مجموعه داستان «زیبا» نوشتهی لودمیلا اولیتسکایا، رماننویس مشهور روسی، شامل ۱۲ داستان کوتاه با محوریت زنان، پیچیدگیهای ذهنیشان و دشواریهای زندگی آنها در پس زمینهی فضای بسته و تاریک دیکتاتوری اتحاد جماهیر شوروی سابق است. تمرکز تمام داستانها بر شخصیتهایی است که محدودیتهای زندگی زیر سایهی یک رژیم سرکوبگر را پشت سر میگذارند. اولیتسکایا در داستانهایش، جنبههای مرموز و اغلب نادیده گرفته شده وجود انسان را بررسی میکند. در این مجموعه داستان، زنان با تمام مصیبتها، تیرگیها و دشواریهای زندگیشان در مرکز صحنه حضور دارند.لودمیلا اولیتسکایا در ۲۱ فوریهی ۱۹۴۳ در شهر داولکانوفو متولد شد. وقتی فقط نه ماهش بود، خانوادهاش به مسکو نقلمکان کردند و در آپارتمانهای مشترک بزرگ شد. دانشکدهی بیولوژی دانشگاه مسکو را به پایان رساند و در انستیتوی ژنتیک فرهنگستان علوم شوروی به عنوان کارشناس ژنتیک مشغول به کار شد. ولی به خاطر مطالعهی کتابهای ممنوعه و زیرزمینی از کار اخراج شد و تصمیم گرفت دیگر هرگز به دنبال شغلهای دولتی نرود. مدتی از کار فاصله گرفت، ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. در سال ۱۹۷۹، در مدرسهی هنری متعلق به یهودیان به عنوان مسئول بخش ادبی مشغول به کار شد. در این سالها او برای تئاترهای عروسکی و کودکان نمایشنامه مینوشت.در اواخر دههی هشتاد، داستانهایش را در مجلات ادبی به چاپ رساند. اولین رمان او به نام «سونیچکا» در سال ۱۹۹۲ در مجلهی ادبی «نووی میر» منتشر شد و نامزد جایزهی بوکر روسیه در سال ۱۹۹۳ شد. آثار بعدی اولیتسکایا ، از جمله «مدیا و فرزندانش» و «تدفین پارتی» نیز مورد تحسین منتقدان قرار گرفتند و در فهرست نهایی جایزهی بوکر روسیه قرار گرفتند. در نهایت او در سال ۲۰۰۱، برای کتاب «معمای کوکوتسکی» این جایزه را به خانه برد. «معمای کوکوتسکی»، داستان یک متخصص زنان و زایمان است که دربارهی سقط جنین که در شوروی غیرقانونی بود مطالعه میکند. مینیسریال «معمای کوکوتسکی»، محصولِ سال ۲۰۰۵، اقتباسی از این اثر برجسته است.بسیاری از آثار دیگر اولیتسکایا نیز به صورت فیلم و مجموعههای تلویزیونی درآمدند. از جمله درامِ روسیِ «تدفین پارتی» که در سال ۲۰۰۷ بر اساس رمان او ساخته شد.اولیتسکایا از منتقدان صریح رژیم ولادیمیر پوتین بوده و از کسانی که توسط این رژیم تحت آزار و اذیت قرار گرفتهاند دفاع کرده است. او در سال ۲۰۲۲ علناً جنگ روسیه علیه اوکراین را محکوم کرد و از آن زمان در برلین زندگی میکند.
مجموعه داستان «زیبا»، متشکل از دوازده داستان کوتاه با نامهای زیبا، نردبان، فرشتهی همراه، به خاطر چه و برای چه، دوست عرب من، آببند وان، آنها سالهای سال با هم زندگی کردند و در یک روز مُردند، برگزیدگان، خویشاوندهای فقیر، ماشا و اعتراف است. داستانهای نیمهی دوم، کوتاهترند و با طرحهای داستانی و شخصیتپردازی کمتر اما همچنان تاثیرگذارند. اولیتسکایا، پرترههایی جذاب از شهروندانی را به تصویر میکشد که با دستاندازهایی مواجه میشوند که ذاتِ زندگی جاری روزمره است و گاهاً دور از ذهنترین راه حال را برای وضعیتِ خود مییابند.
در وهلهی نخست، صمیمیت لحن نویسنده، نثر غناییاش و مهارتش در خلق شخصیتهایی گیرا و در عینحال غیرعادی همچون تانیا در داستان نخست با نام «زیبا»، توجه خواننده را به خود جلب میکند. داستانها در متنِ فضایی خفقانآورِ روایت میشوند، جایی که شخصیتها اغلب به دنبال آسایش هستند و با وجود چالشها، راه خود را به سمتِ یک زندگی رضایتبخش پیدا میکنند.
روابط انسانی میان شخصیتها، به ویژه زنانی که اغلب انتظارات جنسی سنتی را به چالش میکشند، روابط خانوادگی و زندگی در شورویِ قرن بیستم علیرغم تمام محدودیتهایش برای اولیتسکایا اهمیت دارد و زبان قدرتمند او در سراسر اثر محسوس است. شخصیتهای زن او پیچیده، چندوجهی و اغلب ستونهای خانواده و جامعهشان هستند.
سبک نوشتاری اولیتسکایا از این جهت متمایز است که فاصله مشخصی را با شخصیتهایش حفظ میکند و به جای تحلیل عمیق روانشناختی، از توصیفهای موجز بهره میبرد.
اولیتسکایا به تقدیر و سرنوشت قائل است و این باور در این اثرش به ویژه داستان «به خاطر چه و برای چه…» نیز نمود یافته است. جایی که نون کافِ هفتاد و پنج ساله در ایستگاه اتوبوس شلوغ با کیفی پر از نان و شیرینیهای مخصوص عید پاک، دچار حادثهی تلخی میشود ولی خم به ابرو نمیآورد و رنجِ آن را به دوش میکشد چرا که آن را تقدیر خود میداند.
شانس این را داشتم که با لودمیلا اولیتسکایا مصاحبه کنم و از او در مورد تفاوت میان داستان کوتاه و رمان پرسیدم و او پاسخ داد:«نوشتن داستانهای کوتاه را بسیار بیشتر از رماننویسی دوست دارم زیرا نگارشِ داستان کوتاه سریعتر و سادهتر از نوشتن رمان است، هرچند اصلا آسانتر نیست و به همان اندازه چالشبرانگیز است. نوشتن داستان کوتاه را میتوان با دویدن در مسافتهای مختلف یا شنا کردن مقایسه کرد. هنگامی که برای مسافت کوتاه ۱۰۰ متری میدوید، باید از لحظهی اول تا آخرین لحظه، حداکثر تاثیر را داشته باشید. اما در دوی ماراتن، باید به طور دقیق برنامهریزی کنی، با تدبیر فکر کنی و جوانب امر را بسنجی و کیفیت کار خود و انرژی خودت را از ابتدا تا انتهای اثر حفظ کنی.»
مجموعه داستان کوتاهِ «زیبا» با ترجمهی مهناز صدری، سال گذشته توسط انتشارات ثالث منتشر شد.