ویدیو بعد از تلویزیون دومین مدیومی بود که هاله مقدس سینما را به طور کامل شکست و تبدیل به بازیچهای در دست همه شد. تنها راه باقیمانده برای سینما به درون کشیدن و باج دادن به ویدیو بود. سینما خود، اسب تروجان ویدیو را به پشت دیوارهای دژ آورد و همه چیز را از نو تعریف کرد.
با این پیشزمینه میتوان به سراغ سینمای میشاییل هانکه رفت که از همان ابتدای راه فیلمسازیاش نگاهی ویژه به رسانه و تاثیرات آن بر زندگی مردم داشته و همواره تلاش کرده تا خشونت منتج شده از رسانهها در زندگی مردم را به واقعیترین شکل ممکن به نمایش بگذارد. سوالی که در سینمای هانکه میتوان آن را جستوجو کرد این است که آیا آنچیزی که به عنوان خشونت در سینما (در فیلمهای دیگر کارگردانان) نمایش داده میشود به واقع خشونت است یا صرفا یک بازسازی ساختگی از مفهوم خشونت که موجب لذت مخاطب خواهد شد.