سریال «ریچر»(Reacher)، محصول آمازون پرایم ویدئو، حول محور شخصیت معمایی جک ریچر، افسر سابق پلیس نظامی آمریکا و قهرمان ثابت رمانهای تریلر جنایی و پر فروش لی چایلد، نویسنده انگلیسی شکل گرفته است. ریچر، قهرمان رمانهای لی چایلد، شخصیتی عدالتخواه و سازشناپذیر است که در هر کدام از رمانهای لی چایلد، درگیر موقعیت دراماتیک خطرناک و هیجانانگیزی میشود. تا کنون ۲۶ رمان از این مجموعه بر مبنای ماجراهای ریچر منتشر شده. در سینما نیز تا امروز دو فیلم سینمایی بر اساس رمانهای لی چایلد ساخته شده که تام کروز در آنها در نقش ریچر ظاهر شده: جک ریچر (۲۰۱۲) ساخته کریستوفر مککوری و «جک ریچر: هرگز بازنگرد» (۲۰۱۶) ساخته ادوارد زوئیک. حالا آمازون پرایم نیز سریال «ریچر» را بر مبنای یکی دیگر از رمانهای لی چایلد به نام «قتلگاه» ساخته که این بار آلن ریچسون، نقش جک ریچر را بازی میکند، بازیگری که علاوه بر ویژگیهای ظاهری و فیزیکی، هوش بالا و احساسات عمیق کاراکتر ریچر را به خوبی منتقل میکند. ریچر، مثل قهرمانهای فیلمهای نوآر و وسترن کلاسیک، آدمی تنها، سرسخت، اخلاق مدار، باهوش و متعهد به حقیقت و عدالت است.
برخلاف دو فیلم اقتباسی قبلی از ماجراهای ریچر که هم کارگردانی ضعیف و بی رمقی داشت و هم نمیشد تام کروز را با جثه کوچکاش در نقش اکشن هیرویی مثل جک ریچر باور کرد، سریال «ریچر» به شدت جذاب است و تماشاگر را تا انتها درگیر میکند. برخلاف تام کروز، اندام ورزیده و عضلانی و قد بلند الن ریچسون، او را در نقش ریچر باورپذیرتر کرده است. ریچسون همه ویژگیهای فیزیکی یک اَبَرقهرمان هالیوودی را که تام کروز فاقد آن بود دارد. ریچر که بعد از بیرون آمدن از ارتش آمریکا، دائما در سفر است و از شهری به شهر دیگر میرود، در یکی از سفرهای برون شهریاش به شهر خیالی کوچک مارگریو در ایالت جورجیا میرسد و به محض ورود به شهر به اتهام قتل دستگیر میشود. به دنبال آن معلوم می شود که مقتول کسی جز برادر ریچر نیست و او بیگناه است. حالا ریچر سعی میکند به کمک دو نفر از افراد پلیس محلی، قاتلین برادرش را که ترکیبی از افراد فاسد پلیس و سیاستمداران و تاجران فاسدند پیدا کند و به سزای اعمالشان برساند.
جک ریچر مثل همه قهرمانهای هالیوودی، ارتشی یک نفره و شکست ناپذیر است. او قدرت بدنی بالایی دارد و میتواند همزمان با چندین آدم قوی هیکل بجنگد و آنها را درهم بشکند. با اینکه ریچر در مجموع شخصیتی کلیشهای و تیپکال است و همه انتظاراتی را که تماشاگر فیلمهای هالیوودی از او دارد برآورده می کند، اما شخصیتی تک بعدی نیست و شیوه شخصیتپردازی او به گونهای است که به تماشاگران اجازه میدهد تا به دنبال شناخت عمیقتر او و آسیبها و زخمهای گذشته او باشد و انگیزههایی را که او را به رویارویی با بیعدالتی و افشای فسادها و جنایتهای سازمانیافته میکشاند بهتر درک کنند. بنابراین وجوه کلیشهای شخصیت ریچر باعث نمیشود که بتوان از دیدن آن صرف نظر کرد. در واقع سریال، جذابیت و کشش لازم را برای همراهی تماشاگر دارد چرا که در هر یک از اپیزودهای هشت گانه آن، گرههای داستانی، کشمکش، بحران و اوج و فرود لازم به دقت تعبیه شده و قهرمان آن نیز به قدر کافی جذاب و کاریزماتیک است.
ویژگی دیگر ریچر این است که او خیلی سبک سفر می کند یعنی بار و بندیلی با خود نمیبرد و جز پاسپورت و مدالی از جنگ جهانی دوم، هیچ چیز حتی گواهینامه رانندگی هم با خود ندارد. او حتی هدف مشخصی برای سفر خود ندارد و بدون انگیزه روشنی به راه میافتد و با اتوبوس یا وسائل نقلیه عمومی دیگر از مکانی به مکان دیگر میرود و دائما انتظار گرفتاری و دردسر جدیدی را میکشد. تفاوت جک ریچر با اَبَر قهرمانهای دیگر هالیوودی این است که او فقط به قدرت بدنیاش متکی نیست بلکه مغزش هم خوب کار میکند. در واقع او نقش یک کارآگاه خصوصی را دارد که درگیر ماجراهای سری پیچیدهای میشود که باید پیرامون آنها تحقیق کند و از آنها سر دربیاورد. ایجاد تعادل بین روایت اپیزودیک و توسعه داستانی طویل پیرامون شخصیت ریچر، کلید جذب مخاطبان سریال است و باعث میشود آنها مشتاقانه منتظر هر قسمت جدید آن باشند. با اینکه اپیزودها را کارگردانهای مختلف کارگردانی کردهاند، اما از نظر کارگردانی، یک نوع وحدت سبکی و تماتیک در سرتاسر مجموعه به چشم میخورد که بخشی از آن را قطعاً مدیون بازی یک دست الن ریچسون است. به نظر میرسد اقتباس آمازون از رمان لی چایلد، برای خوانندگان رمانهای او قانع کنندهتر از اقتباسهای سینمایی قبلی بوده چرا که خیلیها از هم اکنون انتظار سیزن بعدی آن را میکشند که به زودی عرضه خواهد شد.