مهر ماه با نام مدرسه و بوی کلاس و درس گره خورده است. چه برای دانشآموزانی که باید به مدرسه بروند و چه آنها که سالهاست از دوران مدرسه رفتن آنها گذشته است، اما همچنان اول مهر که میشود حالوهوای مدرسه و نوستالژی و تراژدیهایش تداعی میشود. اما مدرسه فقط فضای آموزشی نیست، بلکه موقعیت دراماتیک هم است. مدرسه سرشار از قصهها و داستانهایی است که چه در ادبیات داستانی و رمان و چه در سینما و هنرهای نمایشی بازتاب و به دنیای درام راه مییابد. کافیست به حافظۀ سینمایی خود رجوع کنیم تا فیلمهایی را به یاد بیاوریم که با محوریت مدرسه و مسائل و قصههای آن پیوند خورده و برخی از آنها در فهرست فیلمهای ماندگار سینمای ایران هم جا میگیرد. مدرسه فارغ از اتفاقاتی که در آن رخ میدهد یک لوکیشن و میزانسن دراماتیک است که بهصورت بالقوه سرشار از رازها و داستانهای ناگفته است. دوران مدرسه و اتفاقات و ماجراهایش، خاطرات مشترکی است که همه در دوران مختلف زندگیشان بهخوبی از آن یاد میکنند و این اشتراک باعث شده تا قصههایی که در دوران مدرسه روایت میشوند ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار کرده و بعضاً جزو محبوبترین آثار باشند. کارگردانهای مختلف در عرصۀ فیلمسازی و سریالسازی نیز با استفاده از این ویژگی به بار دراماتیک آثارشان افزوده و نگاههای متفاوتی را در آثارشان دنبال کردهاند. در این گزارش به مرور مهمترین فیلمهای ماندگار در سینمای ایران میپردازیم که با محوریت مدرسه و مسائل و مصائب آن ساخته شده است.
خانه دوست کجاست؟
گرچه عباس کیارستمی در «خانه دوست کجاست؟» جستوجوی خانۀ یک دانشآموز توسط همکلاسیاش را دستمایۀ قصهاش قرار میدهد، اما نقطۀ عزیمت داستان و اساساً موقعیت دوستی و شکلگیری قصه در درون مدرسه و کلاس و مناسبات دانشآموزی اتفاق میافتد. بخش مهمی از دوستیهای افراد در محیط آموزشی و مدرسه اتفاق میافتد که خیلی از آنها به رفاقتهای پایدار در بیرون از مدرسه و گاه تا آخر عمر تبدیل میشود. حتی نخستین تجربۀ دوستهای اجتماعی در محیط مدرسه اتفاق میافتد و به نظر میرسد کیارستمی مدرسه را محفل شکلگیری رفاقت و دوستیها قرار میدهد تا شاید بگوید اولین خانۀ دوستیابی مدرسه است.
مشق شب
کیارستمی در «مشق شب» به شکل مستقیمتری به مقولۀ سینما و به شکل خاص به موضوع مشق شب میپردازد. فیلمی مستند دربارۀ تکالیف شب بچهها که یکی از مهمترین تجربههای آموزشی دانشآموزان، به ویژه در مقطع ابتدایی و دوران دبستان است که پیرامون آن مناقشات زیادی مطرح است. شاید یکی از تروماهای آموزشی که دانشآموزان از خاطرات دوران مدرسه داشته باشند به همین مقوله مرتبط باشد. فیلم از زبان خود بچهها به طرح این موضوع میپردازد. همچنین بیاطلاعی آنها از روشهای جدید تدریس و سیاستهای آموزشی در مدارس، مهمترین مسائل در این زمینه هستند که در فیلم مطرح میشوند. کیارستمی در برههای که خودش درگیر کمک کردن به پسرش برای انجام تکالیف بود به فکر ساخت این فیلم افتاد. در جایی از فیلم برای آن که نگاه بیطرفانه به مشکلات دانشآموزان نشان داده شود، از زبان پدر یکی از دانش آموزان به مقایسۀ ساختار آموزشوپرورش ایران با سایر کشورها پرداخته میشود و لزوم بازنگری را فریاد زده و میکوشد اشتباهات ساختار آموزشوپرورش در مدارس ایران را به مسئولان مربوطه یادآوری کند.
دبیرستان
یکی از فیلمهایی که حتی عنوانش هم از مقطع تحصیلی متوسطه گرفته شده فیلم «دبیرستان» است که گرچه موضوع آن دربارۀ اعتیاد است، اما محیط فیلم و قصه، یک دبیرستان و فضای آموزشی است. قصۀ فیلم دربارۀ علی ناصری، دبیر زیستشناسی است که بهتازگی اعتیادش را ترک کرده است و پس از سه سال به زادگاهش بازمیگردد و به دلیل سابقه خوب پدرش به کار بازگردانده میشود و کار در دبیرستان را شروع میکند. در دبیرستان توجه وی به دانشآموزی به نام مسعود جلب میشود که عامل پخش مواد مخدر در مدرسه است. در واقع «دبیرستان» تلاش میکند مخاطرات دوران نوجوانی را، به ویژه اعتیاد را در مقطع حساس دبیرستان به تصویر بکشد و به نوعی دست به آسیبشناسی این دوره بزند.
رابطه و پرنده کوچک خوشبختی
پوران درخشنده یکی از کارگردانهای ایرانی است که سینمایش با مسئلۀ تربیت و مدرسه و آموزش گره خورده است. او در فیلمهایش تلاش میکند چالشهای کودکان را از جمله در بستر محیط آموزشی روایت کند. یکی از ویژگیهای سینمای او پرداخت به مسائل کودکان خاص و استثنایی است. مثلاً در فیلم «رابطه» به قصۀ نوجوانی ناشنوا و لال به نام ناصر میپردازد که قادر به ایجاد ارتباط با اطرافیان خود نیست. پدر و خواهر ناصر به او بیتوجهاند و دلسوزاندن مادر به حال او بیفایده است. ناصر تحت فشار اطرافیان و خانواده از همهکس و همهچیز دلزده است، اما پس از آن که معلمش او را در عدم برقراری ارتباط با اطرافیان مقصر میداند، به خود میآید. سرانجام پس از آن که تا حدودی قدرت تکلم مییابد با دسته گلی به دیدار معلم میرود. فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» هم دربارۀ دختری به نام ملیحه (عطیه معصومی) است که بر اثر ضربۀ روحی در کودکی قدرت تکلم خود را از دست داده است و با یادآوری گذشته دچار تشنج عصبی میشود. او با همه دعوا میکند و با کسی دوست نیست و یک بار اقدام به خودکشی میکند تا اینکه با ورود خانم شفیق (هما روستا) تغییراتی در زندگی ملیحه اتفاق میافتد. «پرنده کوچک خوشبختی» فیلمی است که به مشکلات جامعۀ ایران و به آسیبشناسی شیوههای تعلیم و تربیت رایج میپردازد.
قصههای مجید
«قصههای مجید» به کارگردانی کیومرث پوراحمد گرچه یک سریال تلویزیونی بود، اما یکی از مهمترین آثار نمایشی است که بخش مهمی از قصههای آن در فضای مدرسه و کلاس و درس اتفاق میافتد. حتی عنوان برخی از قسمتهایش هم از مفاهیم مرتبط با مدرسه و مسائل آن الهام گرفته، مثل امتحان ورزش، زنگ انشا، اردو و… . در این مجموعه هویتیابی در دورۀ نوجوانی و مسائل آن که بخش عمدهاش در محیط مدرسه رخ میدهد بازنمایی میشود. در واقع مخاطب مجید را بهعنوان یک دانش آموز نوجوان میشناسد. به واسطۀ این قصهها، مسائل آموزشی و روابط معلم و شاگرد یا روابط و مناسبات دانش آموزشی و برخی معایب و مزایای تعلیم و تربیت و نظام آموزشی در ایران هم در خوانشی توصیفی و نقدانه به تصویر کشیده میشود.
ورود آقایان ممنوع
از محیط مدرسه و مناسبات آن در ژانرهای مختلف استفاده شده است، از جمله در ژانر کمدی. یکی از مهمترین کمدیهای اجتماعی در این زمینه، «ورود آقایان ممنوع» است که قصه و سویههای کمیکش را در فضای مدرسه و کلاس و درس و تجربههای دانشآموزی در یک دبیرستان دخترانه به تصویر میکشد. مدیر یک دبیرستان دخترانۀ خصوصی با ورود آقایان به مدرسۀ خود شدیداً مخالف است. اما وقتی دبیر شیمی به علت زایمان شش ماه مرخصی میگیرد، مجبور میشود تا یک دبیر جایگزین به دبیرستان بیاورد؛ ولی تلاش وی برای یافتن دبیر زن در میانۀ سال تحصیلی بیفایده است و وی مجبور است یک مرد را بهعنوان تنها گزینه بپذیرد، اما حضور یک دبیر شیمی مرد در دبیرستان دخترانه ماجراهایی را شکل میدهد که در عین کمدی بودن به نوعی واجد رویکردی انتقادی دربارۀ دختران دانشآموز است.
بمب، یک عاشقانه
«بمب؛ یک عاشقانه» آخرین فیلم سینمایی پیمان معادی در مقام کارگردان به نظام و محیط آموزشی در دهۀ شصت و در دوران جنگ میپردازد و نقش گفتمان ایدئولوژیک و رسمی بر ساختار و نظام تربیتی آن دوره را بررسی میکند. فیلم گرچه گاهی لحن کمیک میگیرد اما بازنمایی تراژیکی از مدرسه و تجربۀ تحصیلی در دوران جنگ و دهۀ شصت در ایران است. فیلم گرچه قصۀ اصلیاش مربوط به دوران هشت سال دفاع مقدس و اوج بمبارانها میشود، اما بسیاری از سکانسهای این فیلم در یک مدرسه میگذرد که روایتگر وضعیت مدرسهها و تحصیل در آن دوران است.
مدرسهای که میرفتیم
داریوش مهرجویی پس از انقلاب، سراغ داستان «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» نوشتۀ فریدون دوستدار رفت؛ داستانی که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده و در فضای انقلابی سالهای ۵۸ و ۵۹ مورد توجه قرار گرفته بود. به این ترتیب «مدرسهای که میرفتیم» جلوی دوربین رفت؛ از معدود فیلمهای سینمای ایران است که تقریباً کل ماجرا در داخل مدرسه میگذرد؛ مدرسهای که قرار است تصویر جامعه را بازتاب دهد. این فیلم برای اکران به مشکل ممیزی برخورد و سرانجام پس از ده سال نسخۀ مخدوشی از آن به روی پرده رفت. قصۀ فیلم دربارۀ گروهی از دانشآموزان یک مدرسه است که تصمیم به اجرای نمایش میگیرند و این کار با مخالفت معاون مدرسه که در غیاب مدیر به ادارۀ امور میپردازد و با تنبیه از جانب او مواجه میشوند. سپس دانشآموزان با درست کردن یک روزنامهدیواری به انتقاد از شرایط مدرسه میپردازند. با آمدن ناظم، او طبق معمول روزنامهدیواری را لوله میکند و میزند توی سر بچهها و جلوی اجرای تئاتر مدرسهای آنها را هم میگیرد. اما یکی از معلمان و کتابدار مدرسه که از دست ناظم مستبد و زورگوی مدرسه حرص میخورند، با کمک معلمهای دیگر او را سر جایش مینشانند و دو مرتبه روزنامه بهجای اولش برمیگردد.
واقعیت این است که فیلمهای زیادی در سینمای ایران وجود دارد که سکانس یا سکانسهایی از آن در محیط مدرسه و کلاس و درس میگذرد، اما برخی از آنها قصهشان به ساختار و تجربۀ مدرسه و مسائل آن اختصاص دارد نه اینکه فقط مدرسه و کلاس لوکیشن آن باشد. برخی از آنها نگاهی فانتزی به مدرسه دارند یا از مدرسه و مناسبات آن بهمثابۀ دستمایهای برای روایت سوژهای دیگر بهره میبرند، اما فیلمهایی که خود مدرسه و مسائل مبتلا به آن را بررسی کنند یا نگاهی انتقادی به سیستم آموزشی و روشهای تربیتی در مدارس بپردازند کم است. اغلب فیلمهای ایرانی نگاه نوستالژیک به مدرسه و تجربۀ مدرسه رفتن دارند، نه نگاهی استراتژیک.