از ماندن در سایه، تا تابیدن به تاریخ / روزا بونهور

«پنجرۀ استودیوی او، با آن نور فوق‌العاده، رو به حیاطی است که در آن تلیسه‌ها، بزها، گوسفندان و همچنین مادیان او، مارگو، می‌توانند آزادانه زندگی کنند… اضافه کنید… تمام پرندگان مزرعه نرماندی…»

این استودیو متعلق به هنرمندی است که سوژه‌هایش را در خانه نگه می‌داشت،  گاهی زنده، محبوس در قفس یا آزاد، گاهی هم پیکر آکنده‌شدۀ آن‌ها، اسکلت و استخوان‌هایشان… زن طبیعت‌گرایی که در زمان حیات، حیوان‌نگاری‌های او هرگز مشابه پرتره‌نگاری‌ها و آثار محبوب زمان خود ارزش‌گذاری نشد و بعدها توسط نوآوری‌های رسمی و فرهنگی امپرسیونیسم به کناره رانده شد، گرچه با تمام این‌‌ چالش‌ها و سایۀ مفاهیم هنر آوانگارد، شکوه و اعجاب آثار او، غیر قابل انکار است و  او به‌عنوان بخش مهمی از تاریخ هنر، تاریخی که زنان به میزان کمتری در آن جایگاه داشته‌اند، به حساب می‌آید.

روزا بونهور در ۱۶ مارس ۱۸۲۲ در بوردو فرانسه به دنیا آمد. او در خانواده‌ای هنرمند پرورش یافت؛ پدرش، اسکار بونهور، نقاشی از مکتب سنت‌سیمونیسم بود که به او اصول اولیۀ نقاشی را آموخت. از سنین کم، او تمرکز خود را بر روی نقاشی حیوانات گذاشت، اعتقاد داشت آن‌ها روح دارند، مانند انسان‌ها. با آموزش از پدرش، شروع به باز طراحی نقاشی‌های موزۀ لوور کرد و یاد گرفت چگونه حیوانات را در حرکت و با دقت نقاشی کند و آن‌ها را به تصویر بکشد. این فعالیت‌ها پایه‌گذار مهارت‌های دقیق او در نقاشی‌های واقع‌گرایانه گردید.

روزا بونهور

آثار بونهور، به‌ویژه نقاشی‌های او از حیوانات و مناظر طبیعی، به‌سرعت او را به شهرت رساند. نقاشی «بازار اسب» در سال ۱۸۵۳ به اتمام رسید، نمونه‌ای برجسته از دقت و واقع‌گرایی اوست. این اثر عظیم، بازار فروش اسب در پاریس را به تصویر می‌کشد و بونهور برای خلق این اثر، شش‌ماه را به مطالعه و مشاهده بازارهای اسب پاریس گذراند. این نقاشی بازار اسب را که در خیابان درخت‌کاری شده بولوار د لوپیتال پاریس برگزار شده است، نشان می‌دهد. اسب‌ها با چنان واقع‌گرایی و شور و هیجان می‌دویدند که بیننده احساس می‌کند باید از میان آن‌ها بپرد. ابعاد این نقاشی (۸فوت در ۱۶.۵ فوت) است. یک دوره‌نامه آمریکایی آن را «بزرگترین تصویر حیوانات جهان» نامید. توانایی او در به تصویر کشیدن پویایی و قدرت اسب‌ها، همراه با دقت در جزئیات آناتومی، نشان از شناخت عمیق و علاقۀ او به حیوانات دارد.

این نقاشی اکنون در موزۀ متروپولیتن نگه‌داری می‌شود. آشر میلر، دستیار دپارتمان نقاشی‌های اروپایی در متروپولیتن دربارۀ این اثر این‌ چنین می‌گوید: «وقتی در مقابل این نقاشی ایستاده‌اید، چیزی وجود دارد که شما را متحیر می‌کند، یک روحیۀ بلندپروازی از جنبۀ مدرن که غیرقابل انکار است و امروزه نیز شما را صدا می‌کند. شما نیازی به دانستن هیچ‌چیز دربارۀ تاریخ هنر ندارید تا آن را ارزیابی کنید. بدون شک، یکی از محبوب‌ترین نقاشی‌ها در متروپولیتن است.»

روزا بونهور

نقاشی «گاوچران‌ها در کشتزار» در سال ۱۸۴۹ خلق شد، تصویری هماهنگ از کار کشاورزی در نواحی روستایی فرانسه را به نمایش می‌گذارد. بونهور در این اثر، با استفاده از نور و سایه، به نقاشی عمق و حیات بخشیده است. حیوانات قهرمان بار مسئولیت اصلی نقاشی را به‌دست می‌گیرند، پوست‌های سفید و قهوه‌ای آن‌ها همچنان در نور کم‌جان پاییزی، درخشان و زنده می‌نماید. گله‌بان‌ها به ندرت توجهی جلب می‌کنند. هنگامی‌ که در سال ۱۸۴۹، این اثر در سالن نمایشگاه پاریس به نمایش گذاشته شد، یک نقاش این تابلو را «شاهکار» خواند. دیگری اعلام کرد که این تابلو «بیشتر از آنچه معمولاً در دست یک زن می‌یابید، قدرت دارد»، این توصیفی جنسیت‌گرا، گرچه درست در زمانه‌‌ای تبعیض‌آمیز و محدود برای زنان بود. جزئیات دقیق و واقع‌گرایی در نمایش گاوها و مناظر طبیعی، بیانگر توانایی بونهور در ترکیب هنر و علم آناتومی است. این اثر نشان‌دهندۀ شناخت او از زندگی روستایی و ارتباط نزدیک انسان با طبیعت است.

دربارۀ زندگی شخصی این هنرمند، می‌توان گفت همانند آثار و سوژه‌هایش که جسور و گاهاً نامتعارف بودند، بونهور نیز عجیب می‌نمود. او زنی با شخصیت قوی و استقلال‌طلب بود که هرگز ازدواج نکرد و زندگی خود را وقف هنر و حیواناتش نمود. بونهور برای مطالعۀ حیوانات در محیط‌های طبیعی و کشتارگاه‌ها، مجوز ویژه‌ای از پلیس پاریس دریافت کرد تا بتواند آزادانه به کار خود بپردازد. بونهور موی کوتاه داشت، تیراندازی می‌کرد و در زمانه‌ای که سیگار کشیدن به اندازه‌ای برای زنان خواری بود و با فاحشه‌بودن ارتباط داشت، خودش برای خودش سیگار می‌پیچید، گاهی شوخی‌های زننده می‌کرد و از تغییرات خلقی رنج می‌برد. به‌خاطر ظاهر مردانه‌‌اش، گاهی اوقات با مردان اشتباه گرفته می‌شد.

بارها از او می‌پرسیدند که چرا هرگز ازدواج نکرده است، در یک زمان او پاسخ داد: «مطمئن شوید که هیچ‌وقت زمان نداشتم که در مورد این موضوع فکر کنم..» یک‌ بار دیگر او گفت: «هیچ‌کس هرگز عاشق من نشده است.» اما او چهل سال با ناتالی میکاس، دوست کودکی و نقاش، که به نسخه جوان‌تر مادرش شباهت داشت، زندگی کرد، او نقش مهمی در زندگی بونهور ایفا کرد و تا زمان مرگش، همواره در کنار او بود. پس از مرگ ناتالی، روزا رابطه‌ای صمیمی با آنا الیزابت کلومپکه برقرار کرد و این ارتباط تا پایان عمرش ادامه داشت. آن‌چه دربارۀ رابطۀ بونهور با این دو زن روشن است، این است که او ازدواج کرده بود، اما نه با آن‌ها.  او می‌گفت: «من با هنر ازدواج کردم»،  «هنر شوهر من است – من چیز دیگری نمی‌دانم – به چیز دیگری نمی‌اندیشم، جان من در هنر رضایت کامل‌ را پیدا می‌کند.»

روزا بونهور سال‌های آخر عمر خود را در قلعه‌ای در بایون، نزدیک فونتن‌بلو، گذراند که آن را با درآمد حاصل از فروش نقاشی‌هایش خریداری کرده بود. او در این مکان به نقاشی و مطالعۀ حیوانات ادامه داد. عشق بونهور به حیوانات به حدی بود که در خانۀ خود تعداد زیادی حیوان نگهداری می‌کرد، از جمله اسب‌ها، سگ‌ها و حتی یک شیر به نام «فوشیه»!

بونهور در ۲۵ می ۱۸۹۹، در سن ۷۷ سالگی درگذشت و در کنار ناتالی میکاس در آرامگاهی در قلعه‌اش به خاک سپرده شد. امروز، آثار او در موزه‌های معتبر جهان به نمایش گذاشته می‌شود و میراث او به‌عنوان یکی از پیشگامان هنرمندان زن همچنان پابرجاست.

روزا بونهور نه‌تنها به‌عنوان یک هنرمند بزرگ شناخته می‌شود، بلکه به‌عنوان زنی که تابوهای زمان خود را شکست و راه را برای دیگر زنان هنرمند هموار کرد، نیز مورد تقدیر قرار می‌گیرد. در زمانۀ خودش، هنرمندان زن دیگری نیز وجود داشتند، اما هیچ‌کدام مانند بونهور نبودند. او حیوانات را در محیط‌های طبیعی‌شان مطالعه می‌کرد و با جزئیات زندگی‌وار و دقیق نقاشی می‌کرد، به اندازه‌ای بزرگ و وحشی که می‌خواست. او زنی توانمند در بیانِ خود بود و همین موضوع به شهرت او نیز کمک کرد. بونهور از برابری جنسیتی حمایت کرد، اما نه بهعنوان یک فمینیست و برای زنان، بلکه برای خودش و دنیای هنر.  آثار بونهور، با دقت در جزئیات و واقع‌گرایی بی‌نظیر، همچنان پس از گذشت بیش از یک قرن، بینندگان را محسور خود می‌کند و نشان‌دهندۀ استعداد بی‌پایان و عشق عمیق او به هنر و حیوانات است، اما جادویی که پنهان مانده، روح اوست که هنوز هم آرام، میان وحوش، در تابلوهایش می‌خرامد.

***

  1. **Weisberg, Gabriel P. “Rosa Bonheur: Icon of the Nineteenth Century.”** *The Art Bulletin* 55, no. 1 (1973): 76-86.
  2. **Nochlin, Linda. “Why Have There Been No Great Women Artists?”** *ARTnews* (January 1971).
  3. **Gouma-Peterson, Thalia, and Patricia Mathews. “The Feminist Critique of Art History.”** *The Art Bulletin* 69, no. 3 (1987): 326-357.
  4. **Klumpke, Anna Elizabeth. “Rosa Bonheur: The Artist’s (Auto) Biography.”** *Women’s Art Journal* 9, no. 2 (1988): 3-11.
  5. **Baetjer, Katharine. “Rosa Bonheur: Nature, Animals, and Independence.”** *Metropolitan Museum of Art Bulletin* 50, no. 1 (1992): 16-29..

***

دسترسی به مطالب پیشین:

 پیش درآمد

فریدا کالو

جورجیا اوکیف

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
شکیبا صبری
شکیبا صبری
من شکیبا هستم، دانشجوی ارشد مهندسی در دانشگاه پلی تکنیک میلان. علیرغم تخصصم در مهندسی، هنر و ادبیات همواره برایم جذابیت داشته‌اند. به عنوان مدرس و مترجم انگلیسی و فرانسوی فعالیت می‌کنم و گاهی هم می‌نویسم.

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights