در روزهای اخیر مدام صحبت از صحنۀ رقص والسی میشود که سانسور شده! حتّی آن دسته از آدمها که حوصلۀ تماشای فیلم و سریال ندارند، این روزها منظور از عبارت «رقص والس و سانسور» را بهسرعت متوجه میشوند که اشاره به رقص پارسا پیروزفر و احترام برومند دارد. حتّی آنان که سریال در انتهای شب را ندیدهاند، این صحنه را چندباره دیدهاند؛ صحنهای که در سومین قسمتِ مینیسریال در انتهای شب، ساختۀ آیدا پناهنده، که در آن پارسا پیروزفر و احترام برومند با ترانهای از ویگن والس میرقصند. این قسمت به دستور ساترا، پس از چند ساعت، از پلتفرم فیلمنت حذف و سپس نسخۀ سانسورشدهاش مجدداً منتشر شد، امّا همه آن را دیدند. آنگونه که ساترا ادعا میکند، علّت حذف این صحنه «حرکات موزون» بوده، امّا واقعیت چیز دیگری است. ساترا در توضیحی که منتشر کرد نوشت: «پخش حرکات موزون نامتعارف در قسمت سوم سریال در انتهای شب از ابتدا برخلاف کاربرگ اصلاحیه ارائه شده از سوی ساترا به سکوی پخشکننده بوده است». از بنده میشنوید ولی به نفع ساتراست که به رقص بند کرده و علّت اصلی سانسور این صحنه را مطرح نمیکند، زیرا با مطرح کردنِ مشکل اصلی، فاتحه ساترا و فیلمنت و سایر بستگانش خوانده است؛ زیرا در این صحنه فعل حرام صورت پذیرفته است: در این صحنه برای نخستینبار دست دو نفر، بهاصطلاح نامحرم، لمس یکدیگر میشود. نخست اینکه تماشای این صحنه برای ما ایرانیانِ گیر افتاده در میان این قوانین غیرانسانی و این مجریان قانون که همهچیز را جنسی میبینند، باعث خرسندی است، امّا نکتۀ دیگری نیز اهمیت دارد:
در انتهاب شب مینیسریالی است که لااقل به دلیل حضور پارسا پیروزفر -بازیگر خوشگل و بیاستعداد این روزهای سینما و تلویزیون- مخاطبان پیگیری دارد، ولی این مخاطبان اغلب مربوط به کدام طبقۀ فرهنگی و اجتماعی هستند؟ واقعیت این است که همانگونه که روزگاری طرفداران رضا گلزار از عامِ مردم بودند و برای خوشگلیاش سر و دست میشکستند و عکسش را بر دیوارهای اتاقشان نصب میکردند و با ازدواجش عدهای راهی بیمارستان شدند، اکنون، اگرچه دیر، نوبت به پارسا پیروزفر رسیده است. این بازیگر که دوسالی است بدل به شمایل جذابیت مرد ایرانی شده، طرفدارانش از جنس همان هواداران گلزار و امثالهم است، اغلب مربوط به طبقۀ نازل فرهنگی. در حالی که در انتهای شب لزوماً برای طبقۀ زیر متوسط ساخته نشده، بلکه از سر و شکل و شیوۀ روایت و ارجاعاتش پیداست که قصد جذب تماشاگران طبقۀ متوسط و اهل فرهنگ و هنر را نیز دارد؛ امّا مگر طبقۀ متوسط بیکار است که به تماشای این اثر دستچندم بنشیند؟ پس باید فکری کرد و برای جذب تماشاگری که از سطح فرهنگ قابل توجهی برخوردار است باید ترفندهای خاصی بهکار برد. چنین میشود که ناگهان در جمهوری اسلامی با قوانین سفت و سختش دربارۀ امور جنسیتی، صحنهای ساخته میشود که در آن زن و مردی نامحرم دست یکدیگر را لمس میکنند!
واقعیت این است که عوامل سازندۀ سریال، نان را به نرخ روز خوردهاند و نمیشود دربارهاش چیزی نگفت، میگوییم که بعد به ریشمان نخندند! اینها با خودشان چه فکری کردهاند که چنین صحنهای ساختند؟ اگر فیلمی غیرمجاز میساختید، دمتان گرم بود! ولی پیش قاضی و معلقبازی؟ وسط نظام جمهوری اسلامیتان و در قلب فیلمنتِ حاج آقا سرتیپی و از این کارها؟! بیتردید عوامل سریال از حذف چنین صحنهای آگاه بودند و اصلاً ساختند که حذف شود و جنجالی بهپا شود. ساختند که حذف شود و برای سریالشان تبلیغ شود و بیشتر پول به جیب بزنند. ساختند که حذف شود و بدل به قهرمانان آزادیخواه شوند؛ ولی خوانندۀ عزیز، افرادی که در این شرایط و پس از کشتار فجیع سال گذشته و جنبش آزادیبخش ژینا، هنوز تن به مجوز میدهند آدمهای خیانتکاری محسوب میشوند. ولی بدتر از آنها، افرادی که با مجوز و پول و قدرت پیوندی عمیق دارند و توأمان با اقدامات رسانهای بدل به قهرمان میشوند، آدمهای کثیفی هستند. لااقل حاتمیکیا و امثالش تکلیفشان مشخص است، ولی اینها نه از پول و قدرت میگذرند و نه به قوانین آن قدرت احترام میگذارند. اینها به هیچچیز انگار اعتقاد ندارند. بیتردید برای نگارنده، یک روحانی دگمِ متعصب قابل احترامتر است تا آدمهایی که هم از توبره میخورند و هم از آخور. باور کنید اینها برای تابوشکنی از این کارها نمیکنند. اصلاً جرئتش را ندارند. اینها پوزیسیونهای خود نظام هستند که برای روزهایی به اپوزیسیون تبدیل میشوند. دنبال تابوشکنی میگردید تشریف ببرید سینمای زیرزمینی ایران را تماشا کنید که صدایش گوش نظام و کارگردانهای نظام را کَر کرده و از من میشنوید، در میان آثار مجوزدار حکومت دنبال آزادی نباشید که همهاش سرکاری است.
حالا ای ساکنین طبقۀ متوسط و نخبه و اهل فرهنگ و چه و چه و چه، اگر آن صحنۀ رقص والس باعث شده است که سریال در انتهای شب را ببینید – حتّی یک قسمتش – یعنی گول بازی عوامل سریال را خوردهاید. تمام.