آلن بدیو فیلسوف و تئوریسین علوم سیاسی فرانسوی زمانی در دهه ۱۹۷۰ پس از خاتمه جنگ خانمان سوز ویتنام نوشت:«توتالیترها تمام تلاششان این است که سوژه بربریت را در عمق توده اجتماعی به گونهای نهادینه کند که بخشی از کالبد فرمانپذیر تمامیتخواهی قدرت حاکمه شود.» این چند کلمهی آلن بدیو دقیقاً همان استلزام استعارهای است که مخاطب از ابتدا تا انتها در تماشای فیلم «زد» کوستا گاوراس با آن گلاویز میشود، چون اساساً سوژه مرکزی در عمق یک پراگماتیسم تمامیتخواه دائماً در خطر حذف یا تخطئه یا تحریف و یا تقبیح ماهوی بسر میبرد. کوستا گاوراس که با «زد» اسم و رسم جهانی پیدا کرد، دقیقاً از این فیلم است که گونه و لحن درام و روایت سینمای سیاسیاش تا به امروز امری لاینفک از زیستجهان فیلمیک او شده و او را در حال حاضر یکی از ستونهای اصلی سینمای سیاسی در جهان میشناسند. گاوراس با ساخت «زد» و سپس «اعتراف» و نهایتاً شاهکارش «حکومت نظامی» یک چرخهی اتوریتِ سیاسی با عملگرایی نمایشی را با سلاح دوربین بر روی پرده ظاهر میکند و به تنهایی به نبرد دشمنی بیرحم و دژخیم در کشور خود یعنی یونان میرود. گاوراس با هوشیاری رمان واسیلیس واسیلیکوس را که رمانی سیاسی با محوریت قرار دادن زندگی واقعی گریگوریس لامبارکیس است(نماینده سوسیالیستهای دموکرات نواندیش در پارلمان یونان) اتمسفر دراماتیک فیلم خود را کاملاً به شکل استعارهای و نمادین عریان به زبان تصویر ترجمان میکند. لامبارکیس از فعالان سیاسی کمونیست و روشنفکر جامعه یونان بود که پس از غیرقانونی شدن فعالیت کمونیستها از ۱۹۵۲ به بعد در یونان، او در مقابل دو جبههی سیاسی راستگرایان لیبرال و راستگرایان افراطی ناسیونال-فاندامنتالیست در کشورش یک حزب سیاسی چپ و آلترناتیو با تفکر پر از تسامح سوسیالیستی و دموکراسیستی را پایهگذاری نمود و خودش به عنوان نماینده سیاسی در ۱۹۶۰ به پارلمان آتن راه پیدا کرد. اما جو راستگرایی با تفکرات بنیادگرا (فاندامنتال) در یونان آغاز دهه ۶۰ میلادی یک نوع اتمسفر نئوفاشیستی را در این کشور دامن زد. با پیوستن یونان به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و باز شدن پای آمریکاییها به این کشور، کمکم نفوذ سیاسی امپریالیستی آنها باعث قدرتگیری روز افزون گروههای تندروی مسیحی و نئوفاشیستی و ملیگرای یونانی گشت تا اینکه در ۲۲ می ۱۹۶۳ وقتی که گریکوریس لامبارکیس از میتینگی بنام «برای صلح دنیاها» در تالار اصلی شهر تسالونیکی خارج میشد توسط دو ضارب که با خودرو به وی حمله تروریستی کردند، دچار سانحهی مغزی و شکست جمجمه میشود و نهایتاً پس از پنج روز اغما فوت میکند. مرگ لامبارکیس تا سال ۱۹۶۷ در فضای سیاسی یونان باعث تشنج بسیاری میشود تا اینکه با کمک سرویس جاسوسی CIA هستهی اصلی فرماندهان ارتش یونان در پادگانها در اتحاد با یکدیگر علیه دولت مرکزی و منفعل آتن کودتای نظامی میکنند و دقیقاً با همان فرمول آمریکاییها که در برزیل و شیلی و بوولیوی پیاده شد، در یونان هم یک دولت کودتاچی با سردمداری سرهنگهای ارتش و خوی فاشیستی و ملیگرای توتالیتر بر راس قدرت قرار میگیرد.
حال از سال ۱۹۶۷ در یونان سرهنگ ارتش توپخانه، جورجیوس پاپادوپولوس با کمک و حمایت هم ردههای ارتشیاش تا سال ۱۹۷۳ یک حکومت دیکتاتوری نظامی را بر یونان اعمال نمود که عموماً به این دوره «دوران حکومت سرهنگها» میگویند. با روی کار آمدن دولت راستگرای نظامی و حمایت احزاب رادیکال راست و نئوفاشیست و ملیگرا و مذهبی از آن، فضایی کاملاً تک قطبی در اتمسفر فکری و اجتماعی و هنری و سیاسی یونان متبلور گشت که بسیاری مجبور به ترک دیار شدند. کوستا گاوراس جوان در سال ۱۹۶۹، در بین بزرگترین جدالهای جنجالبرانگیز آن زمان؛ جنگ ویتنام از یکسو و انقلاب نوین در مارکسیسم و انتشار پیام مائویسم در بین روشنفکران چپ دنیا در کنار اعتراضات ضدنژادپرستی سیاهان در آمریکا از سوی دیگر، گاوراس در فرانسه فیلم «زد» را استارت میزند و برای گرفتن نماهای نزدیک به محلههای پایین شهر آتن به الجزایر میرود. تولید این فیلم و نمایشش عملاً اعلان جنگ به حکومت دیکتاتور یونان بود که گاوراس با ابن خطر چند سالی در فضای تهدید و ارعاب به زندگی هنری خود ادامه داد، اما پا پس نکشید و آثار بعدی را هم ساخت.
«زد» در بستر ساختاری خود و ساختمان درامش، یک داستان خطی و ساده را روایت میکند که لحن ایجابی آن در پرداخت، استعارههای دلالتگرایانه بشدت وابسته به پیوستگی امر نشانهشناسی در فرم نمایشی آثار مدرنیستی را متبلور مینماید. در داستان فیلم اسمی از کشور یا شهر مورد نظر برده نمیشود و زبان فیلم هم فرانسوی است اما کوستا گاوراس به شکل استعارهای با بهرهگیری از سبک استعلایی امر آشناییزدایی در شگرد دلالتگرایانه، یک بازتعریف آشناپندار را برای مخاطب در جهان خود برپا میکند که تماماً ارتباط نشانهای و استعارهای با قوه درک تماشاگر ایجاد مینماید. در وهله نخست سببیت پیرنگ و اتفاق دراماتیکی که برای آن نماینده حزب آنارکو-سوسیالیست میافتد، ما را جذب قصه و رازگشایی معمایی فیلم میکند. ولی در وهله دوم استفاده از مفاهیم دال و مدلولی که به شکل دلالتی در مورد اقتضائات سیاسی یونان در سال ۱۹۶۳ است، خودآگاه عینی و ناخودآگاه ذهنی تماشاگر را صیقل میدهد اینگونه است که گاوراس موفق میشود یک سطح نمادین کاملاً فرمال را در پوسته و چگالی اثرش بیافریند به شکلی که اگر مخاطب از ماجراهای سیاسی یونان باخبر هم نباشد، باز ضربهای به بدنه و ستون فقرات پیرنگ و درام نمیخورد، چون سببیت در دراماتورژی و ساختار پیرنگ، وصله زده شده است و این فاکتوریل به ورطهی نمادگرایی و نمادبازی عینی و متظاهرانه سقوط نمیکند، بلکه کارکرد استعاره در «زد» یک فرآیند دوآلیستی را خلق کرده است. گاوراس در پرده نخست به سراغ نمایش بحران و حلقهی تعارض آن با آرامش ایجابی فضایش میرود و با نمایش باند سرکوب و کارکرد لباس شخصیهای لمپنی که اساساً از جانب حکومت اجیر شدهاند، عملیات پاکسازی را با جزییاتی دقیق به نمایش میگذارد.
فیلم در پرده نخست با گامی موثر به سمت نمایشی کردن درام جلو میرود. میزانسن تظاهرات بشدت کلیدی است. دوربین گاوراس – که بعداً تبدیل به سبک او میشود – با یک پوزیشن کاملاً رئالیستی اتمسفر را دراماتیزه میکند. باید دقت کرد که منظرگاه دوربین گاوراس نئورئالیستی نیست و دائماً با کاتها و مونتاژهای توازی، حالت بحران را استعاره سازی میکند. مرکز میزانسن دوربین با حرکات چرخشی و دایرهای، فضای بحران و فشار را به خوبی از دامنه نگاه قطب پروتاگونیست میسازد و بسامد چگالی را با حالت نوسانی بین دو قطب مقسم میکند. شخصیت اول فیلم وقتی وارد مرکز این دایره میشود، عمق میدانهای بالای کوستا گاوراس، نیروی پلیس را طوری در پسزمینه قرار میدهد که دقیقاً استعارهای تصویری از آنتاگونیست بودن خود نیروی انتظامی است و اینگونه با ورود نیروهای لباس شخصی و مزدور، پلیس یک اکت اکتسابی در پسزمینههای صحنه از خود بروز میدهد. جابجایی اکت و کنش بین فورگراند و بکگراند صحنهها، در این سکانس درخشان است. کاراکترهای قطب مثبت که اکنون آنها را میشناسیم، در مرکز دایرهاند و نیروهای پلیس نقش محوری همچون شعاع این دایره را بازی میکنند. اما نیروی ترور همچون یک حرکت وتر در محیط دایره وارد مرکزیت میشود و کنش ترور خود را به منصه ظهور میگذارد که سرآخر ما شاهد پلان تاثیرگذار دستان روی سر پرسوناژ ترور شده هستیم که دوربین با فاصلهای اندک در همان نقطهی مرکز میایستد و قاببندی مدیوم شات و تمام شات خود را میبندد. نکته جالب فیلم «زد» این است که کارگردان در یک سوم ابتدایی داستانش، کاراکتر اصلی یعنی معاون (ایو مونتان) را از مدار و بسامد طول موج درام حذف میکند و دو سوم ادامهی پیرنگ با پرداخت به کاراکترهای محوری و تیپها به روند خود ادامه میدهد. این شکلی از قصه گویی در درام گسسته مدرنیستی است که گاوراس با بهم متصل کردن ساختار فلاشبک، روند تنالیتهی درام را شکلبندی متریک میکند.
«زد» یک فیلم اثرگذار سیاسی است که هم در فرم و هم در انتقال مضمونش که به قالب محتوا درمیآید، یک سیر مدون خطکشی شده را طی میکند. این فیلم تبدیل به یکی از الگوهای بارز سینمای سیاسی مدرن در تاریخ سینما میشود و نوع زبان و به کار گیری بسامدهای دراماتورژیک و تکنیکال «زد» تبدیل به یک الگوریتم فرمال برای مولف یونانیاش میگردد که آن را در تمامی آثار کارنامهاش تا به امروز میتوانیم رد گیری کنیم.
تئوری اغتشاش در قدرت خودکامه / درباره فیلم Z (۱۹۶۹) اثر کوستا گاوراس
این کامنت ها را دنبال کنید
0 دیدگاه