آنچه که در ایران به عنوان “هنر زیرزمینی” شناخته میشود، اعم از سینما، موسیقی و تئاتر، نوعی از هنر و اندیشه است که با معیارهای هنری رسمی دولتی منطبق نیست و امکان عرضۀ آن به صورت آزاد با مجوز دولتی وجود ندارد. نمایش و تئاتر زیرزمینی، نیز همانند فیلم، یا کنسرت زیرزمینی، نمایشی است که معمولاً به موضوعهایی میپردازد که در جامعه امروز ایران تابو محسوب میشود و از نظر محتوی و فرم اجرایی، با ضوابط نمایشی حاکم بر عرصه تئاتر نمیخواند و امکانی برای اجرای آن بر صحنههای رسمی تئاتر که تحت نظارت وزارت ارشاد و نیازمند مجوز دولتیاند،وجود ندارد و به همین دلیل، دور از چشم وزارت ارشاد و مقامات رسمی در محافل خصوصی و زیرزمین خانههای شخصی برای عده محدودی از تماشاگران تئاتر اجرا میشود.
وزارت ارشاد نیز بارها اعلام کرده است که گروههای تئاتری موسوم به زیرزمینی، مجاز به فعالیت نیستند و دستگاههای انتظامی باید با آنها برخورد کنند. از طرفی مسئولان شورای ارزشیابی و نظارت ادارۀ کل هنرهای نمایشی نیز بارها گفتهاند هرگونه اجرای نمایش در هر قالبی و به هر شکلی، نیازمند دریافت مجوز از اداره کل هنرهای نمایشی استان یا مرکز است و “کسانی که تلاش دارند از فضای تئاتر کشور سوء استفاده کنند، مورد پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.” حساسیت نسبت به اجراهای زیرزمینی، به ویژه از زمانی گسترش یافت که چند سال قبل، نمایش «داستانهایی از بارش مهر و مرگ» نوشته عباس نعلبندیان، به کارگردانی رضا رضاییراد در زیرزمین منزلی در تهران اجرا شد و روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از اجرای آن خبر داد. «داستانهایی از بارش مهر و مرگ»، نمایشی اپیزودیک و شامل پنج روایت کوتاه است که به خاطر بیان جسورانه و درونمایۀ آشکار جنسیاش، طبیعتاً امکان اجرای آن به صورت رسمی بر صحنۀ کنونی تئاتر ایران وجود ندارد. پس از آن بود که موضوع «تئاتر زیرزمینی» در ایران در فضای فرهنگی ایران و رسانهها مطرح شد و باعث شکل گیری بحثهایی در زمینۀ نظارت دولتی بر تئاتر، ممیزی و سانسور، خصوصی شدن تئاتر و وضعیت تئاتر مستقل در ایران شد: اینکه این نوع تئاترهای محفلی و زیرزمینی تا چه حد جدی و عمیقاند و اصالت دارند و آیا اصلاً باید آنها را جدی گرفت یا تنها به خاطر شکستن تابوهای فرهنگی و سیاسی مطرح شدهاند. استقلال تئاتر در ایران به چه معناست و وابستگی تئاتر ایران به دولت تا چه حد است؟ تئاتر خصوصی در ایران چه موقعیتی دارد و تا چه حد مستقل از دولت است؟
تئاتر زیرزمینی در ایران
بی تردید، یکی از دلایل شکلگیری تئاتر زیرزمینی در ایران، اعمال سانسور و ممیزی در تئاتر است. در سالهای اخیر، به دلیل وجود خط قرمزها و تابوها و قوانین سختگیرانۀ ممیزی، برخی از گروههای تئاتری، ناامید از دریافت مجوز از وزارت ارشاد و به خاطر نداشتن سالنی برای اجرا، تنها راه چاره را در اجرای نمایشهایشان در فضاهای خصوصی و محدود مثل زیرزمین خانهها با تماشاگرانی محدود، دانستهاند. از طرفی عملکرد وزارت ارشاد در زمینۀ صدور مجوز برای اجراهای تئاتری، به ویژه در چند سال اخیر، مورد انتقاد شدید کارگردانها و گروههای تئاتری مستقل بوده است. همچنین دیدیم که اجرای بعضی از نمایشها نیز به رغم داشتن مجوز ارشاد، پس از چند شب ماندن روی صحنه، با حکم قوه قضائیه متوقف شد.
به گفتۀ یکی از بازیگران این نوع اجراها، مهمترین دلیل روی آوردن گروههای تئاتری به تئاتر زیرزمینی و غیررسمی، اعمال شدید سانسور، کجسلیقهگیها و سختگیریهای بیش از حد مرکز هنرهای نمایشی برای دادن مجوز اجرای یک نمایش است. به عقیده این بازیگر، از شهریور ۱۴۰۱و آغاز اعتراضات خیابانی در ایران، این اعمالنظرها و نظارتها شدت پیدا کرده است. به اعتقاد سعید طلاجوی، پژوهشگر تئاتر و استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند، تئاتر ایران مثل تمام فعالیتهای فرهنگی و هنری ایران زیر نظارت دائمی است و برای ادامه حیات، مجبور به پذیرفتن محدودیتهای گوناگون و تطبیق دادن گونههای اجرایی و موضوعات خود با خطوط قرمز حکومت و گروههای تندروی حامی حکومت ایران است. به گفتۀ طلاجوی، “بخشهایی از حکومت که از ضرورت تجربه گرایی در فعالیتهای نمایشی-هنری آگاهند و ادامۀ فعالیتهای فرهنگی را در عین فشارهای اقتصادی بر مردم و هنرمندان ضروری می دانند برای تئاتر و دیگر فضاهای هنری تسهیلاتی فراهم میکنند و از طریق توزیع ناعادلانۀ این تسهیلات نظرات خود را بر برخی از دست اندرکاران تئاتر تحمیل می کنند. این امر باعث می شود که هر نمایشی به ناچار در تعامل با مناسبات سیاسی و اجتماعی و مالی گوناگونی که در ارتباط مستقیم با دولت هستند اجرا شود.”
در حال حاضر، نمایشهای غیررسمی و زیرزمینی، تقریبا هر روزه در پلاتوهای خصوصی، کافهها و زیرزمین خانهها در تهران اجرا میشوند. گروههای تئاتر زیرزمینی معمولا اجراهای خود را در فضای مجازی مثل تلگرام، فیس بوک و اینستاگرام تبلیغ می کنند و در تبلیغات خود عموماً از محل اجرا و اسامی بازیگران و عوامل اجرایی نام نمیبرند و تنها نام نمایش و نویسنده و کارگردان آن اطلاع رسانی میشود. هرچند معمولاً بیشتر مخاطبان این نوع اجراها، دوستان و آشنایان کارگردان و عوامل اجرایی نمایش اند. زیرزمینی بودن این نمایشها الزاماً به معنی داشتن مضمون سیاسی در آنها نیست بلکه برخی اجراها مثل نمایشنامههای سارا کین و دیگر نمایشنامه نویسان ژانر «این یِر فیس»، به دلیل صراحت در بیان و استفاده از فحش و الفاظ رکیک و یا داشتن صحنههای خشن، امکان نمایش در فضای رسمی کشور را ندارند و به شکل زیرزمینی اجرا میشوند. به گفته یکی از نمایشنامهنویسان که با گروههای تئاتر زیرزمینی همکاری دارد، “تقریباً در هیچیک از این اجراها، حجاب و آن نوعپوششی که مدنظر حکومت است رعایت نمیشود.”
خصوصی شدن تئاتر، نظارت دولت و موقعیت تئاتر مستقل
در کشورهایی که نظارت دولتی بر تئاتر وجود ندارد، خصوصی بودن تئاتر، یکی از عوامل استقلال گروههای تئاتری است اما در ایران، خصوصی شدن تئاتر به خاطر نظارت همه جانبۀ وزارت ارشاد بر متنها و اجراهای نمایشی، نه تنها ضامن استقلال تئاتر نبوده بلکه باعث تقویت روحیۀ کاسبکارانه در تئاتر، رانتخواری هنری و تقویت تئاتر عامهپسند شده و بسیاری از چهرههای مستقل و معتبر تئاتر را به انزوا کشانده و یا مجبور به مهاجرت کرده است. مهاجرت بهرام بیضایی، یکی از برجستهترین نمایشنامهنویسان و کارگردانان تئاتر ایران در سال های اخیر، نتیجۀ نظارت و سانسور دولتی از یک سو و خصوصی شدن تئاتر و نفوذ و قدرت گرفتن گروههای مافیایی در تئاتر از سوی دیگر است که عرصه را برای اندیشههای مستقل و غیرمتعارف تنگ کرده است.
به اعتقاد سعید طلاجوی “ما در عرصۀ عمومی ایران، تئاتر مستقل نداریم اما این به معنی وابسته بودن تئاتر ایران به حکومت نیست.” طلاجوی در توضیح این حرف خود میگوید: “تئاتر ایران در مفهوم وسیع کلمه، به حکومت وابسته نیست و هنرمندان تئاتری از نخستین روزهای فعالیت خود بعد از استقرار جمهوری اسلامی هرگاه مجالی یافتهاند برای بسط دادن عرصۀ عمومی و مطرح کردن مشکلات و دیدگاههای بدیع و به کاربردن سبکهای هنری نامتعارف کوشیدهاند. در چنین فضایی خواه ناخواه آنان که با احتیاط بیشتری به خطوط قرمز نزدیک شدهاند راحتتر از دیگران به کار خود ادامه دادهاند ولی این به معنی وابسته بودن آنان نیست.”
در حالی که بسیاری از کارگردانها و دست اندرکاران تئاتر، معضل کنونی تئاتر ایران را دولتی بودن آن دانسته و خصوصی کردن آن را تنها راه گریز از این وضعیت میدانند، اما به اعتقاد برخی از منتقدان تئاتر، خصوصی شدن تئاتر در ایران خود تهدید بزرگی برای تئاتر مستقل ایران به حساب میآید چرا که به اعتقاد آنها خصوصی شدن تئاتر بر مبنای مناسبات سالمی شکل نگرفته و بر رانت خواری، زد و بندها و روابط پشت پرده دولتی استوار است. به اعتقاد این دسته از منتقدان، خصوصی شدن تئاتر، پای بسیاری از سرمایهداران و سودجویان و دلالان را که از هنر تئاتر بویی نبرده اند و تنها به منفعت مالی و بازگشت سرمایه خود فکر میکنند، به تئاتر باز کرده و باعث رشد ابتذال و عامهپسندی در تئاتر ایران شده است. محمد آقازاده، روزنامه نگار و منتقد تئاتر، دربارۀ خصوصی شدن تئاتر و نظارت دولت بر آن میگوید:
“تئاتر در ایران به طور کامل توسط دولت کنترل و ممیزی میشود و از سوی دیگر بدون کاهش این کنترل تلاش میکنند تئاتر از بودجه دولت رها بشود و جایش را اسپانسرهایی میگیرند که وابسته به کانونهای ثروت اند. یعنی هم کنترل دولت و هم کنترل سرمایه. این فشار مضاعف تئاتر را نابود میکند.”
منتقدان خصوصی شدن تئاتر میگویند، تئاتری که متکی به سرمایههای بخش خصوصی و اسپانسرهای تجاری باشد، نمیتواند به جنبههای هنری و استتیک و اندیشمندانۀ تئاتر بیندیشد و تنها به جذابیت های تجاری، سرگرمسازی تماشاگران، و گیشه فکر میکند. اما به گفتۀ سعید طلاجوی، “استقلال در امور هنری، مفهومی نسبی است و در دنیایی که در آن همه چیز در زمینۀ مناسبات تولید سرمایه داری و در چهارچوب کالا و مصرف تعریف میشود، سرمایه گذاری و گردش سرمایه یکی از اصلیترین شرایط انجام هر کاری است و تئاتر هم از این قضیه مستثنی نیست.” در شرایطی که تئاتر واقعیِ مستقل، غایب یا زیر فشار است، میدان برای فعالیت دلالان هنری و اسپانسرها آماده شده و ستارگان و چهرههای مشهور سینما نیز برای ایجاد جذابیت کاذب و جلب مشتری و کسب درآمد بیشتر، به صحنه های تئاتر هجوم آورده و تئاتر را از حقیقت خود تهی کرده و آن را به کالایی تجاری و لوکس تبدیل کردهاند. سعید طلاجوی در مورد تاثیر منفی حضور ستارههای سینما در تئاتر ایران میگوید: «همان مصیبتی که بسیاری از کارگردانان سینمای ایران با آن مواجهاند، گریبانگیر تئاتر هم شده است. به عنوان مثال در خیلی از مواقع هنرپیشههایی که تواناییهای محدودی دارد به خاطر داشتن سرمایهگذار به کارگردانان تحمیل میشوند. کارگردانها برای مردمپسند کردن کارهایشان و گردش سرمایه مجبور میشوند از شگردهای تکراری و چیدمانهای خاطره برانگیز استفاده کنند یا برای کم خرج کردن کار مجبور می شوند از پیچیدگیهای زبانی یا داستانی یا شیوههای روایت در روایت یا ضد روایت چشم بپوشند تا نیاز به چندین ماه تمرین نباشد.” هرچند این معضل، تنها مربوط به تئاتر ایران نیست و در کشورهای غربی نیز دامنگیر تئاتر شده است اما ورود افسارگسیختۀ آقازادهها وسرمایه داران نوکیسه به عرصۀ تئاتر از یک طرف، میدانداری و یکهتازی تهیه کنندهها و کارگردانهای بانفوذ و وابسته و دامنۀ سانسور و نظارت هنری دولتی در ایران، این موضوع را پیچیده کرده و باعث محرومیت بسیاری از چهره های خلاق و مستعد تئاتر ایران شده است.
در حالیکه این روزها، تئاترهای پُرهزینه و پر زرق و برق با اتکا به بودجۀ دولتی و بازی ستارههای سینما و سلبریتیها، بر روی صحنه میروند و تماشاگران قابل توجهی دارند؛ تئاتر غیر رسمی، کارگاهی و زیرزمینی نیز با همه فشارها، محدودیتها، تهدیدها و سرکوبها، در سالنهای کوچک یا زیرزمینهای تهران روی صحنه میرود. امروز نمایشهایی به صورت زیرزمینی در تهران به روی صحنه میروند که هرگز در شرایط فعلی امکان به روی صحنهآمدن در تالارهای رسمی شهر را ندارند. اما به خاطر محدودیتهایی که در این زمینه دارند، هنوز از کم و کیف آنها اطلاعات دقیقی در دست نیست. به عقیدۀ سعید طلاجوی، “برخی از این اجراهای زیرزمینی بیشتر دنبال جذب تماشاگر آلترناتیوند و مایههای نمایشی، هنری و اجرایی خاصی ندارند. یعنی اینکه بیشتر به دنبال قلقلک دادن تماشاگر خاص در ابعاد زبان گستاخانه و تابوشکنی فرهنگی یا گاهی کمی جنسی هستند. ولی برخی از آنها با اجرای نمایشنامههای برجسته با روشهای خلاقانه، پرسشهای اجتماعی و فرهنگی مهمی را مطرح کرده و به بسط مفاهیم و سبکهای هنری در عرصۀ عمومی میپردازند.”
واقعیت این است که در سالهای اخیر گروههای تئاتری کوچک دانشجویی، کارگاهی، تجربی و مستقل، با همۀ سختیها و فشارها دوام آورده و چراغ تئاتر ایران را روشن نگه داشتهاند. با اینکه رابطه بین تئاتر ایران و تئاتر جهانی تقریبا قطع شده و کارگردانهای جوان ایرانی امکان تماشا و تجربه مستقیم اجراهای نمایشی جدید بر صحنه تئاترهای جهان را ندارند، اما از طریق اینترنت و به واسطه ترجمۀ متون جدید نمایشی، سعی کردند خود را به روز نگه داشته و دست به تجربههای جدید زیباییشناسانه بر صحنه تئاتر ایران بزنند. اگرچه همین دسترسی محدود و غیرمستقیم به اجراهای جدید تئاتری در غرب به ویژه نمایشهای تجربی و آوانگارد، باعث رواج نوعی تقلید و کپیبرداری های سطحی از این کارها در تئاتر ایران شده است. در سال های اخیر علاوه بر ترجمۀ آثار نمایشی نویسندگان جدید و کمتر شناخته شده جهان غرب که حتی در کشورهایشان مردم آنها را به سختی میشناسند (مثل سارا کین)، کتابهای مهمی در زمینه تئوری تئاتر و ژانرها و متدها و سبکهای اجرایی مدرن ترجمه و منتشر شده است و دانشجویان تئاتر و علاقمندان جدی این رشته در برابر حجم عظیمی از آثار نمایشی و کتابهای تئوریک تئاتری قرار گرفتهاند.
متاسفانه به دلیل زیرزمینی بودن اجراها و محدودیتهایی که برای دیدن این تجربههای نمایشی بر روی صحنه وجود دارد، نمیتوان به طور دقیق درباره کیفیت این کارها و فرم و زیباییشناسی آنها و میزان تاثیرگذاری آنها بر مخاطب حرف زد. با این حال سعید طلاجوی معتقد است: “به گمان من وجود این نوع تئاتر آلترناتیو، نشاندهندۀ نوعی پایداری فرهنگی است که میتواند تاثیر مثبتی بر تئاتر ایران داشته باشد.”
به هر حال امید است که این تجربههای محدود، غیر رسمی و کوچکِ کارگاهی و زیرزمینی، منجر به کشف فرمهای بیانی تازه بر روی صحنههای تئاتر رسمی و به دنبال آن زمینهساز تحولی جدی در فضای تئاتر امروز ایران شود.