نمایش «ژ»، ناتوان در اجرا و ارائه معنا

در هنگام ورود به مکانی برای تماشای یک اثر نمایشی و بعد از اندکی تأمل، به جهت برقراری ارتباط با اجرای نمایشی که برای تماشای‌اش وارد آن مکان شده‌ایم، در ابتدا باید به سئوالاتی این چنینی پاسخ دهیم: چه رویدادی در برابر چشمانمان اتفاق می‌افتد؟ آیا این رویدادها از طرح و الگوی خاصی برخوردارند؟ ترکیب این طرح‌ها به چه چیزی خواهد انجامید؟ پاسخ به این سئوالات برای فهم یک نمایش بسیار راه‌گشا خواهد بود، البته اگر نمایشی که با آن مواجه هستیم، دارای حداقل کیفیاتی باشد که بتوان منظر یا روشی را برای فهم معنای تازه‌ای که درون‌‌ آن نمایش نهفته است، مورد استفاده قرار داد. در غیر این صورت ما احتمالا با یک تمرین ناکامل یا اجرای نمایشی به‌شدت خام‌دستانه روبه‌رو هستیم.

نمایش «ژ» به کارگردانی آراد احمدخانی آبان‌ماه سال جاری، در سالن مولوی (کوچک) به روی صحنه رفته‌است. اجرای این نمایش کیفیات خاصی را در خود جای نداده و بیشتر شبیه به یک تمرین ناتمام است. میزانسن‌ها، بازیگری‌ها و ایده‌ی متنی این نمایش اغلب در سطحی احساسی و تقلیل‌گرا باقی می‌ماند. پرسش اصلی در نسبت با  اجرای نمایش «ژ» شاید خود مسئله چیستی تئاتر باشد و این موضوع که آیا اساساً هر متن یا تمرینی، می‌تواند هویتی نمایشی پیدا کند؟ در واقع اجرایی که فاقد قراردادهای دقیق تئاتری یا وقفه‌های معنایی است، اغلب در ارتباط با مخاطب موفق عمل نخواهد کرد و در یک گزاره‌ی واضح می‌توان پرسید: آیا تئاتر هدفی جز برقراری رابطه‌ای درون تئاتری با مخاطب دارد یا خیر؟ و اگر اجرای نمایشی در خلق چنین کیفیت اولیه‌ای -حتی در نازل‌ترین سطح- ناتوان است آیا باید به روی صحنه‌ی یک سالن نمایش پر اهمیت مانند تالار مولوی برود؟

با ورود به سالن اجرای نمایش «ژ» و در اولین مواجهه، با صحنه‌ای خالی از هر نوع طراحی صحنه معناداری روبه‌رو می‌شویم. دو منبع نور روی پایه‌هایی در دو سوی صحنه قرار گرفته است و یکی دیگر روی زمین، در انتها صحنه. در جلوی صحنه، دختری ویولن می‌نوازد و یک دختر دیگر در عمق صحنه با چادر توری کرم رنگ است. شرایط ابتدایی نمایش -بی نظمی در انتخاب جای تماشاگران، روشن بودن فضای صحنه با نور عمومی- به این نحو همزمان با ورود تماشاگران عجیب به‌نظر می‌رسد. سپس مردی وارد صحنه می‌شود، نورهای محدود صحنه را با یک حرکت دستش روشن می‌کند و حرف «ژ» را مدام با خود تکرار می‌کند. ویولونیست از صحنه خارج می‌شود. دختر دیگر، روی چهارپایه‌ی پلاستیکی قرمزی در وسط صحنه قرار می‌گیرد. مرد دوربین گوشی موبایلش را برای فیلم گرفتن از دختر روشن می‌کند و به دختر دستور می‌دهد تا شروع کند، صحنه‌ای شبیه به یک بازجویی. دختر که حالا زیر تک نور وسط صحنه نشسته‌است و صورتش –احتمالا از یک درگیری فیزیکی- کمی قرمز شده است، لباس کاملا مشکی و روسری قرمزی زیرچادر به تن دارد. او  شروع به گفتن یک مونولوگ می‌کند و خود را در مقام یک متهم قرار می‌دهد و سعی بر توضیح وقایعی دارد که از سر گذرانده است. دختر در چهار روایت مختلف، قصه‌ی فرار کردن از خانه با شخصی به نام حسن را به عنوان خط داستانی مشترک بیان می‌کند. او در سه روایت اول خود را نجمه سپهری، شهرزاد بابایی، فرشته قربانی می‌نامد و درجایی اشاره می‌کند که از ترس، هویت خود را فراموش کرده است. در هر روایت، دختر با مشکلاتی در خانه مانند پدر و مادرهای کنترل‌گر، برادر غیرتی و غیره دست و پنجه نرم می‌کند. در آخرین روایت دختر که در آن استثناً نام جدیدی برای خود انتخاب نمی‌کند، علت بیرون زدن خود از خانه را به خاطر قانونی عجیبی می‌داند که پدرش وضع کرده است. قانونی زبانی برای استفاده از حرف «ژ» در ابتدای همه‌ی کلمات و همچنین متوجه می‌شویم که حسن که اسم واقعی‌اش امیر است گویا به واقع در هر چهار روایت دختر را رها کرده و به دنبال‌اش نیامده است. در پایان این چهار روایت -که به شکل بازی در بازی پیش رفته است- مرد به دختر می‌گوید که تست بازیگری‌اش عالی بوده و با او تماس خواهند گرفت. ویولونیست که کمی قبل‌تر در نقطه اوج داستان‌های دختر، ویولن می‌نوازد، نیز روی صحنه ایستاده است و دختر از مرد می‌پرسد: آیا می‌تواند شب آن‌جا بماند یا خیر؟

نمایش ژ

مارتین اسلین در کتاب «نمایش چیست» در باب چیستی نمایش این گونه می‌نویسد: «نمایش نه تنها ملموس‌ترین یعنی غیرانتزاعی‌ترین نوع تقلید هنری از رفتار واقعی انسان‌هاست، بلکه ملموس‌ترین قالب اندیشه‌ورزی و تعمق در اطراف وضعیت‌‌های انسانی نیز هست.». اجرای نمایش «ژ» علاوه بر اضافاتی که دارد -مثلا حضور مرد به راحتی می‌توانست تبدیل به یک صدا شود- و متنی بسیار واپس‌گرا و قراردادهایی کلیشه‌ای -تعریف کردن چند خاطره با استفاده از تکنیک‌های بازی در بازی- در وظیفه‌ی ابتدایی یک نمایش فارغ از بازنمایی واقعیت یعنی ایجاد بستری برای اندیشه‌ورزی تئاتری و البته ارجاع به وضعیت سیاسی و اجتماعی انسان –در قالب مخاطب- ناکام است و صرفا با رویکردی احساسی، نازل‌ترین شکل از دغدغه‌های یک دختر در جامعه‌ی امروزی را مطرح می‌کند و برای ارائه‌ی آن نیز هیچ‌گونه ایده یا فرم بدیعی پیشنهاد نمی‌دهد.

اسلین در بخشی دیگر از «نمایش چیست» می‌نویسد: « نمایش به اندازه‌ی جهانی که منعکس می‌سازد انباشته از معانی چندگانه و تصاویر چند منظر است. همین خود سر چشمه‌ی قوت و عظمت نمایش و خصوصیت اصلی بیانی آن است.». نمایش «ژ» سعی می‌کند با استفاده از عناصری که اغلب خیلی مناسب و منطقی به نظر نمی‌آید، معانی و تصاویری ایجاد کند و به شخصیت دختر، ابعادی نمایشی ببخشد. به طور مثال با اینکه حضور ویولونیست روی صحنه نمایش به‌نظر اشکالی ندارد، اما حضور ویولونیست در اتاق تست بازیگری همان‌قدر بی‌معناست که در اتاق بازجویی. هیچ استفاده‌ی دراماتیکی از تکنیک بازی در بازی برای روایت خاطره‌ها نشده است و با تمام انرژی‌ای که بازیگر اصلی به کار می‌گیرد اتفاق عمیق و تازه‌ای روی صحنه نمایشی نمی‌شود. صحنه‌پردازی نیز بسیار معمولی و خام‌دستانه به نظر می‌رسد که هیچ‌گاه هویت خاصی به خود نمی‌گیرد و کمکی به پیشبرد ایده‌های نمایش نمی‌کند. ایده‌ی نمایش «ژ» فراتر از اجرای یک نمایش آماتور نمی‌رود و عناصر استفاده شده در آن هیچ‌گاه ارجاع یا انضمام قابل توجهی پیدا نمی‌کنند.

سئوال این است که با توجه به کیفیت نازل اجرای نمایش «ژ» چگونه چنین نمایشی، در تالار مولوی که روزی مکان کشف استعدادهای جدید تئاتر ایران بوده اجرا می‌شود؟ در تئاتر امروز ایران، فارغ از کیفیت نازل خیلی از نمایش‌ها، عوامل فرامتنی مانند سانسور، تحریم و یا رانت، دلیل اشغال کردن مکان‌های اجرایی نمایش‌ها است که می‌بایست در اختیار دانشجویان تئاتر باشد.

***

منبع:

اسلین، مارتین (۱۳۷۹). نمایش چیست. ترجمه: شیرین تعاونی (خالقی)، تهران: انتشارات نمایش.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights