لئونورا فینی شاید سرکشترین و مستقلترین هنرمند زن سوررئالیست باشد. ظاهر قدبلند و چشمان گربهسانش به او حالتی فراانسانی میبخشید. در طول دوران حرفهای فینی، بومهای نقاشی او سِیر گذار از ناامیدی به روشنایی را به تصویر میکشند که در هر گام با رنگوبویی اروتیک آراسته شدهاند. او عاشق گربههای ایرانی بود و با دهها گربۀ ایرانی زندگی میکرد.
فینی که علاقۀ خاصی به ترکیب انسان و حیوان در هنر داشت، این ایده را به نوعی در زندگی خود محقق ساخت و به تجسمی از دگردیسی گربهسان تبدیل شد. او خود را با ابوالهول باستانی همذاتپنداری میکرد؛ موجودی که در اساطیر یونانی خطرناک، اما در افسانههای مصری مهربان و در عین حال وحشی بود. حضور این موجود افسانهای در آثار او نمادی از علاقۀ عمیق فینی به ترکیب طبیعت و عناصر مصنوعی بود و به شخصیت او جنبهای رازآلود و سمبلیک میبخشید.
تصویر ابوالهول (موجود افسانهای نیمه شیر، نیمه زن و گاهی با بالهای پرنده) یکی از موتیفهای تکرارشونده در آثار فینی است که در بسیاری از نقاشیهای او دیده میشود. فینی که بهشدت تحتتأثیر این موجود افسانهای بود، در سال ۱۹۵۱ به مصر سفر کرد تا از نمونههای اصیل و حجاریشدۀ این موجودات عظیمالجثه دیدن کند. ابوالهول از دیرباز با مرگ و ویرانی مرتبط بوده، اما در آثار فینی نمادی از قدرت فرد برای شکلدهی به هویت خود و بازآفرینی خویشتن است.
زرۀ محافظی که توسط زن نگهبان پوشیده شده را میتوان به کمربند عفت و نماد دوشیزگی تعبیر کرد، اما نحوۀ قرار گرفتن او روی عصای نگهبانیاش بسیار معنادار است و پیوندی با جاروی جادوگر دارد. این صحنه در دل چشماندازی خشک، وسیع و متروک است که حس ویرانی عمیقی را القا میکند. این فضای تاریک و مخوف با پوستههای تخممرغ شکسته، استخوانها و بقایای پراکنده بر زمین تشدید شده است. این نوع منظرۀ وسیع، خالی و فرازمینی در آثار دیگر سوررئالیستها نیز دیده میشود.
هم عنوان این اثر و هم تصویر آن فضایی آخرالزمانی دارند. در این اثر، فینی تا نیمه در آبهای سیاه و باتلاقی فرو رفته، در حالی که هر سو آشفتگی، ویرانی و مرگ او را احاطه کرده است. قطعات اجساد اطرافش به نبود زندگی اشاره میکنند و در پسزمینه، منظرهای شعلهور و سرخ در حال انفجار است.
با وجود این فضای بدبینانه، این اثر یک پرترۀ دوگانه است؛ چهره هنرمند هم در بالای آبها و هم زیر سطح آن دیده میشود، و بدین ترتیب به ترکیبی از مرگ و بازآفرینی اشاره دارد. موتیف تکرارشونده چشم نشان میدهد که هنرمند در دورهای از تأمل شدید به سر میبرد، در حالی که تنهاش کیفیتی شبیه مانکن دارد که به حس پوچی و تهی بودن فینی اشاره دارد، گویی او خود را چیزی بیش از یک پوستۀ خالی احساس نمیکند.
این نقاشی زنی را در حالی به تصویر میکشد که در هالهای از رنگهای لیمویی و آبی روشن پیچیده شده و بهتنهایی در دل صحرایی خشک و وسیع نشسته و با ظرافت تخم سیاه درخشانی را روی دامن خود نگه داشته است. عنوان اثر نشان میدهد که این زن، نگهبان و محافظ این تخم است. در حالی که در دیگر آثار فینی معمولاً تخم شکسته است، در اینجا حالوهوا کاملاً متفاوت و مثبت است و تخم سالم باقی مانده. این نقاشی نشان میدهد که او نیز به مفاهیم قدرتهای الهی و اسرارآمیز زنانه علاقهمند است. چنین تمایلات ماورایی اغلب با تصویر جوینده کیمیاگر که به دنبال تخم آفرینش است یا از آن محافظت میکند، اشارهای رازآلود به همین انگیزهها دارند.
این اثر فضای داخلی کمنوری را به تصویر میکشد که سه زن در آن حضور دارند: یکی در پیشزمینه و دو نفر دیگر که در پشت سر او روی تخت نشستهاند. زن جلو که با لباس جنگی نمایان است، پرترهای از لئونورا کرینگتون است که در تابستان ۱۹۳۹، هنگامی که این دو هنرمند مدتی را با هم سپری کردند، توسط فینی کشیده شده است.
این نقاشی بیانگر تحسین شدید فینی نسبت به دوستش است، کرینگتون همچون زنی جنگجو و استوار، مانند ژاندارک مدرن به تصویر کشیده شده است. حتی کرینگتون پارچۀ سیاه و سفید خطداری که از نشانههای فینی است را در دست دارد، که نشاندهندۀ همبستگی و همذاتپنداری عمیق او با دوست هنرمندش است. دو زن دیگر روی تخت نیز ممکن است یادآور خود فینی باشند که با شگفتی به کرینگتون مینگرند.
ترکیب کلی، پردهها و پارچهها به سبک نقاشیهای استادان قدیمی اشاره دارند. این اثر لحظهای از همراهی سازنده و رمانتیک زنانه را که فینی با کرینگتون تجربه کرده بود، به تصویر میکشد. به نظر میرسد فینی در این اثر، با به تصویر کشیدن زبان مشترک و جاودان زنانگی و اهدای یک زرۀ محافظ به دوستش، این پیام را منتقل میکند که هر راز بزرگی از زندگی، اگر قرار باشد کشف شود، نیاز به مبارزه و مقاومت دارد.
این نقاشی که فینی در ۶۱ سالگی خلق کرده، در مقایسه با آثار پیشین پرشور و پرانرژیاش، تازگی و سادگی بیشتری دارد. او خود را در این اثر اندیشمند، مصمم، مستقل و همواره جوان به تصویر کشیده است. از دهۀ ۱۹۶۰ به بعد، در کنار تداوم خلق آثار اروتیک، حس سبکی و بازیگوشی در آثارش پدیدار شد که پیشتر کمتر دیده میشد.
فینی نیمهزن و نیمهشیر است و توانایی انجام هر کاری را دارد؛ اگر بخواهد، میتواند دنیا را تصرف کند. پشت سرش معما نهفته است و در برابرش، تمام پاسخها. یکی از موضوعات مورد علاقۀ فینی در نقاشی، تقابل بین زن سلطهجو و مرد زن ذلیل بود و در بسیاری از کارهایش، نظیر آنچه در این تابلو دیده میشود، زن هیبت ابوالهول را به خود میگیرد. ابوالهول تنها یکی از شخصیتهای مسحورکننده در کیهانشناسی شخصی فینی است. این موجودات اثیری بهمانند لشکری از جانوران و خواستگاران به تاریکخانۀ ذهن ما راه یافتهاند، آرام در انتظار قربانی بعدی خود. موجوداتی که فینی خلق میکند به همان اندازه که ممکن است در کوچهای تاریک یافت شوند، ممکن است در ضیافتی مجلل و ماسکدار نیز حضور یابند، همهچیز بستگی دارد به زنان قهرمان شما که آنها نیز مانند فینی همیشه چنین زنی باشند: زنی که زره و خز میپوشد، شلاق به دست میگیرد، و با مردها مثل برده رفتار میکند. زنی که هرجومرج میآفریند، اما زندگیاش وقف زییایی، خرد و عشق میگردد. او از احساسات سوپر شهوانی زندگی درونیاش محافظت میکند، و زندگی بیرونیاش را به خشم و خوف میآلاید تا مردان بزدل از او حساب ببرند.