رقصی بدون رهایی / نقدی بر نمایش زیرزمینی «مناعت بازماندگی»

با گذشت حدود دوسال از شروع جریان تازه‌ای در تئاتر ایران که به اسم «تئاتر زیر‌زمینی» شناخته می‌شود، این روزها تولید و اجرای چنین شاخه‌ای از تئاتر با تمام فشارها و محدودیت‌ها همچنان ادامه دارد.

گروه‌های جوان‌ و جویای نام که با توجه به هزینه‌های سنگین اجرا در سالن‌های رسمی، رغبت بیشتری به بهره‌برداری از چنین فضای ایجاد شده‌ای دارند. اغلب چنین اجراهایی دارای یک دلیل زیباشناسانه‌ی واضح و یا یک کنش مشخص علیه سانسور نیستند تا خود را به عنوان یک اجرای غیررسمی و سیاسی معرفی کنند. استفاده از این موقعیت پدید آمده برای بهادادن به اندک نمایش‌های رادیکال تولید شده که می‌توانند امکان پیشرفت، آزمون و خطای خود را در این فضا پیدا ‌کنند، به اصلی‌ترین دلیل برای تلاش در جهت حفظ چنین بستری تبدیل شده است.

نمایش «مناعت بازماندگی» که تولید یک گروه بسیار جوان است (از ذکر نام خالقان این اثر معذوریم)، تابستان امسال در چند مقطع و به شکلی محدود و غیررسمی به اجرا درآمده است. نمایش با استفاده از فیگورها و حرکات بدنی بازیگران، بازی‌های تمرینی و تئاتری، بازی‌های زبانی با ادبیات فارسی و گویش‌های مختلف دیگر و بازگشت به آئین و تاریخ، در کنار بازنمایی شمایل ابر‌قدرت‌های جهانی -به شکلی کاملا نمادین- سعی می‌کند ستم و تبعیضی که به مردم ایران -به طور خاص ایران معاصر- به شکلی تاریخی اعمال شده است را نمایشی کند. با تمام تلاشی که گروه اجرایی برای شکل‌دهی به یک فرم قابل دفاع انجام داده‌اند اما اجرای این نمایش -با تمام ایده‌های خوبی که مطرح می‌کند- تکه پاره و خام‌دستانه به نظر می‌آید.

نمایش «مناعت بازماندگی» در مکانی شبیه به زیرزمین اجرا می‌شود و تماشاگران در دو سوی صحنه جای می‌گیرند. در هنگام ورود تماشاگران، موسیقی تلفیقی از سبک تکنو -که اغلب در مهمانی‌ها استفاده می‌شود- با صدای بلند پخش می‌شود و بعد از حدود ده دقیقه با صحبت‌های یک پسر جوان درمورد نمایش و شخصیت کارگردان/بازیگر، نمایش به جریان می‌افتد. پسر جوان یا همان راوی اولیه‌ی اجرا، ویژگی‌هایی از این نمایش را بازگو می‌کند: اجرا نه آغاز دارد نه پایان، کسی از مسئله‌ی اصلی نمایش و کارگردان باخبر نمی‌شود و صحنه‌ها گنگ و نامفهوم خواهند بود. او همچنین از تماشاگران درخواست می‌کند که در حین اجرای نمایش اگر به رقص دعوت شدند، آن را نپذیرند زیرا حضور در میان بازیگران به نفع‌ آن‌ها نخواهد بود.

بعد از این مقدمه، چهار بازیگر (دو پسر و دو دختر) به روی صحنه آمدند و در نقاطی مشخص ایستاده و سپس در حین تحلیل یافتن ژست‌های بدنی، با گفتارهایی شبیه به تمرین بیان، جملاتی ادبی و ثقیل صحنه را رقم زدند. سپس این فرآیند را با حرکاتی نامنظم ادامه می‌دهند و بعد از قرار گرفتن در نقاطی مشخص و با فاصله، این بازی را با پیدا کردن کلمات مترادف در زبان فارسی و گویش‌های ایرانی ادامه می‌دهند. اندکی بعد با آمدن ناگهانی زنی که به زبان روسی حرف می‌زند، چهار بازیگر دیگر سکوت می‌کنند و بی‌حرکت می‌مانند. زن روس در حین ادای یک سخنرانی با گچ روی زمین خطوطی ترسیم می‌کند که بازیگران دیگر را درون چهار مستطیل حبس می‌کند. کمی بعد مردی انگلیسی زبان وارد می‌شود و به آن‌ چهار نفر عینک مطالعه و متنی فلسفی (به مانند بیانیه) می‌دهد و آن‌ها را مجبور به خواندن می‌کند. سپس زنی که به زبان ژاپنی حرف می‌زند وارد می‌شود. او سعی می‌کند آن‌ چهارنفر را از خطوط و حالتی ایستا خارج کند و برای آن‌ها حالتی از بدن‌های آئینی را به صورت یک جمع ترسیم کند. این مراسم آئینی با بهره‌گیری از چهار گویش ایرانی  به رقص و آوازی ریتمیک تبدیل می‌شود و تا جایی پیش می‌رود که یکی از بازیگران (کارگردان/بازیگر نمایش) از جمع آن‌ها خارج می‌شود و این مراسم با تحلیل بدن‌ها و آوازها پایان می‌یابد.

در صحنه‌ی پایانی با موسیقی‌ای شبیه به ابتدای نمایش، یکی از بازیگران (همان کارگردان/ بازیگر نمایش) با لباس‌هایی امروزی درحالی که به نظر می‌رسد در یک کلوپ شبانه به سر می‌برد، روبه روی زن روس و مرد انگلیسی زبان و به همراه سایه رقص زنی که یاد‌آور شمایل مسیح است و زن ژاپنی که یک مراسم آئینی را انجام می‌دهد، رقصی جنون وار را انجام می‌دهد و با پایان رقصی که تمام توان او را می‌گیرد اجرا به پایان می‌رسد.

در ادامه و بعد از شرحی مختصر از نحوه‌ی اجرای نمایش «مناعت بازماندگی» برای تحلیل بهتر این نمایش از چند نظر پاتریس پاوی در کتاب «میزانسن معاصر» استفاده خواهیم کرد. در این کتاب پاوی می‌نویسد: «واسازی سنت به معنای نابودکردن آن نیست بلکه بدین معناست که اجزای اصلی سنت را استخراج و در کنار اجزای اصلی معاصر قرار دهیم.». بر اساس نظر پاوی برای رسیدن به نوعی تازه از ایده‌های اجرایی که مبتنی بر واسازی باشد باید عناصر سنتی یا تاریخ را در نسبت با اجزای مدرن تعریف کرد. در اجرای نمایش «مناعت بازماندگی» خالقان اثر تلاش می‌کنند تا با استفاده از نمایش آئینی در بخش‌هایی از اجرا و بازی‌های ساده‌ی تئاتری (که اغلب در تمرین تئاتر مرسوم است)، در کنار مفاهیمی مانند استفاده از بدن بازیگران در سطح فرم و شکل سیاسی جهان مدرن در سطح محتوا، نوعی واسازی نسبت به نوع مرسوم از تئاتر را انجام دهند. ولی این هم‌نشینی به طور کامل سامان نمی‌یابد. به طور مثال شمایل قدرت‌های سیاسی جهان که در قالب چند بازیگر به‌شدت تیپیکال به نمایش درآمده‌اند، هرگز در نسبت با مسئله‌ی بازگشت به آئین که برای بازیابی نوعی هویت استفاده شده است، قرار نمی‌گیرند و در سطح بازنمایی صرف باقی می‌ماند و مازاد معنایی یا فرمی تولید نمی‌کنند. بدن بازیگران هم با این حال که تلاش می‌کنند نوعی تحلیل رفتن در شرایط مدرن را نمایندگی ‌کنند، هرگز در نسبتی منطقی با میزانسن‌هایی که از تمرین‌های ساده‌ی تئاتری انتخاب شده، قرار نمی‌گیرند. اما اجرای این نمایش در انتخاب چنین ایده‌ای بسیار شجاعانه عمل کرده و شاید بتوان خام‌دستی نمایش را به شجاعت آن بخشید.

پاوی عقیده دارد میزانسن آن چیزی است که روی صحنه، چگونگی و چرایی را مشخص می‌کند. در واقع میزانسن به معنای ایجادکننده‌ی یک نظام نشانه‌ای منسجم و رویدادی بدون محدودیت، باید خود را ابراز کند. در اجرای نمایش «مناعت بازماندگی»، میزانسن‌ها از تنوع زیاد و در عین سادگی برخوردارند ولی به‌طوری دقیق انسجام معنایی ایجاد نمی‌کنند. به طور نمونه رقص پایانی اجرا یا راوی اول اجرا بیشتر از آن‌ که در زیرشاخه‌ی چیدمانی قابل اتکا قرار بگیرند، بیشتر به نوعی فرافکنی از ایده‌ها تبدیل می‌شود.

نمایش به هیچ عنوان مدعی ساختاری نوین نیست و تنها تلاشی جالب توجه در تولید چنین نمایشی با ویژگی‌های پست‌مدرن است. پاوی در مورد امر پست مدرن در ادبیات که در این‌جا می‌توان آن را به تئاتر نیز بسط داد می‌نویسد: «پست‌مدرن به معنای ترکیب گونه‌های نوشتاری ژانرها و سبک‌ها از طریق پیوند فرم‌ها و بینامتنیت است. شامل پارودی و شوخی است و به یک معنای نهایی و ثابت فروکاسته نمی‌شود.» به طور بدیهی نمی‌توان ادعا کرد نمایش «مناعت بازماندگی» فارغ از هرگونه عناصر پست‌مدرن است اما هیچ‌گاه در معنای اصیل آن ‌شکل نمی‌گیرد. پاره پاره بودن، استفاده از شوخ‌طبعی، تلفیق آئین و عناصر مدرن (بدن مدرن) از ویژگی‌هایی است که یادآور جهان پست‌مدرن هستند ولی تقلیل نهایی اجرا به بازنمایی رابطه‌ی ناسازگار جغرافیای ایران با ابر قدرت‌ها، به شکلی کامل به هدف اجرایی پست‌مدرن نمی‌رسد.

 تلفیقی پست‌مدرنیستی و استفاده از کلام و بدن‌ و شکل دهی به فرمی از دل این ارتباطات، هدف اصلی این نمایش است که در عین شجاعانه و رادیکال بودن در ایده اما به شکلی اصیل به مازاد‌های معنایی و اجرایی که مخاطب را به بیرون زدن از سنت‌ها و پیش‌فرض‌های رایج نسبت به تئاتر نمی‌شود. شاید اگر بر خلاف هشدار اولیه راوی، بازیگران از تماشاگران برای رقص نهایی دعوت می‌کردند (کاری که هرگز انجام نشد) و در طول اجرای نمایش معنای شکل‌گرفته در ذهن مخاطب، می‌توانست از بازنمایی صرف ابرقدرت‌ها خلاصی یابد و تماشاگران نیز با همراهی بازیگر/کارگردان با بدنی آزادشده و رقصنده روبرو شوند.

***

پاوی، پاتریس (۲۰۱۲). میزانسن معاصر. ترجمه: علی حاجی ملاعلی. تهران: انتشارات نیماژ

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights