جهان برزخی «هامون»

 «هامون» ساخته داریوش مهرجویی، یک اثر منحصر به فرد در سینمای ایران است. کمتر فیلمی در تاریخ سینمای ایران بوده که تا این حد هوادار داشته باشد و بتواند به یک فیلم کالت در نزد جوانان سینه فیل ایرانی تبدیل شود. در همین زمینه مانی حقیقی فیلم مستندی ساخته است با عنوان هامون بازان جهان کجائید و در آن این پرسش را مطرح کرده است که: “بالاخره همه ما یک روز باید تکلیف‌مان را با هامون روشن کنیم و بفهمیم چرا این فیلم یه چیزیه پر از درد و رمز و راز و عشق.” است.

طرفداران فیلم هامون دچار نوعی شیفتگی افراطی نسبت به آن اند و به آن عشق می‌ورزند. اما مخالفان هامون نیز به همان نسبت از آن متنفرند و آن را فیلمی ارتجاعی و فرصت طلبانه می‌دانند که تماشاگران خود را فریب می‌دهد و تصویری غیرواقعی و دروغین از روشنفکران ایرانی ارائه می‌کند. مهرجویی هامون را بر مبنای برداشتی آزاد از رمان «هرتزوگ» سال بلو ساخت هرچند در تیتراژ فیلم به این اقتباس اشاره ای نشده بود اما شباهت شخصیت ها و فضای فیلم «هامون» به رمان «هرتزوگ» انکارناپذیر است. مهرجویی البته گفته بود که آن را با الهام از «بوف کور» هدایت ساخت. وقتی هامون در سال ۱۳۶۸ به نمایش درآمد، روشنفکران و هواداران سینمای مهرجویی را غافلگیر کرد. این غافلگیری تنها به خاطر کارگردانی استادانه مهرجویی، بازی‌های خوب بازیگران به ویژه خسرو شکیبایی (که بعد از بازی در این فیلم محبوبیت شگفت‌انگیزی در میان سینماروهای ایرانی کسب کرد) و روایت غیرخطی و پست مدرن آن نبود، بلکه رویکرد انتقادی مهرجویی به روشنفکران ایرانی و وضعیت فکری و فلسفی پریشان و متزلزل آنها، و درونمایه‌های فلسفی-عرفانی فیلم، عامل این غافلگیری بود.

برخورد روشنفکران با هامون برخوردی دوقطبی بود؛ برخی تصویر واقعی خود را در شخصیت و رفتار حمید هامون دیدند و با پریشانی‌های فکری و فلسفی او همذات پنداری کرده و آن را ستودند و برخی دیگر تم‌های عرفانی و اگزیستانسیالیسم شرقی آن را به حساب فرصت‌طلبی مهرجویی و سازشکاری او با حکومت و نظام تولید سینمایی ایران گذاشتند. به ویژه مهرجویی فیلم را درست بعد از بازگشت اش از فرانسه به دنبال مهاجرت سیاسی اش ساخته بود. این دسته از منتقدان و روشنفکران هنگامی که واکنش مثبت  مسئولان سینمای ایران به هامون و جانبداری آنها از مهرجویی و گرایش‌های عرفانی او را دیدند، ضدیت‌شان با این فیلم و مهرجویی شدت بیشتری گرفت.

هامون از نظر ساختار روایی، برش‌هایی کوتاه از زندگی وشنفکری به نام حمید هامون است که مثل پازل در کنار هم قرار می‌گیرند و تصویر این روشنفکر متزلزل سرگردان را کامل می‌کنند. هامون تنها بیان رئالیستی زندگی حمید هامون نیست، بلکه کابوس‌ها و دلشوره‌های او را نیز تصویر می‌کند. او آدم گرفتاری است که با انبوهی از مشکلات واقعی و ذهنی دست و پنجه نرم می‌کند. درخواست طلاق همسرش مهشید، بدهی‌ها و قسط‌ها، کار اداری، نوشتن تز دکتری در باره ایمان و عشق، به همراه کابوس‌های ذهنی، او را به تدریج از پا در می‌آورد و به سمت جنون و خودکشی می‌برد. اگرچه در نهایت، دوست عارف مسلکش علی او را از آب نجات می‌دهد.

مهرجویی در هامون، روایت تازه ای از زندگی و موقعیت روشنفکران ایرانی ارائه می‌کند که پیش از آن در سینمای ایران دیده نشده بود. روشنفکر فیلم هامون تا حد زیادی تصویری از خود مهرجویی است؛ چرا که مهرجویی خود بخشی از سنت و فرهنگ روشنفکری ایرانی است. فیلمسازی روشنفکر که خود دارای چرخش‌های فکری و ایدئولوژیک بوده و در طول زندگی‌اش بین مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم هایدگری تا اگزیستانسیالیسم روشنفکرانه فرانسوی (سارتر و کامو) و عرفان ایرانی سرگردان بوده است.

حمید هامون نیز روشنفکر مضطرب و پادرهوایی است که بین عشق، ایمان و باورهای روشنفکرانه اش سرگردان مانده است. او آدم آویزانی است که هیچ تکیه‌گاه قابل اعتمادی ندارد (خودش را «آویخته» خطاب می‌کند) و در برزخی فلسفی گرفتار شده است. همسرش مهشید که روزگاری عاشق و همدل‌اش بود و ایده‌های روشنفکرانه او را تحسین می‌کرد و به خاطر او به ارزش‌های بورژوایی و خانوادگی‌اش پشت پا زده بود، حالا اعتقاد و عشق‌اش را به او از دست داده و «مزخرفات» او را قبول ندارد و خواهان جدایی از اوست. مهشید نیز دچار ازخود بیگانگی است. او نیز شخصیتی معلق و پا درهواست؛ نمونه زنی تحصیل کرده از طبقه متوسط و مدرن ایرانی که بین ارزش‌های سنتی و مدرن معلق مانده است. او علیرغم گرایش‌اش به فرهنگ مدرن، هنر آبستره و تظاهرات روشنفکرانه‌اش، فردی سنتی است که تمایلاتی به ذن، بودیسم و عرفان شرقی دارد. نقاشی‌های آبستره می‌کشد اما فال قهوه می‌گیرد و با یوگا به خلسه می‌رود.

هویت باختگی قشر طبقه متوسط مدرن، ازخودبیگانگی روشنفکر ایرانی، تضاد بین سنت و مدرنیته، نقد وضعیت اجتماعی حاکم، عدالت‌خواهی و در نهایت جدال ایمان و عشق، از مهم‌ترین درونمایه‌های فلسفی و سیاسی فیلم هامون است که کم و بیش در تمام آثار مهرجویی از فیلم «گاو» تا «سنتوری» دنبال شده است.

مهرجویی فیلمساز بسیار باهوشی بود و درک بسیار درستی از شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه، روحیات و خواست‌های مخاطب و نیز مناسبات حاکم بر سینمای ایران داشت. همه فیلم‌هایش متاثر از فضای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی روزگار اوست. روان‌شناسی فردی و اجتماعی در فیلم‌هایش جاری است. طبقه متوسط ایرانی و نیازها، خواست‌ها و بحران‌ها و موقعیت آسیب‌پذیر این طبقه را در شرایط امروز جامعه ایران دقیقا می‌شناخت و این طبقه را به واقعی‌ترین شکل‌ ممکن در فیلم‌هایش تصویر کرده است. تصویر طبقه متوسط ایرانی با لایه بندی‌های مختلف و متنوع را در هامون، سارا، لیلا، پری، بانو، اجاره نشین‌ها، درخت گلابی و سنتوری می توان دید. بانو اثری تمثیلی از وضعیت پس از انقلاب ایران و هجوم نیروهای بی‌ریشه روستایی به طبقه متوسط شهری و ارزش‌ها و باورهای آن بود. درخت گلابی نیز اثری شاعرانه و خیال‌انگیز درباره زندگی یک نویسنده و روشنفکر طبقه متوسط سرگشته بود که دچار بحران خلاقیت شده و با موقعیت متزلزل، آرمان‌های گذشته و عشق از دست رفته‌اش در چالش بود. «هامون» نیز درباره آدمی درمانده با خاستگاه طبقه متوسط بود، روشنفکری به بن بست رسیده که در حالِ غرق شدن است و برای نجات و رسیدن به ثبات و جایگاه امن، دست و پا می‌زند. هامون در صحنه‌ای از فیلم می‌گوید که در «زندگی هیچ پخی نشده» و دیگر «به هیچ چیز اعتقاد ندارد». او گرفتار کابوس‌ها و هذیان‌های روحی و روانی است و توانایی ایجاد ارتباط با جامعه، همسر و اطرافیانش را ندارد و خود را با آنها بیگانه احساس می‌کند و به خودویرانگری می‌رسد. او از ارزش‌های شبه مدرن (غرب زدگی) فرار می‌کند، به تعلقات مادی پشت پا می‌زند و در مواجهه با فرهنگ بازاری و کاسبکارانه مهاجم درهم می‌شکند و راه نجات را در خودکشی می‌بیند اما با نیروی عرفان نجات پیدا می‌کند.

اگزیستانسیالیسم مهرجویی در هامون ترکیبی از اگزیستانسیالیسم کی یرکه گاردی و سارتری است. سارتری از این جهت که قهرمان روشنفکر فیلم هامون به پوچی رسیده و همانند انسان پوچ‌گرای سارتر و کامو در زمان حال زندگی می‌کند و قدرت نگریستن به گذشته و مواجهه با آینده را ندارد. نمونه بارزتر چنین شخصیتی را بعدا در «درخت گلابی» و «سنتوری» مهرجویی نیز می‌بینیم. ارجاعات آشکار فیلم به «هشت و نیم» فلینی، «ترس و لرز» کی یرکه گارد، میرچا الیاده،« آسیا در برابر غرب» داریوش شایگان،« تذکره الاولیا»، اشعار شاملو و بسیاری منابع ادبی، فلسفی و هنری دیگر، بیانگر علائق و دلمشغولی‌های روشنفکرانه و هنری متنوع و وسیع مهرجویی است که در «هامون» بازتاب یافته است. تاثیر سینمای فلینی و تا حدی پولانسکی را نیز بر مهرجویی در «هامون» می‌توان دید. صحنه‌های کابوس حمید هامون در آغاز و میانه فیلم، شباهت زیادی به رویاهای گوئیدو در «هشت و نیم» فلینی دارد.

بدون شک مهرجویی برای عبور از سد ممیزی، در ترسیم شخصیت دقیق هامون و هویت روشنفکری او خودسانسوری کرده است. اما کاملا روشن است که حمید هامون از دل چه پس‌زمینه سیاسی و فلسفی ظهور کرده. او روشنفکری آرمان‌خواه است که دچار انفعال و سرخوردگی شده و به اصطلاح بریده است و برای رسیدن به آرامش به عرفان پناه می‌برد. مهم‌ترین مشکل فیلم «هامون» در ریتم تند آن و شخصیت‌پردازی حمید هامون است. روشنفکری حمید هامون و دغدغه‌های ذهنی و فلسفی او تا حدی سطحی و متظاهرانه است. شخصیت شلوغ، پرهیاهو و برون‌گرای او اجازه نمی‌دهد، تماشاگر، تردید فلسفی او را باور کند. همین طور ضرباهنگ تند فیلم، فلاش بک‌های متعدد و تغییر پی درپی سکانس‌ها، زوم‌های سریع، و حرکت پرشتاب شخصیت‌ها، اگرچه می‌خواهد بیانگر آشفتگی حمید هامون باشد، اما در تضاد با سبک آرام و سنگین این نوع سینمای روشنفکرانه (به طور مشخص سینمای آنتونیونی و برگمان) است. از طرفی رمانتی‌سیسم عارفانه حمید هامون نیز در تضاد با اگزیستانسیالیسم روشنفکرانه اوست.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
پرویز جاهد
پرویز جاهد
منتقد سینما، فیلمساز، تحلیل‌گر فیلم

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights