«بودن، رفتن، گفتن» / نگاهی به اجرای نمایش «بازی بی‌کلام ۲»

در بخشی از «متن‌هایی برای هیچ»، ساموئل بکت این گونه می‌نویسد: «کجا می‌رفتم، اگر می‌توانستم بروم؟ کجا می‌بودم ، اگر می‌بودم؟ چه می‌گفتم اگر صدایی می داشتم..؟» این جملات کوتاه؛ برای بدست ‌آوردن فهمی بهتر از تعریف انسانی که مدنظر ساموئل بکت است، بسیار مفید و کارآمد به نظر می‌آید. انسانی که با پرسش‌هایی درباره‌ی سکون/سکوت، حرکت کردن/رفتن و بودن، مواجه است و به شکلی ارجاع‌ناپذیر در متن‌های بکت به نمایش درآمده است. دست‌یابی به درکی که از مجرای مواجهه با این مفاهیم باشد، می‌تواند برای مخاطب امروزی تئاتر که از مفاهیمی در باب تئاتر ابزورد اشباع شده، کاربردی باشد. اجرای نمایش «بازی بی‌کلام ۲» توسط گروهی جوان، می‌تواند بستر مناسبی را برای این شکل از خوانش در نسبت با آثار بکت پدید آورد. علاوه بر آن می‌توان به واسطه‌ی درک صحیح از انسان در آثار ساموئل بکت این نمایش را نیز با نگاهی تازه بررسی کرد.

نمایش «بازی بی‌کلام ۲» به کارگردانی الهام ایروانی و در سالن مولوی (کوچک)، مهر و آبان سال جاری به روی صحنه رفته است. این نمایش در پیوند زدن مخاطب به جهان بکت موفق عمل می‌کند و با وجود آن‌که فراروی از فرم اجرایی که بکت در اغلب اجراهای خود پیشنهاد می‌دهد بسیار کار دشوار و پیچیده‌ای به نظر می‌رسد، این نمایش توانسته با خوانش دقیق خود از متن و تاکید روی ریتم‌ها یا ضدریتم‌ها، تمپو‌ها و سکوت‌ها و با بهره بردن از توانایی بدنی بالای بازیگران، اجرایی قابل قبول ارائه دهد. مسئله‌ی اصلی در مورد این نمایش احتمالا دلیل دستیابی به این کیفیات است. مزیتی که برای اغلب اجراکنندگان نمایشی از متن‌های ساموئل بکت حاصل نمی‌شود.

بازی بی‌کلام ۲

اجرای نمایش «بازی بی‌کلام ۲» منطبق بر متن، با وجود دو گونی پلاستیکی بزرگ در گوشه‌ی راست صحنه و لباس‌های مرتب و ردیف -کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید، کلاه گرد مشکی و پوتین- در کنار آن‌ها شروع می‌شود. در ادامه سیخی-از در سمت راست صحنه که کمی باز می‌شود، داخل می‌آید- به گونی اول ضربه‌ای می‌زند و بازیگر‌ داخل گونی را به حرکت وامی‌دارد. بازیگر اول با لباسی سرتاپا به رنگ طوسی روشن از گونی به سختی بیرون می‌آید. تمام حرکاتش کند و کش‌دار است. بعد از بیرون آمدن، قرص خوردن، دعا کردن و گریه کردن، جویدن هویج و تف کردن آن؛ در تلاشی حدوداً بیست و پنج دقیقه‌ای قصد دارد، لباس‌های روی زمین را به تن کند، گونی دیگر را به دوش بکشد و دوباره به گونی خود بازگردد. بعد از آن که بازیگر اول به گونی خود باز می‌گردد -که حالا بجای لباس‌ها در ابتدای شروع است- سیخ مجدد وارد می‌شود و به گونی دوم ضربه‌ای وارد می‌کند. بازیگر دوم با لباسی مشابه بازیگر اول از گونی‌اش خارج می‌شود. او برخلاف بازیگر اول، حرکاتی بسیار تند و سرزنده انجام می‌دهد. کت و شلواری که بازیگر اول قبل از رفتن به گونی خود در صحنه پهن کرده است را مرتب و تمیز می‌کند و سپس می‌پوشد. از جیبش ساعتی درمی‌آورد، دندان‌هایش را مسواک می‌کند، ورزش می‌کند و با احتیاط از هویجی که در جیب کت دارد، تکه‌ای گاز می‌زند. خود را برای بلند کردن و سپس قدمی به جلو بردن گونی اول آماده می‌کند و سپس به سختی این کار را انجام می‌دهد. پس از اتمام کارش، لباس‌ها را دوباره مانند ابتدا مرتب می‌کند و به گونی خود بازمی‌گردد. پس از ورود سه باره‌ی سیخ، بازیگر اول با گریه و ملالی بیشتر از قبل از گونی‌اش بیرون می‌آید، سپس قرص می‌خورد، دعا و گریه می‌کند و دوباره به سراغ لباس‌ها می‌رود.

مخاطب در مواجهه با چنین فرم اجرایی که از جهان ساموئل بکت ناشی می‌شود، احساساتی دوگانه را همزمان تجربه می‌کند. از یک سو به واسطه‌ی ملال‌انگیز بودن بازیگر اول به ستوه می‌آیند اما بازیگر دوم از سر خنده‌رویی، وسواس و تکرار بیش از حد -به طور مثال موقع مسواک کردن دندان‌ها و تمیزکردن لباس‌ها- تماشاگران را از خلسه‌ی ایجاد شده بیرون می‌آورد و به خنده‌ وامی‌دارد. این احساسات فاقد نوعی معنای واحد می‌شوند و شکلی از فرآیند دیالکتیکی را پدید نمی‌آورند. در واقع بخش مهمی از نشانه‌های روی صحنه –چه ژست‌ها، چه حالات روحی- به چیزی در بیرون ارجاع ندارد و خود لحظه‌ی حال اجرا را که وضعیتی از انسان را ترسیم می‌کند، حاوی اهمیت در نظر می‌گیرد. انسانی که در یک مسیر تکراری در جهت اسارت در نوعی «من» که یادآور منِ اندیشمند دکارتی است گیر افتاده است.

آلن بدیو این نوع از اسارت را این گونه در مقاله‌ی «انسان ژنریک» بیان می‌کند: «این «من» از دو جهت اسیر است: در سکون بدن و در تداوم صدایی که بدون هیچ پاسخ و پژواکی، بی‌پایان برای یافتن مسیر شناسایی خود در فضا سرگردان است.» به طور دقیق می‌توان اشاره کرد که استفاده از سکوت‌ها و ریتم‌های کند که به شکلی حیرت‌آور توسط بازیگران نمایش«بازی بی‌کلام۲» به نمایش درآمده، نشان‌گر گذاره‌ی سکون در بدن است و کاملا در راستای سرگردانی در فضا عمل می‌کند. به طور مثال بازیگر اول نمایش که با آمادگی بدنی بی‌نظیر، تلاشی طولانی برای پوشیدن لباس و درآوردن آن دارد، در لحظه‌ای برای سرکردن کلاهش معلقی عجیب و کند می‌زند که برای مخاطب لحظه‌ای بسیار نفس‌گیر را رقم می‌زند. تصویری که این حرکت روی صحنه می‌سازد فاقد حرکت است و تنها در یک سکون در تقلا برای رفتن یا حتی چیزی را بیان کردن، تاکید می‌کند.

در بخشی دیگر از آن مقاله آلن بدیو اشاره می‌کند: «آنچه بخش اعظم آثار شناخته شده‌ی بکت را تشکیل می‌دهد، شخصیتی خواهد بود -همیشه و همه‌جا- انسانی در سیر (رفتن)، انسانی در سکون (بودن) و انسانی درگیر مونولوگ (گفتن) است.» می‌توان در حالتی سخت‌گیرانه عنوان کرد که این سطح از اجرای یک نمایش که دقیقا بر متن منطبق است، آنچنان از سطح وابستگی به متن فراتر نمی‌روند، ولی یک نمایش در نقطه‎ای از حالت خنثی به سطحی رادیکال ارتقاع می‌یابد که درک اجرا کنندگان آن از جهان متن به شکل قدرتمند به روی صحنه آورده شود. در تمام مدتی که برخی از تماشاگران که به‌نظر کلافه و ناتوان در مواجهه با سکوت و ملال، با نفس‌های عمیق سعی در پشت سر ‌گذاشتن دقایق اجرای نمایش هستند، خالقان نمایش با تاکید بر فهم سه مرحله‌ای از جهان انسان آثار بکت، ابتدا بر سکون تکرار شونده پافشاری می‌کنند، سپس با ضربه‌ی سیخی تلاش برای نوعی از رفتن را با تمام جزئیات نمایشی می‌کنند و سپس با کنش‌های بی‌هدف عدم توانایی بیان کلمات را به شکلی هنرمندانه به میان می‌آورند. آهستگی، ملال، گاهی زیر زبان غرولند کردن، گاز زدن اغراق شده هویج و سپس تف کردن آن بر زمین و غیره… همگی مبتنی بر سه حالتی است که انسان در جهان بکت دچار آن است.

در نهایت می‌توان گفت آنچه در اجرای نمایش«بازی بی‌کلام ۲» بسیار ملموس و قابل درک است، تحلیل درست از جهان نمایشنامه و آدم‌های ساموئل بکت است که در حد رادیکال آن و به دور از احساسات منفی مخاطب به اجرا درآمده است.

***

منبع

بدیو، آلن (۲۰۰۶). در باب بکت. ترجمه: احمد حسینی (۱۳۹۵). تهران: انتشارات بوتیمار.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights