نگاهی به نمایش «ناسور»

در یک نمایش، شخصیت‌ها امکان حرکت و عمل روی صحنه‌ها را براساس قراردادهایی از پیش تعیین‌شده دارند. این شخصیت‌ها در راستای شکل‌گیری معنا و یا تصاویری، در فرآیند اجرای نمایش، به پیش می‌روند. اما در طی این فرآیند لازم است بدانیم؛ نقطه‌ایی که باید از آن جا حرکت را شروع کنیم «کجاست؟»، این نقطه همراه «کیست؟» و چرا چنین آدرسی برای رسیدن به معنا به او داده شده‌است؟ این توضیحات و سئوالات شاید در وهله‌ی اول ابتدایی و بدیهی به نظر برسند، اما رعایت آن‌ها برای ساختن یک نمایش الزامی است، حتی اگر آن نمایش تجربی یا به دور از پلات مرسوم نمایشی باشد.

از ابتدای آبان ماه سال جاری نمایش «ناسور» به کارگردانی مسعود سالاری در سالن مولوی (بزرگ) به روی صحنه رفته است. نمایش با استفاده از تیپ‌های شخصیتی، قراردادهایی ابتدایی و طراحی صحنه‌ای مینیمال و فعال سعی می‌کند مخاطب را با خود همراه کند. البته ویژگی اصلی اجرا مضمون یا موضوع بسیار عامیانه و اجتماعی آن است که در اغلب آثار تئاتری یا سینمایی این روزهای ایران می‌توان یافت. در سطحی کلی نمی‌توان به مطرح کردن مشکلات اجتماعی در قالب اجرای یک نمایش ایرادی وارد کرد و یا این که اگر شخصیت‌های یک نمایش را تیپ‌ها تشکیل دهند هرگز دلیل بر ضعف یک نمایش نیست. اما کارکرد و رویکرد خالقان آن اثر چه در فرم و چه در زیبایی‌شناسی می‌تواند برای بررسی کیفیت یک اثر نمایشی حائز اهمیت باشد. نمایش « ناسور» با بهره‌گیری از عناصر ذکر شده و به کمک برخی از قراردادهای ساده‌ی درون تئاتری سعی می‌کند جهان خود را بسازد اما این جهان برای آن که اجرای یک نمایش را موفق تلقی کرد کافی نیست. در واقع فقدان نوعی نگاه انتقادی به مسائل و انتخاب نادرست شیوه‌ای تازه برای بیان موضوع بحران اصلی نمایش «ناسور» است.

نمایش با حضور یک زن و مرد در خانه‌ای کوچک که کف آن با تکه‌های سنگ‌فرش سفید رنگ ساخته شده ، شروع می‌شود. زن و مرد در حال فیلم‌برداری از سرتاسر خانه هستند و سپس با انجام حرکاتی، انتظار دیدن یک اجرای ابزورد یا انتزاعی را در تماشاگر ایجاد می‌کنند. در ادامه اما مدام از قراردادهای بدنی و حرکتی آن‌ها کاسته شده و موضوع اصلی نمایش در دیالوگ بین آنان مطرح می شود که آماده‌ کردن مبلغ رهن خانه‌ای است که در آن ساکن شده‌اند.  مرد از کار خود اخراج شده – استاد دانشگاه بوده- و تمام پولی که داشته را به همراه پول فروش کلیه‌ی خود را در بازار ارزهای دیجیتال از دست داده است. آن‌ها این خانه را به صورت اشتراکی با دو نفر دیگر گرفته‌اند که در ادامه به صحنه‌ها اضافه می‌شوند. یکی از آن‌‌‌ها دوست مرد است که دست‌فروشی می‌کند و دیگری یکی از اقوام زن است که با نامزدی که بسیار از او جوان‌تر است از روستای خود گریخته و دیگر نمی‌تواند به آن‌جا باز گردد. در طول نمایش و در هنگامی که برای آماده کردن مبلغ رهن هر کدام مجبور به فروش کلیه‌ی خود می‌شوند- به غیر از پسر دست‌فروش- سقف خانه به خاطر باران شدید در حال ریختن است و تکه‌های سنگ‌فرش‌ به شکل سنگ‌قبری برای کسانی که کلیه‌های خود را فروخته‌اند درمی‌آید. البته دلیل اصلی مرگ این افراد، بوی متعفنی اعلام می‌شود که در جنوب شهر که حالا با حصاری از شمال شهر جدا شده، پخش شده است. در نهایت تنها پسر دست‌فروش که به دروغ گفته بود قبلا کلیه‌ی خود را فروخته‌است، زنده می‌ماند و بالای سر قبر چهار نفر دیگر، مونولوگی احساسی که بیانگر عذاب وجدانش است  را بیان می‌کند.

در اجرای یک نمایش، اگر بخواهیم به واسطه‌ی استفاده از عناصری، ایده‌ی خود را تا سطح مخاطب عام تنزل دهیم، با راه‌کارهای پیچیده‌ای مواجه نیستیم. آلفرد ژاری در یادداشت کوتاهی به اسم «درباب بیهودگی تئاتریکالیته» پیشنهاد می‌دهد که می‌توانیم برای رسیدن به این مقصود از دو کار بهره ببریم: «اول با نوعی شخصیت‌سازی که مردم توانایی درک آن را داشته باشند. در چنین شرایطی مردم به اشکال مختلف تأثیر می‌پذیرند… کار دیگری که می‌توان برای مخاطب انجام داد، خلق یک زمینه‌ی مشترک در متن خواهد بود، متنی که اموری عام، مشترک و همگانی را شامل شود.» در مورد اول و طبق تعابیری که ژاری از آن استفاده می‌کند، می‌توان خالقان یک اثر را توأمان با مخاطب وادار به خندیدن کرد اما خنده‌هایشان به مانند نویسنده‌ای است که حین نوشتن مطلبی طنزآلود خود نیز یا می‌خندد و یا با مشارکت بی‌دلیل در خلق لحظاتی از نمایش، رنج و تلاشی را که مخاطب باید در درک مطلب مورد نظر او متحمل شود را خنثی می‌کند. در حقیقت نمایش«ناسور» در اجرا، با بهره گرفتن از تیپ‌های شخصیتی- هرچند تلاش شده‌ در لباس و اشیا، تا حد امکان از این کار پرهیز شود- روایت خود را به سطح بسیار پایینی تنزل می‌دهد و در نتیجه برای استفاده از چنین شخصیت‌هایی در غالب فرم و میزانسن دچار سردرگمی می‌شود. نمایش اگرچه سعی می‌کند ابعاد تیپ‌هایی مثل دست‌فروش، زن جوان مورد تبعیض، مرد روستایی، استاد اخراجی و زن جوان روستایی را در فضایی مدرن که به واسطه‌ی طراحی صحنه ایجاد کرده، نمایان کند اما آن‌چنان در بحث و جدل‌های اغراقآمیز و میزانسن‌های نازیبا و احساسات غرق می‌شود که هیچگونه الگو و طرح مشخصی از خواست اصلی نمایش را پیش نمی‌کشد.

در سطح دیگر و به واسطه‌ی دومین ویژگی‌ای که ژاری ارائه می‌دهد، نمایش «ناسور» با استفاده از موضوع فقر ، فروش کلیه و یا تفاوت طبقاتی که تنها در سطح بازنمایی از شرایط اجتماعی باقی می‌ماند، سعی می‌کند پیوند احساسی عمیقی با مخاطب پدید آورد و احتمالا تا حدودی هم در این کار موفق عمل می‌کند اما این چنین رویکردی فارغ از ایده‌های فرمی و یا زیباشناسانه و به دور از انتخاب سیاست مشخصی در قبال اجرای نمایشی با این موضوع‌ها، بسیار ابتدایی و ناکارآمد باقی می‌ماند. استفاده از تمهیداتی مانند گفتن مونولوگ‌ در فواصلی از نمایش که از احوالات تیپ‌های شخصیتی داخل اجرا اطلاعاتی می‌دهد، همچنین جوراب و دستبند قرمز بعد از فروش کلیه و یا شکل کاملا تمثیلی خانه‌ای که سقف آن درحال ریختن است و کف‌پوش آن خالی می‌شود و حتی بوی متعفن مرگبار منتشر شده در شهر، همگی در اولین سطح از تمثیل باقی می‌ماند و تبدیل به مازاد معنایی در یک ایده‌ی منسجم تئاتر نمی‌شود.

در انتها می‌توان گفت نمایش «ناسور» مانند تمام نمایش‌ها یا فیلم‌های اجتماعی امروز ایران، در سطح اولیه ایده‌ها و مطرح کردن موضوعات بغرنج باقی می‌ماند و فرم یا رویکرد تازه‌ای ارائه نمی‌دهد. چنین کارهایی به شکل فراگیر در حال گسترش‌اند و این می‌تواند نوعی هشدار برای هنرمندان تئاتر و اندیشمندان حوزه‌ی فرهنگ باشد. در واقع به نظر می رسد، نمایشی مانند «ناسور» که توسط یک گروه جوان و با محدودیت‌های زیادی ساخته شده است، نتیجه‌ی یک فرآیند معیوب در ساخت آثار انتقادی باشد.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
علیرضا ناظری
علیرضا ناظری
فارغ‌ التحصیل رشته‌ی فیلمنامه‌نویسی از دانشگاه سوره تهران - فارغ‌ التحصیل کارگردانی سینما از موسسه کارنامه - فارغ التحصیل کارگردانی تئاتر از موسسه کارنامه - فارغ التحصیل مدرسه درام خانه‌ی فروردین - آموزش‌یافته‌ی فیلمنامه‌نویسی زیر نظر استاد سعید رحمانی - نویسنده‌ی مجله‌ی فیلم کاو

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights