فیلم پدر به نویسندگی و کارگردانی فلوریان زلر سال گذشته اکران شد. این فیلم در نود و سومین دوره مراسم اسکار به نامزدی در شش بخش انتخاب و موفق به دریافت دو جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
پدر فیلمی درام است که علاوه بر روانشناسانه بودن، به سمت معمایی شدن هم پیش میرود. پدر روایت زندگی مردی میانسال ساکن لندن است که با پرستاران خود سر سازش ندارد و تنها دخترش ان (با بازی الیویا کلمن) هم برای ادامهی زندگی قصد مهاجرت به پاریس را دارد.
اسم این مرد آنتونی (با بازی آنتونی هاپکینز) است. آنتونی مردی با خصوصیات بیشتر پیرهایی است که میشناسیم: کسی که نمیخواهد قبول کند پیری و مشکلات آن دامن او را هم گرفته و از این رو اعتماد خود به اطرافیان را از دست داده و در نتیجه به فردی پرتوقع، بداخلاق، بدبین تبدیل شده است. در اینجا میتوان علاوه بر شخصیتپردازی خوب آنتونی، به بازی درخشان آنتونی هاپکینز هم اشاره کرد که برای او جایزه اسکار را به ارمغان آورد.
روایت از ذهن آنتونی
فیلم پدر روایتی از ذهن آشفتهی پروتاگونیست آن: آنتونی است. آنتونی در پردهی اول فیلم ذهن بیننده را آمادهی برخورد با پیرمردی میکند که کمکم دارد فراموشی میگیرد. بنابراین در هر صحنه از فیلم آنتونی کاری میکند یا حرفی میزند که ما را بیشتر به سمت این سوق میدهد که دامنهی ذهن و حافظهاش به سمت محدود شدن میرود تا جایی که در سکانس پایانی فیلم او حتی اسم و سن خود را نیز فراموش میکند.
در حقیقت در پردهی دوم فیلم پدر ذهن آنتونی دچار آشفتگی میشود و همزمان با او ذهن بیننده هم آشفته میشود تا بیننده با او همدردی کند و اگر با شخصی با این مشکل در ارتباط است او را بهتر درک کند، چه بسا ممکن است این اتفاق برای ما هم بیفتد.
بخشی از این آشفتگی به دلیل تاثیر راوی غیر قابل اعتماد یعنی آنتونی است. بخش دیگر آن نیز به دلیل ابهاماتی است که به نظر میرسد نویسنده به طور عمدی آن را در فیلمنامه کاشته است و این کار روایت محدود به ذهن آنتونی را نقض میکند. چرا که اگر اتفاقات خصوصا پرده دوم انعکاسی از ذهن آنتونی است، پس صحنههایی که آنتونی ناظر آن نیست، چرا باید آشفته و غیرواقعی باشد؟ مثلا صحنه شکستن لیوان توسط ان یا بسیاری از صحبتهای ان با همسرش و یا پرستارش لورا. آیا این صحنهها هم با اینکه آنتونی ناظر آن نیست، در ذهن او میگذرد؟ به هر صورت، پس از گره گشایی به این سوال پاسخ داده نمیشود و همچنان این موضوعات مبهم باقی میماند.
این در حالی است که فیلمهای دیگری چون ممنتو یا فایت کلاب بسیار بهتر از پس این کار برآمده است. پروتاگونیست ممنتو با حافظهاش مشکل دارد و فیلم از زاویه دید محدود به ذهن او روایت میشود. فیلم فایت کلاب هم روایت یک شخص دوقطبی است و طوری روایت میشود که در انتها با گرهگشایی همه چیز منطقی به نظر برسد. فیلم پدر تا حدودی فاقد این خصوصیت است.
سرنخها و چرخش پایانی
همانطور که گفته شد فیلم پدر با گره افکنی، ذهن بیننده را درگیر مشکل آنتونی میکند. بیننده دائم به اتفاقات به ظاهر بیربط مینگرد و مانند آنتونی نمیتواند از شرایط سر در بیاورد. نویسنده در این مدت تا گره گشایی به مانند تمام فیلمهای خصوصا معمایی در صحنههای مختلف سرنخهایی قرار میدهد تا چرخش پایانی باورپذیر شود. بعضی از این سرنخها ملموس هستند و در قالب خود شخص، رفتار و دیالوگها نمایش داده میشوند. بعضی نیز گویی به قریهی معنوب حذف شدهاند. مثلا ما از روی حضور کاترین در فیلم و دیالوگهای مشابه او و لورا متوجه میشویم این دو نفر یکی هستند که گاهی آنتونی او را به چشم ان میبیند. بنابراین با معرفی یکی از دو مرد فیلم در پرده سوم به نام بیل، باید حدس بزنیم که شخص دیگر یعنی آندره هم یا بیل است یا یکی دیگر از کارکنان خانه سالمندان.
ساعت آنتونی
ساعت در فیلم پدر دو نقش مهم ایفا میکند. اول نقش نشانهای که نشانهی موضوعی مهم برای آنتونی است. موضوعی که درگیری ذهنی او به آن مربوط است: زمان. چرا که حافظه و خاطره دو مفهوم مرتبط با زمان است و آنتونی در فیلم پدر با این دو و در نتیجه با زمان مشکل دارد. بنابراین یکی از کارکردهای ساعت یادآوری زمان است.
نقش دیگر ساعت مربوط به جنبهی فیزیکی فراموشی است. برای اینکه فیلم نشان دهد که آنتونی دائم فراموش میکند، از ساعت کمک گرفته، او ساعتش را جایی میگذارد و آن را فراموش میکند. این وسیله هر چیزی میتوانست باشد اما ساعت به دلیل کارکرد اولش مناسبترین گزینه است.
فیلم پدر، فیلم یا تله تئاتر
فیلم پدر اقتباسی از یک نمایشنامه است. نمایشنامهای که خود فلوریان زلر آن را پیش از این نوشته است. با اینکه زلر تصمیم گرفته نمایشنامهاش را به فیلم تبدیل کند، اما تغییر چندانی در مدیوم آن نداده. به بیان بهتر میزانسن و دکوپاژ آن به نحوی است که آنطور که باید و شاید نتوانسته به مدیوم فیلم نزدیک شود و بیشتر شبیه تله تئاتر است. بیننده در این فیلم تنها با یک پنجره به محیط بیرون از خانه ارتباط پیدا میکند.
فیلم پدر به نظر میرسد از یک نمایشنامهی سه پردهای ساخته شده که در پردهی دوم داستان از ذهن مغشوش و ترسیده از تنهایی آنتونی روایت میشود و در پرده سوم این روایت دیگر محدود به ذهن آنتونی نیست. در فیلم پدر، دختر: ان در شرایطی قرار میگیرد که باید بین ماندن کنار پدرش در واپسین سالهای زندگی او و زندگی خصوصی خودش آنطور که میخواهد یکی را انتخاب کند. در پرده دوم فیلم ان ماندن در کنار پدرش را انتخاب میکند و این نشان دهندهی ترس آنتونی از تنهایی است که به خاطرش به خودش دروغ میگوید. ولیکن در پرده سوم مخاطب متوجه میشود که ان رفتن به پاریس را انتخاب کرده هر چند این کار برای خود او و آنتونی مشکل است.
در نهایت میتوان گفت که فیلم پدر سعی دارد بیننده را با دنیای مغشوش و درهم و برهم ذهن رو به زوال یک سالمند آشنا میکند. همانطور که این فرد با سرهم کردن دروغهایی به نفع خود نمیخواهد این بیماری را قبول کند، فیلم هم همینگونه طراحی شده است تا بیننده نتواند تفاوت بین واقعیت و غیر از آن را تا نقطه گرهگشایی متوجه شود. فیلم پدر علاوه بر محاسن آن نظیر بعد روانشناسانهی قوی، دچار مشکلاتی از جمله نوع، جایگاه و میزان اطلاعات برای باورپذیری بیشتر است. همچنین این فیلم به اصل خود که نمایشنامه است بسیار وفادار مانده و نتوانسته آنطور که شایسته است در قالب فیلم خود را نشان دهد که شاید بهترین سبک و روش فیلمسازی در دوران کرونا باشد.