بچه که بودم همه از قیصر میگفتند. در نوجوانی قیصر را بالأخره دیدم امّا در تمام مدّت فیلم به فکر دختری معصوم بودم که باید -بیخودی- جانش گرفته میشد تا آن مردک با جوراب-شیشهایاش قهرمان شود! با خودم -که هنوز دختری نابالغ بودم جمله «فرمان» را تکرار میکردم که «کیمیایی، کیمیایی که میگفتند این بود»؟ نام مسعود کیمیایی در سالهای پیش و پس از انقلاب با ستایش و تمجید درآمیخته و این میزان تملق، اجازه نگاه انتقادی نمیدهد ولی اجازه دهید در زادروز ایشان به چند نکته اشاره کنم:
آقای کیمیایی یکی از سیاستمدارترین و تردستترین انسانهایی است که تاریخ معاصر ایران به خود دیده. او فیلمسازی است در ظاهر ضد-قدرت و بهاصطلاح اپوزیسیون که اغلب در بزنگاههای تحولات اجتماعی و سیاسی ایران بهعنوان قهرمان شناخته میشود -و این برای نگارنده جای پرسش دارد که چطور به کارگردانی که در تمام فیلمهایش از رانت نهادهای حاکمیت بهره گرفته و اغلب این فیلمها با هزینههای هنگفت تولید شده و عمدتاً در اکران موفق نبوده، و نیز پیداست که روابط و ضوابطی در میان است، میتوان صفت قهرمان را نسبت داد؟ اگر خاطرتان باشد مسعود کیمیایی با امضای شخصِ آیتالله خمینی به یکی از مدیران تلویزیون در سال ۱۳۵۸ منصوب شد! چگونه به فردی که اینقدر نزد نظام ارج و قرب دارد چنین صفاتی میچسبانید؟ این را کنار قضیه سعید امامی بگذارید -که این یکی آنقدر بالا گرفت که آقای کیمیایی (هنوز هم) در هر مصاحبهاش خود را موظف به پاسخگویی میداند. روایت است سعید امامی سر یکی از فیلمهایش اصلاً حضور داشته. سؤال اینجاست که چرا به امثال بهرام بیضایی -که اتفاقاً پیشنهاد سعید امامی را برای ساخت فیلم را نپذیرفت و اکنون نیز تبعاتش را در غربت متحمل میشود- نمیگویید قهرمان امّا مسعود کیمیایی که عافیتطلبیاش زبانزد خاص و عام است را اپوزیسیون میخوانید؟ کیمیایی در طول این سالها برای مردم چه کرده؟ اینکه جشنواره را تحریم کرده که دقیقاً همان حرف شهاب حسینی است که میگفت روغن ریخته را نذر امامزاده کرده -وگرنه کدامیک از شما (بهجز جواد طوسی البته) از فیلمهای پازندهسال اخیر مسعود کیمیایی خوشتان آمده؟ کدامیک از شما صحنهای ماندگار در سینمای متأخر کیمیایی را بهخاطر میآورید؟ تحریم جشنواره فجر که یک راه تبلیغاتی است برای دیده شدن فیلمهای ناکام کیمیایی -تازه زمانی هم که فجر را تحریم کرد، فقط خودش حضور پیدا نکرد امّا تهیهکنندهاش بههمراه بازیگران حکومتیاش فجر را پر کرده بودند! یعنی میخواهید بگویید کیمیایی آنقدر نزد تهیهکنندهای جوان -مانند علی اوجی- احترام ندارد که وقتی او فجر را تحریم کرد، باقی عوامل نیز فیلمشان را بکشند بیرون و بنشینند در خانهشان تا شاید اندکی با ملّت همراه شوند؟ اینها بازی است جانم… اینها مناسبات پشت پرده است. اصلاً کیمیایی خودش همان پشت پردهای است که سایرین دربارهاش سخن میگویند -کیمیایی یکی از همان قدرتهاست. حالا که فرسوده شده شاید یک مهره سوخته تلقی شود ولی در دوران خودش یکپا وزارت اطلاعات بوده!
از اینها که بگذریم میرسیم به فیلمهایش. بهعنوان یک زن نمیدانم چطور میتوان این آثار مردانه را ارزیابی کرد امّا بهعنوان یک پژوهشگر این را هیچگاه متوجه نشدم که چطور منتقدان به «گاو» مهرجویی و «آرامش…» تقوایی و «قیصر» کیمیایی -همزمان- میگویند «موج نو»؟ با چه معیاری هم گاو موج نوی سینمای ایران است و هم قیصر؟ موج نوی سینما مگر تغییر در ساختارهای سینمایی نیست؟ موج نو مگر در محتوا بهدنبال یک رویکرد نو و روشنفکرانه نمیگردد؟ قیصر که دقیقاً برعکس این است! فردی در آستانه مدرن شدن دنیای پیرامونش -به دلیل اینکه با ساختارهای قدرت مشکل دارد- دست به اقدامی ارتجاعی میزند و همه را میکشد. ساختار فیلم نیز -بهجان بچهام- شباهت زیادی به فیلمهای موج نویی ندارد. بیشتر به فیلمفارسیای میماند که استادانه ساخته شده باشد -با رعایت تمام جزئیات امّا اتفاقا هم رقص و آواز دارد و هم بزنبزن و بکشبکش. چطور میشود این را گذاشت کنار کار تقوایی و گلستان و غفاری و …!
برای همین گفتم که آقای کیمیایی بسیار سیاستمدار است و بلد است از هیچ -بهواقع هیچ- همهچیز بسازد. ایشان در بهترین حالت یک بیموویساز قابل بودند که پیش از انقلاب به کارگردان موج نویی بدل شدند و پس از آن به روشنفکر -این یکی را دقیقاً کجای دلم بگذارم که روشنفکری فیلمهای کیمیایی یعنی ناموس و چاقو و انتقام. همین که یک ملّت به کارگردان چاقوکش و ناموسپرستش بگویند روشنفکر باید فاتحه آن ملّت را خواند. والسلام.
***
مقالات منتشر شده در فینیکس بازتاب نظرات نویسندگان آنهاست و الزاما نظر فینیکس نیست. فینیکس آماده انتشار پاسخ و جواب به مطالب منتشر شده است.