یهودا و مسیح سیاه اتفاق فرخندهای در سینمای امریکاست، یا که میتواند باشد، بسته به این دارد که در آینده چطور فرهنگ از آن الهام گیرد. از آنجا که فیلم از چندین سو نقطهی عطفی در سینمای آمریکا لحاظ میشود. این اولین فیلم دربارهی بلک پنترها یا رهبران آنان نیست. این اولین فیلم دربارهی بلک پنتر هاست که خلاف عرف همیشگی نگاه حاکم سفیدپوست به دست خود سیاهپوستان ساخته شده. و همین مسئله را عجیب میکند. از آنجا که بلک پنترها همواره در رسانه های امریکا و از دید جامعه بهعنوان تهدیدی بر سلامت زیست جامعه و گروهی تروریستی ضدسیستم شناخته میشوند؛ اینکه فیلمی با نگاه مثبت درباره آنها ساخته شود جای شگفتی دارد و حتی وقتی این فیلم توسط استودیوی وارنر تولید میشود تعجببرانگیز میشود.
وارنر جزو آن دسته از استودیوهاییست که بخش مهمی از تماشاگران مسیحی سفیدپوست را به خود اختصاص میدهد و بدیهیست که نسبت به مسائلی که موجب برهم خوردن تصویر ذهنی تماشاگران محافظهکار و یا باعث از دست دادن آنها شود بسیار حساس باشد. یک نمونه تاریخی از کنترل و روش آنها در تولید فیلم شیاطین کن راسل است. فیلم که جزو بدنامترین آثار سینمایی در کنار فیلمهایی چون سالو و عصر طلایی بونوئل قرار دارد، تا سالیان سال از نسخهی اصلی کارگردان بیبهره بوده. و حتی در واقعهای نادر در اوایل دو هزار که تدوینی از نسخهی کامل فیلم به کف آمد و در نمایشی خصوصی برای منتقدان پخش شد، وارنر از بازپخش آن جلوگیری کرد و فیلم بایگانی شد. صرفا بدین خاطر که فیلم پر از تصاویریست که تماشاگران وارنر را تکان خواهد داد. شاید از معدود مواردی باشد که خود استودیو تنها مانع برای یک اثر و سانسور آن است. حالا پرسش اینجاست که چرا وارنر باید به ساخت فیلمی دربارهی بلک پنترها تن دهد؟
در طول نیم دههی گذشته و پس از رواج هنرمندان سیاهپوست در عرصهی سینما و سفت کردن جای خود در سینمای جریان اصلی و درکنار فیلمسازان سیاهپوست -چه در بستر سینمای هنری بالغانه همچون فیلم حصارها (۲۰۱۶) دنزل واشنگتن و چه در جهان فیلمهای سرگرمکنندهی عامهپسند همچون فیلمهای جوردن پیل – و ساخت اولین ابرقهرمان سیاهپوستی و همچنین وقوع دوباره مسائل تبعیض نژادی و تعرض به سیاهپوستان در جامعه فضا را برای نسل جدید فیلمسازان سیاهپوست بیش از هر زمان دیگری -شاید از دههی هفتاد تا بهحال- گسترده کرد. از این رو ساخت فیلمهایی با مضامین چنینی نه تنها دیگر صرفا برای جایزه گرفتن و یا یک طیف عرضهکننده/مصرفکننده بود بلکه بدل به اولویت استودیوها شد. در این شرایط حتا کمپانیهای زهوار دررفتهای که بیش از یک قرن است صنعت را در مشت خود دارند چارهای جز شنا با جریان و یک رنگ شدن ندارند، یا همچون مورد وارنر باید سعی دارند خود را این طور نشان دهند.
در حقیقت این مسئلهی دیگری را نیز روشن میکند که چرا وارنر فیلم را -چنین فیلمی که به طور تمام و کمال پتانسیل فیلم اسکاری را دارد- باید در دومین ماه شروع سال عرضه کند، بدترین زمان برای نمایش چنین فیلمی، از آنجا که حداقل ده ماهی با فصل جوایز فاصله دارد. و این تناقض بزرگ کمپانی وارنر است، از یک رو باید به جهت جریان روز سر تایید فرود آورد و همراه شود و یک سو باطنش چنین چیزی نیست و نمیخواهد چنین فیلمی که در آن ماموران اف بی آی خبیث های ماجرا هستند و مبارزان انقلابی آدم خوبها، زیاد دیده شود. پس آن را در زمانی اکران میکند که بیشترین برد را به نفع خصوصیت خود ببرد. در هالیوود نهاد هیچ چیز تغییر نمیکند، تنها لباس آن عوض میشود.
یهودا و مسیح سیاه داستان خیانت یکی از اعضای بلکپنترها، ویلیام اونیل (لیکیت استنفیلد) به فرد اصلی گروه فرد همپتون (دنیل کولیا) و خبرچینی او برای اف بی آی است که درنهایت منجر به کشته شدن همپتون و چندی دیگر از پنترها میشود.
اما سوای اینها فیلم ویژگی هایی منحصر بفردی درون خود دارد. با استفاده از بازیگران اصلی تازه نفس در دو جهت داستان ما را با دورهی جدید هالیوود آشنا میکند. دنیل کولیا و لیکیت استنفیلد که هردو با فیلم فرار کن/برو بیرون جوردن پیل به شهرت رسیدند حالا بدل به چهرههای اصلی نسل خود شدهاند. و البته جس پلمونس که از زمان بازی در سریال برکینگ بد تا بلک میرر و فارگو و سپس فیلمهای پل جاسوسان، مستر، و در آخر با ایرلندی اسکورسیزی و بازی در نقش اصلی فیلم چارلی کافمن نشان داد که چگونه در کمتر از یک دهه میتواند اوج گیرد و استعداد خود را شکوفا کند. همهی اینها در کنار اولین کار کارگردانش باعث میشود تا جای تحسین بیشتر شود. از آنجا که شاکا کینگ فیلم را همچون یک فیلم اول نمیسازد، بلکه مانند یک فیلم جریان اصلی براساس حوادث تاریخی که کم و بیش حالتی زندگینامهای یا شرح تاریخ دارد نمایش میدهد. اما فیلم ابدا کسلکننده نیست. وقت خود را تلف نمیکند و در طی دوساعت زمان تمام تمرکزش را بر قصه میگذارد. و برخلاف عرف اینگونه آثار بیشتر از آنکه سعی داشته باشد مستندوار عمل کند با تصویرسازیهای سینماییاش واقعیت مستندشده را تولید میکند.
در یهودا و مسیح سیاه بینندهی امروزی برای نخستین بار با تصویر تازهای از پنترها آشنا میشود. آنها که در طول سالیان سال توسط فیلمهایی همچون پتی هرست پل شریدر یک تصویر یک لایه و یک طرفه از گروهی تروریستی که تنها قصد کشتار و خرابی را دارند نشان میدادند، در اینجا به خوبی میبینیم که واقعیت چیز دیگری بوده و چگونه موجب جلوگیری از بیسوادی، فقر، گرسنگی و عدم بهداشت و سلامت در جامعهی فرودست شدهاند.