جشنواره فیلمهای ایرانی پراگ -که همیشه یک هفته بعد در شهر برنو، دومین شهر بزرگ جمهوری چک هم ادامه مییابد- طی ده دوره برگزاری، به یکی از مهمترین و احتمالا بزرگترین جشنواره فیلمهای ایرانی در خارج از کشور بدل شده که هر بار میزبان سینماگران شناخته شده ایرانی است.
امسال اما سینمای ایران با سالی ویژه روبروست: سال مبارزه و سال «زن، زندگی، آزادی». به این جهت برگزارکنندگان جشنواره با تکیه بر محور زن، زندگی، آزادی، فیلمهایی را به نمایش گذاشتند که طی بیست سال اخیر در ایران توقیف شدهاند. فیلم های سینماگران زن یا فیلمهایی بر محور زنان و همین طور آثار سینماگرانی که در ایران با احکام قضایی روبرو شدهاند، در نهایت مجموعهای را فراهم آورد از فیلمهای سینماگران مختلفی از داخل و خارج از ایران (از مجید برزگر و مهناز محمدی تا شیرین نشاط و مرجان ساتراپی)، که طبق معمول با استقبال گسترده و چشمگیر علاقهمندان چکی روبرو شد.
اما جشنواره امسال با حضور سوسن تسلیمی شور و حال دیگری داشت؛ از اولین هنرمندان ایرانی که در دهه شصت به سانسور و فشارهای حاکم «نه» گفت و ایران را ترک کرد. شرح فشارهای دولتی که در سینما و تئاتر بر این بازیگر درخشان وارد آمده، حدیث مفصلی است که تسلیمی در کتاب «سوسن تسلیمی در گفت و گویی بلند با محمد عبدی» (نشر بیدگل – ۱۴۰۰) به شرح آن پرداخته است؛ از اجبار در پوشیدن لباسی شبیه به بقچه تا منع نمایش کلوزآپ این بازیگر در فیلمها، از اخراج از تئاتر شهر تا حضور یک پاسدار با اسلحه بر روی صحنه برای جلوگیری از اجرای نمایش آنها.
سوسن تسلیمی اما برخلاف بسیاری از همنسلانش حاضر به پذیرش این فشارها نشد و ترجیح داد ایران را برای همیشه ترک کند و راه خود را در سینما و تئاتر سوئد بیابد: راهی که تا به امروز با موفقیت ادامه داده و به یکی از چهرههای برجسته هنری در سوئد بدل شده است.
حالا نسل جوان و پر شوری در ایران پا به عرضه گذاشته که همچون سوسن تسلیمی «نه» میگوید. حاصل این «نه» گفتن جنبش جوانانه و زنانه شگفت انگیزی است که شعارش (زن، زندگی، آزادی) جهانی شده و حالا در جشنواره پراگ گرامی داشته شد: با حضور سوسن تسلیمی و کاشت درختی (به همراه آنا شاباتووا، فعال حقوق بشر اهل چک) در یک پارک در پراگ با یاد و خاطره کسانی که در ایران به مبارزه برای حقوق اولیه انسانی خود پیشقدم شده اند.
لوحی که در کنار این درخت نصب شد، همه چیز را به روشنی موکد میکند: «کاشته شده برای مردم ایران که بر علیه ظلم به پا خواستند: زن، زندگی، آزادی».
اما فیلمهای انتخاب شده برای جشنواره فیلمهای ایرانی پراگ هم همه کم و بیش بر این محور بودند؛ بجز فیلم «شطرنج باد» ساخته محمدرضا اصلانی که به پیش از انقلاب باز می گردد و اساسا نوع نگاه و تفکر حاکم بر آن هم چندان سنخیتی با زن، زندگی، آزادی ندارد. فیلم اصلانی به رغم ارزش های بصری اش، برآمده از نگاهی واپس گراست که به انقلاب ایران ختم شد و انتهای داستان شطرنج باد -با پناه بردن به چادر و اذان- این روزها آزارنده تر از پیش به نظر می رسد.
اما دو فیلم نمایش داده شده از محمد رسولاف، فیلمساز زندانی، دو دوره کاری متفاوت او را با تماشاگر قسمت میکند: دوره اول با فیلم «کشتزارهای سپید»، فیلمی آرام و تلخ با پرداختی نمادین و استعاری که در آن به تندترین شکل ممکن به انتقاد از حاکمیت می پردازد و فیلم «به امید دیدار» که آغازگر دومین دوره کاری اوست و بیش از همیشه نیش و کنایه های آشکار سیاسی دارد که البته در در فیلم بعدی این دوره («دست نوشته ها نمی سوزند») به پرداخت جذابتری میرسد.
جشنواره اما با فیلمی از یک فیلمساز زندانی دیگر افتتاح شد: «خرس نیست» ساخته جعفر پناهی. اولین نمایش این فیلم در جمهوری چک با استقبال گسترده اهالی سینما روبرو شد و افتتاحیه باشکوهی را برای این جشنواره رقم زد. فیلم پناهی که حالا به یکی از مطرح ترین فیلم های سال نزد منتقدان جهانی بدل شده، برای منتقد و تماشاگر ایرانی غالباً جذابیتی ندارد و تکرار سبک و سیاق ساده و نه چندان دلچسب فیلمسازی او طی سال های اخیر است که به عمق نمی رسد و برای تماشاگر ایرانی حال و هوایی تصنعی دارد.
اما «عنکبوت مقدس» هم پس از موفقیت در کن و جشنواره های جهانی دیگر، حالا در جشنواره پراگ با استقبال روبرو شد؛ فیلمی که هرچند به اندازه فیلم قبلی این فیلمساز -«مرز»- شخصی و دیوانهوار نیست، اما کماکان در خلق فیلمی بر مبنای قواعد ژانر موفق است و میتواند با به چالش کشیدن مسأله ایمان و اعتقاد، به لایه های درونی تر شخصیتاش نفوذ کند، در عین حال که برای اولین بار در خارج از ایران، در بازسازی داخل ایران کاملاً موفق عمل میکند.