Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

    زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      حافظه در برابر استبداد | از سازه‌ی روایی تا زیبایی‌شناسی مقاومت

      ۲۰ فروردین , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | خشم تا بخشش: درامی انسانی در حصار طراحی‌شده

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | هارمونیِ ناتمام: تصویری براق و بی‌طپش از عشق در «تاریخچهٔ صدا»

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | زخم‌های بیدار در شب: انتقام ناتمامِ «یک تصادف ساده»

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | در دنیای تو ساعت چند است؟

      ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من ترانه، اورکای ایران زمین هستم | نگاهی به فیلم «اورکا» ساخته‌ی سحر مصیبی

      ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۷۵ سالگی فیلم «همه چیز درباره ایو»

      ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سریال Andor: چگونه سال‌های «گنگستری» استالین جوان الهام‌بخش مجموعه‌ی جنگ ستارگان شد

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | خشم تا بخشش: درامی انسانی در حصار طراحی‌شده

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      درهم‌ریختگی زبان‌ها

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      رازهای کافکا | نوشتهٔ استوآرت جفریز

      ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳

      دربارۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد» نوشتۀ جسیکا اَو

      ۱۸ دی , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرد خانه | داستان کوتاه از فرانک اُکانر

      ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۵- رفیق

      ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      اندکی عشق و کمی بیشتر اقتدارگرایی | درباره نمایش «هارشدگی» به کارگردانی پویان باقرزاده

      ۲۱ فروردین , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    داستان ادبیات

    کجا / داستان کوتاه از شهاب لواسانی

    فینیکسفینیکس۲۴ مهر , ۱۴۰۳
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    شهاب لواسانی
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    ۱

    یک نفر مانده بود به من، یک‌باره در بسته شد و یک قدم هم برنداشته بودم هنوز که در باران باریدن گرفت ماندم، اگرچه آن ویراستارِ… ــ چه بگویم به اوــ روی باران باریدن گرفت خط می‌کشد‌ که خطاست، من اما اشتباه نمی‌کردم، باران واقعا باریدن گرفت و رفت هرکه در صف ایستاده بود و دیدم تنها من یک‌نفر بودم که مانده‌ام کجا.

    از صفی که دقایقی پیش در ایستگاه ایستاده بود بلند، هیچ‌کس نمانده بود، هیچ‌کس، جز من که دیدم یک‌ نفر، درست همان یک‌نفری که فاصله انداخته بود بین من و دری که بسته شد، یک قدم برداشت و از صف بیرون آمد، ایستاد روبه‌روی من و دقایقی زل‌و‌زل نگاهم کرد و بعد بی‌آن‌که چیزی بگوید قدم از قدم برداشت و دیدم داشت با خیابان می‌رفت. او در رفتن بود و من در پیِ او رفتن. همین‌طور به رفتن ادامه می‌داد و پیدا نبود به کدام سمت دارد رفتن را ادامه می‌دهد، فقط بی‌جهت می‌رفت و در هر قدمی که برمی‌داشت سرگردانی‌اش پیدا بود، و به هر سمتی که قدم برمی‌داشت طرف دیگر قدم بعدی را سمت خود می‌کشید.

    صبح بود و در باران باریدن گرفت، رفتن به کار خود ادامه می‌داد و من، بی‌‌آن‌که بدانم چرا و به‌ کجا، به رفتن.

    با هر کوچه‌ای به هر کوچه‌ای می‌پیچید می‌پیچیدم و با هر خیابانی از هر خیابانی که رد می‌شد رد می‌شدم.

    انتهای یکی از راه‌ها که رسیدم، یک‌باره صبح دیگر صبح نبود و شده بود ظهر. رسیده بود تا کف خیابان. آفتاب داشت میان آسمان با همه‌ی توان می‌تابید و می‌ریخت کف آسفالت اما هرچه می‌کرد حریف باران باریدن گرفته بود نبود. او نه به آسمان و آفتاب نگاه می‌کرد نه به ظهری که روی آسفالت می‌ریخت توجهی داشت. انگار نمی‌دید هیچ‌کدام از این‌ها را جز باران باریدن گرفت، و راه نمی‌رفت در میان و در کنار هیچ‌چیزی جز در باران باریدن داشت.

    در پیاده‌رو‌ها می‌روند تا کجا به رفتن ادامه می‌داد، کنار آدم‌ها از کنار هم گذرنده‌اند به رفتن ادامه می‌داد، با از عرض خیابان عبور می‌کرد به رفتن ادامه می‌داد.

    با زردها ــ زردند، سبزها ــ سبز، با چراغ‌قرمزها را قرمز ندیدن، با ویترین‌های بارانی‌شده را تماشا‌نکردن، با به پشت سر و چپ‌و‌راست نگاه نینداختن.

    می‌رفت و فقط روبه‌رو را انگار می‌دید که فقط روبه‌روست. و من تنها روبه‌رویم را می‌دیدم که او بود.

    او از صفی که دیگر اصلا صفی نبود زده بود بیرون و من حیرت‌زده به دنبالش. او اصلا آن‌جا نبود. وقتی در بسته شد و باران باریدن گرفت هیچ‌کسی جز من نبود آن‌جا. هرکسی در صف ایستاده بود، پس از آن‌که در بسته شد و پس از آن‌که باران، به سمتی رفت باعجله و بی‌هدف، انگار گریخت از صف.

    می‌رفتم و در رفتن به ویراستاری که گفته بود باران باریدن گرفت خطاست فکر می‌کردم. من در اشتباه بودم و در پی کسی می‌رفتم ــ که کیست؟ نمی‌دانستم و اصلا چرا داشتم می‌رفتم؟

    روی پل عابر پیاده در این فکر بودم که او دارد می‌رود کجا؟ نکند رفتنش از مسیری که با خود می‌بَرَدم و می‌رساندم سر کار، پشت میزی که باید با همان همکار ویراستارم بنشینم ساعت‌ها سروکله بزنم، دورم کند. نکند این در پی او رفتن به جایی جز آن‌جا که باید بروم بکشاندم. با این فکر‌ها داشتم از خودم دور می‌شدم و می‌رفتم، به خودم که آمدم دیدم پل عابر پیاده زیر پایم نیست. من روی پاهایم ایستاده بودم. پاهایم سر جایشان بودند اما پل جایی دیگر بود. دیدم از یک آن‌جا به یک آن‌جای دیگر رفته و مرا هم با خود برده است.

    من، رفتن، گرچه با پاهای خودم بود داشتم می‌رفتم، اما انگار دست خودم نبود. رفتن به کار خود ادامه می‌داد و می‌رفت و من هم در پی او. قدم‌هایش هرچه پیش‌تر می‌رفت شتابش بیشتر می‌شد. من هم، دست خودم نبود، پاهایم تندتر می‌رفتند. باد از روبه‌رو تندتر می‌آمد و دستم شکل پرچمی در باد بود، تکان می‌خورد. پرچمی که شکل خودش را دارد و رنگ و طرح خودش را. او با رفتنش به رفتار راه‌بلدی مسیر را پیش می‌برد و من با پرچم دستم که شکل باد بود می‌رقصید، پیشآهنگ صفی بودم که تنها سکوتشان پشت سرم بود و غیابشان را می‌شد دید. می‌دیدم. می‌شنیدم: دام دام دادام. دام دام دادام. ردیفی از به‌‌دیده‌نیامدگان می‌دیدم می‌آمدند از پشت سر و من ره‌برنده‌ی مسیری که او می‌بُردش و نمی‌دانستم می‌بَرَدمان کجا.

    تندتر از قبل می‌رفتیم و یکایک خیابان‌ها و کوچه‌ها را تا انتهایشان می‌بردیم می‌رساندیم. توی یکی از کوچه‌ها که پیچیدیم، یک‌باره از ظهر رد شدیم. رسیدیم جایی که دیگر با خود ظهر نداشت. هوایش را می‌دیدم می‌آمد از روبه‌رو خنک‌ به صورت می‌خورد و می‌برد آدم را با خودش کجا. و باران در باریدن بود.

    من هرچه فکر می‌کنم می‌بینم که نه، من اصلا در آن رفتن که نمی‌دانم تا کی و تا کجا ادامه داشت، هیچ‌وقت حتی به ذهنم نرسید که قدم‌ها را تند‌تر بردارم، کمی تندتر از او، و خودم را یک‌جوری، گرچه دشوار به‌نظر می‌رسید این کار، به او برسانم و بپرسم که ما تا کی؟ ما تا کجا؟ من هیچ میلی به پرسیدن این سوال‌ در خودم نمی‌دیدم و هیچ اهمیتی برایم نداشت که تا کی؟ تا کجا؟

    او حتی، برای یک‌بار هم که شده، برنگرداند سرش را پشت سرش را ببیند. برنگشت ببیند من و صفی از غایبان راه افتاده‌ایم دنبال راه‌افتادنش. مقصدی نبود که انگار قصد رسیدن به آن را نداشته باشد و معبری نبود که عبور نکند از آن. چنان در رفتن بود که رفتن در کار او می‌ماند. حیرت‌زده درمانده شده بود از این رفتن.

    من نمی‌دانم در روبه‌رو‌ او چه چیزی را دنبال می‌کرد، یا دنبال چه می‌گشت؟ فقط یادم می‌آید که داشتم با خودم می‌گفتم مگر می‌شود یک نفر در کوچه‌ها و در خیابان‌ها برای همیشه به رفتن ادامه دهد، یک نفر هی به مدام نرود خانه؟ مگر یک نفر می‌شود هی بچرخد و بگردد اول در روز در شب، بعد دوباره بچرخد و بگردد در شب در روز، بعد، شاید، جایی، بگردد، شاید، پیدا کند، نه روز باشد نه شب، و بی‌شک، همچنان در آن‌جا هم به رفتن ادامه دهد و همچنان به فقط به روبه‌رو رفتن.

    انتهایش، کوچه‌ای که با خود ظهر نداشت، گم شده بود. هرچه می‌رفتیم انگار هیچ. عجیب‌تر آن‌که هرچه می‌رفتیم انگار هیچ بن‌بستی در کار نبود. هیچ دیواری انتهای کوچه‌ای برپا نایستاده بود بلند و محکم، تا متوقف کند رفتن را. انتها گم شده بود و، اصلا کوچه مگر در نهایت می‌رسید به کجا جز به ابتدای جایی دیگر؟ تهِ تهش می‌خواست چه شود؟ ما هم گم می‌شدیم، مثل انتهای کوچه، مثل کوچه در انتهای خود. که شدیم.

    هرچه جلوتر می‌رفتیم هوا خنک‌تر می‌آمد و تاریک‌تر. خنکی را می‌دیدم لابه‌لای تاریکی، می‌آمدند از مقابل و هرچه به چهره‌ی من می‌خوردند و هر اندازه به تنم، باز تنیده در هم دیده می‌شدند. جز ما کس دیگری نبود در کوچه. باران هم لحظه‌ای توقف نمی‌کرد. می‌آمد‌ با ما. رفتیم تا کوچه‌‌ای دیگر و آن‌جا، نه تنها با خود ظهر نداشت، از آسمان هم خبری نبود. تاریکی بیشتر بود و خنکی، دیگر نبود، شده بود سرما. من چشم‌هایم را تیزتر کرده بودم تا مبادا او را، در کوچه‌هایی که انتهایشان گم شده، گم کنم. او قدم برمی‌داشت اما تندتر از آن‌چه در صبح می‌دیدم، تند‌تر از آن‌چه که در ظهر و در “ظهر نبود”. رفتن او به آرامی می‌دوید و به‌ تندی راه می‌رفت.

    کوچه‌ی بعدی را که دیدم دیگر ندیدمش. گم شده بود در این کوچه یا در کوچه‌ی قبلی؟ ــ نمی‌دانم. نبود هرچه نگاهم را بلند‌تر می‌انداختم به روبه‌رو، نبود. باز به رفتن ادامه دادم و نمی‌خواستم لحظه‌ای از دست بدهم مقابلم را. کوچه‌ی بعدی که رسید وسوسه‌ام کرد به سر برگرداندن و پشت سرم را دیدن. برگشتم و او را پشت سرم دیدم که داشت با همان سرعتی که می‌رفت می‌آمد. حالا من در کار رفتن بودم و او در “پشت سر من آمدن”. اما نه. من قدرت لحظه‌ای برجا ماندن و دقیقه‌ای توقف‌کردن نداشتم. توان این کار با من نبود و این او بود که داشت من را با خود می‌برد، گرچه من از پیش می‌رفتم و او می‌آمد از پشت سر. انگار نیرویی بی‌اندازه بدنم را به جلو هل می‌داد و من چاره‌ای نداشتم جز رفتن. حتی، جز آن یک‌‌باری که برگشتم و او را دیدم، دیگر جرئت سر برگرداندن با من نبود.

    ۲

    از صف که زدم بیرون و از صبح که راه افتادم سمت کجا، تا خودِ شب یک‌بند باران باریدن داشت و می‌آمد باعجله. بند آمده بود شب. من از صف و صبح تا آن‌جا که تاریکی و شب، سوار بر پاهایم آمده بودم و او پشت سرم می‌آمد. عجله داشتم و حتی سبقت گرفته بودم از خودم اما هرچه می‌رفتم و می‌رفتم هی نمی‌رسیدم به کجا. نمی‌رسید او هم. حالا او دارد از پیش می‌رود و من پشت سر او. صفی از آن غایبانِ در مسیر افتاده هم پشت سر من. می‌آمدند و بی‌آن‌که دیده ببیندشان گوش صدای قدم‌هایشان را می‌شنید. ما، هیچ‌کداممان، نمی‌دانستیم از کجا راه افتاده‌ بودیم و انتهای راه می‌رسیدیم به کجا. تنها می‌رفتیم و دیگر امکان نداشت کناره‌گرفتن از مسیر و اصلا میل از رفتن دوری‌کردن در هیچ‌کس نبود. تنها گاهی این فکر از سرم می‌گذشت: امروز که گذشت، فردا دیگر هرطور که شده بروم سر کار، آن ویراستارِ … ــ نمی‌دانم چی صدایش کنم ــ مثل چی گرفته نشسته پشت میز و دوباره می‌خواهد ساعت‌ها جروبحث کند با من و باقی همکاران که باران باریدن گرفت خطاست، خط بکشید رویش. بعد حرف کسی را هم نشنود و دست آخر هم بگوید اصلا همین که من می‌گویم، تمام.

    من اما دیدم که باران باریدن گرفت. از صبح تا شب این را می‌دیدم و از شب تا صبح هم باران باریدن گرفت دیده می‌شد. ما همه می‌دیدیم و آیا باید همه‌ی ما به آن‌چه با چشم‌هایمان می‌دیدیم شک می‌کردیم؟

    من از پس می‌رفتم و او می‌رفت از پیش. من از پشت سرش می‌دویدم و او می‌دوید در روبه‌روی من. او نبود که می‌رفت، که می‌دوید. این من، خودِ رفتن بودم، خودِ دویدن.

    شب بیشتر شده بود و از خودِ همیشگی‌‌اش تاریک‌تر. کوچه‌ها و خیابان‌ها کش آمده بودند و از میان تاریکی غلیظی که به‌‌قوت به چشم می‌آمد و به‌‌شدت به صورت می‌خورد، عبور‌کردن دشوار بود. به‌سختی رد می‌شد رفتن. باید تا صبح می‌رفت به‌دو. باید می‌دوید تا شاید زودتر می‌رسید به صبح. اما دویدن محال شده بود دیگر. ممکن نبود من بدوم او بدود از بس تاریکی لحظه‌به‌لحظه غلیظ‌تر می‌شد. رفتن نمی‌شد دویدن. فقط رفتن بود. دشوار پیش می‌رفت.

    من او را از آن به‌ بعد، به‌‌درستی نمی‌دیدم. می‌دیدم که او دیگر واضح نبود. هرچه دقت می‌کردم لابه‌لای تاریکی، طوری که پیش‌تر پیدا بود، نبود. نگاه، هرچه می‌توانستم، می‌انداختم به روبه‌رو، او دیگر به‌روشنی آن‌چه پیش‌تر بود، نبود. سایه‌وار در رفتن بود و به رفتار سایه هرچه در تاریکی پیش می‌رفت کمرنگ‌تر می‌شد. انگار به سوی مرگ خود می‌رفت. دیگر صراحت نداشت آن تن، رفتن اما هنوز به کار خودش، گرچه سایه‌وار و دشوار، ادامه می‌داد.

    ما هرچه در می‌رفتیم بودیم نمی‌رسیدیم به صبح. صبح جایی بسیار دورتر از آن‌جا که ما در آن بودیم بود. ایستگاه و صفی که هر صبح آن‌جا می‌دیدمش ایستاده و من امروز از آن بیرون زدم؛ محل کار او که داشت از پیش می‌رفت؛ دفتر انتشارات، که صبح زود، تا پرونده‌ی شب بسته می‌شد، باز می‌شد؛ جلسه‌ی ویراستارها، که بنا بود در آن به مسئله‌ی “باران باریدن گرفت اشتباه است یا نه” رسیدگی شود، بسیار دورتر از آن‌جا که ما بودیم بود.

    چند کوچه جلوتر به جایی رسیدم که دیگر حتی مسیر پیدا نبود. راه نبود از بس بود: تاریکی. قدم از قدم‌ برداشتن نمی‌شد دیگر. دیدم نمی‌بینم پیش پایم را. نمی‌دانستم اگر یک قدم جلو‌تر بروم کجایم. می‌ترسیدم و نمی‌دانستم که با یک قدم پیش‌رفتن آیا هنوز در همان کوچه‌ام در همان‌جا، یا پریده‌ام رفته‌ام کجا، یا سقوط کرده‌ام به جایی دیگر. نه آن‌جا پیدا بود، نه کجا، نه آن “جایی دیگر”.

    ایستادم و ماندم از رفتن. ایستادم و دیدم مانده‌ام در انتهای صفی طولانی که رفته تا کجا و رسیده کجا. صفی از تاریکی. از صف نه، از خودم که بیرون زدم دیدم او نیست. دیگر کاملا نبود. تا چشم کار می‌کرد دیده نمی‌شد. وحشت‌زده سعی کردم که این‌بار از صف تاریکی بزنم بیرون و بروم جلوتر شاید آن‌جا، آن‌جا که دیده نمی‌شد، ببینمش. خواستم بزنم بیرون اما نشد. راهی نبود، هیچ. با صف بلندی که از خود تشکیل داده بود تاریکی نمی‌گذاشت جلوتر بروم.

    من مانده بودم و هنوز هم مانده‌ام این‌جا، و نمی‌دانم آیا او رفته بود یا اصلا اویی در کار نبود. نمی‌دانستم و هنوز هم نمی‌دانم آیا او توانسته بود تاریکی را دور بزند و دور کند خودش را از من و از آن‌جا؟ نکند درست از آن‌جا که من از رفتن ماندم، از همین‌جا که هنوز هم در آن مانده‌ام، او قدمی برداشته و یک‌باره، بی‌آن‌که از پیش بداند، با برداشتن آن قدم به پرواز در‌آمده و از میان تاریکی پریده و رفته کجا، یا آن قدم را که برداشته، ناگهان زیر پایش خالی و سقوط کرده به جایی دیگر. به کجا.

    اما اگر اصلا کسی به اسم او، یا با مشخصات او، وجود نداشته، پس من از آن صبح، تا جایی نرسیده به صبح بعدی، دنبال چه کسی راه افتاده و این همه راه آمده بودم؟ من باید آن صبحِ روز بعد که می‌آمد می‌رفتم سر کار، تا برسم به جلسه‌‌ی ویراستارها و در آن به باران باریدن گرفت رسیدگی کنیم. من اما ناچار این‌جا از رفتن مانده‌ام و نه به آن صبحِ روز بعد رسیده‌ام و نه به آن نشست و نه به باران باریدن گرفت.

    ۳

    گمان می‌کنم ادامه‌ی این روایت بیمار را، دیگر نیاز نباشد که من بازگو کنم، خودتان، می‌رسد این متن به کجا را، حتما حدس می‌زنید و با آن پیش می‌روید و می‌رسانیدش به انتها، به کجا. اصلا می‌توانید هرطور دلتان می‌خواهد پیش ببریدش، یا نه، از رفتن بازداریدش. می‌توانید همین‌جا نقطه‌ی پایانش را بگذارید و تمام. دست شماست. حقیقت این است که این متن غریب، نوشته نشده تا بخواهد به‌طور مشخص ماجرایی را روایت کند. داستانی معلوم در کار نیست. و نویسنده‌اش، یعنی من، اصلا نخواسته برایتان داستان بگوید یا چیزی بنویسد بشود داستان. حتم دارم هدف دیگری باید داشته باشد، هدفی جز داستان‌نوشتن، و بی‌شک انگشت اشاره‌ به سمتی دیگر دارد. به کجا.

    داستان داستان کوتاه
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیگفتگو با روژان سری، مترجم کتابِ «با من بیشتر حرف بزن» / به تمام تغییراتی که زنان ایرانی در جامعه ایجاد کردند افتخار می‌کنم
    مقاله بعدی مغز کامیاب، قلب ناکام / نگاهی انتقادی به میان‌ستاره‌ای به‌بهانه ده‌سالگی‌اش
    فینیکس

    مطالب مرتبط

    نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

    آیلین هاشم‌نیا

    داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

    فینیکس

    جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

    محمدرضا صالحی
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

    زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.