تکنیک و جلوههای ویژه سینما و تلویزیون قاپ مخاطبان را دزدیده است یک درام تاریخی شرقی، قلب مخاطبان را تسخیر میکند و بسط فرامتنی می یابد، تأمل برانگیز است!
از سوی دیگر، مقایسۀ پخش سریال اوشین در دو موقعیت تاریخی، دهۀ شصت و اکنون، واجد نکات جامعهشناختی قابل تأملی در حوزۀ رسانه است و اینکه اکنون این سریال در شرایط کنونی نه به واسطۀ تکراری بودن که به دلیل تغییر شرایط فرهنگی ـ اجتماعی آن جذابیت و دامنۀ مخاطب اولین پخش را ندارد. به این معنی که اگر امسال برای اولین بار این مجموعه نمایش داده میشد به یک سریال خاطرهانگیز و فرهنگساز بدل نمیشد، چراکه مخاطبشناسی امروز با توجه به مؤلفههای جامعۀ ایرانی فاقد مؤلفههای لازم برای تبدیل شدن این مجموعۀ نمایشی به یک اثر تأثیرگذار است و این نشان میدهد که چقدر شرایط تاریخی ـ زمانی در بازتابها و دامنۀ تأثیرات اجتماعی یک سریال تلویزیونی مؤثر است. راز محبوبیت و استقبال سریالهای شرقی، مثل اوشین و یانگوم، در ایران به دلایلی فراتر از مسائل سینمایی وابسته است و علت آن را باید در سنخیت فرهنگ عامه و افقهای نزدیک به زیست و جهان آنها جستوجو کرد. قهرمانهای سینمایی همواره جایگزین نمادین اتوپیای مخاطبان هستند، به واسطۀ همذاتپنداری با آنها در تجربههای زیستشان تبلور میکند و همچون اسطورههای باشکوه، عظمت و محبوبیت مییابند. هر چقدر شرایط واقعی زندگی سختتر باشد، قهرمانهای مجازی قدرت مییابند و دامنۀ نفوذ و اثرگذاریشان بیشتر میشود. سنخیت فرهنگی و تجربههای زیستی مشابه با روانشناسی اجتماعی شرقی در این همنشینی تأثیر دارد. اوشین و تا حدودی یانگوم براساس آن پیرنگ ذهنی مخاطب ایرانی با الگوهای مطلوب انسانی و اخلاقی، هماهنگی دارند. گویا مخاطب ایرانی، سبک زندگی و کنشهای اخلاقی خود را در صورت آنها میبیند و فرافکنی میکند؛ زنی صبور، پرتلاش و خانوادهدوست که در شرایط سختی قرار دارد و با مشکلات زندگی دستوپنجه نرم میکند، بدون اینکه دچار یأس و ناامیدی شود به فردای بهتر میاندیشد. مناسبات انسانی این سبک از زندگی با خردهفرهنگهای مشابه شرقی و شرایط مشابه قهرمانان و مخاطبان به نفوذ این سریال کمک میکند.
وضعیت تراژدیک زندگی در جهان شرقی و خردهفرهنگهای برساختۀ آن همواره به همذاتپنداری و فرافکنی انسانهای همدرد میانجامد که اگرچه در یک سرزمین جغرافیایی به سر نمیبرند، اما به سرزمین تاریخی و عاطفی مشترکی تعلق دارند که حدیث رنج خویش را در قصههای همدیگر بازخوانی میکنند. حالا به نظر میرسد بازپخش آن که برای بار سوم بعد از دهۀ نود صورت میگیرد صرفاً برای کارکردهایی مثل سرگرمی و نوستالژی نیست، بلکه وضعیت معیشت و مشکلات اقتصادی نوعی بازگشت به دهۀ شصت را تداعی میکند و تماشای اوشین و بدبختیهایش شاید یک همذاتپنداری تسکینبخش باشد. بهویژه اینکه در یک دهه گفتمان اقتصاد مقاومتی به دلیل تحریمها بهمثابۀ یک سبک زندگی انقلابی در جامعۀ ایران تبلیغ میشود.
در بخشی از فیلم «برادران لیلا»، آخرین فیلم سعید روستایی، لیلا (ترانه علیدوستی) به برادرش علیرضا (نوید محمدزاده) میگوید: «اگه سرنوشت اوشین نبود ما هیچوقت یاد نمیگرفتیم چطور بدبختیهامون رو تحمل کنیم». به نظر میرسد این دیالوگ همان دلیل بازپخش دوبارۀ این سریال باشد تا مردم بتوانند بدبختیهایی را که امروز در جامعه میکشند، که چه بسا دشوارتر از دهۀ شصت هم باشد، بتوانند وضعیت موجود را تحمل کنند. وقتی زیستن نه به سمت کمال بلکه به سوی زوال پیش میرود و آدمها زورشان به زندگی نمیرسد و امید به بهبود از دست میرود، اثبات خود با نفی دیگری ممکن میشود یا تباهی دیگران به تکیهگاهی برای تحمل تباهی خویش. انسانی که طاقتش طاق میشود، به هر چیزی، حتی به گولزدن خود دست میزند تا از پا نیفتد. از فریبدادن خود فربه میشود تا فرونپاشد. بدبختی دیگری را بزرگ میکند تا رنج خود را کوچک کند و التهاب درونش را التیام ببخشد. شاید بازپخش دوبارۀ اوشین راهکاری برای التیام دردهای مردمی باشد که به دشواری زندگی میکنند.