شصت و پنجمین دوره جشنواره جهانی تسالونیکی به کار خود پایان داد؛ یکی از قدیمیترین جشنوارههای سینمایی اروپا که در این شهر بندری یونان- که قرنها تاریخ پر تلاطم را به دوش میکشد و سرشار است از زیبایی- هر ساله برگزار میشود و میزبان چهرههای سینمایی از سراسر جهان است.
امسال ژولیت بینوش و مت دیلون ستارگانی بودند که پا بر فرشهای قرمز این جشنواره گذاشتند و مورد استقبال مخاطبان عمدتاً جوانی قرار گرفتند که مشتاق تماشای فیلمهای مختلفی هستند و با شر و شور در جلسات پرسش و پاسخ همه فیلمسازان شرکت میکنند؛ ویژگی جذابی که باعث میشود غالب اکرانها با صندلیهای پر همراه باشد و شبهای جذابی را برای اهالی این شهر رقم بزند.
جشنواره امسال با فیلم ماریا افتتاح شد؛ فیلمی از پابلو لارین که سعی دارد اسطوره اپرای یونان، ماریا کالاس را به تصویر دربیاورد و از همین روست که به عنوان افتتاحیه جشنواره انتخاب شده، اما در تصویر زندگی پر پیچ و خم کالاس( با بازی آنجلینا جولی) فیلم ره به جایی نمیبرد و بیشتر به یک فیلم تجاری زندگینامهای یکسویه میماند تا یک اثر هنری ماندگار درباره یک هنرمند اصیل.
در بخش مسابقه فیلم آرکادیا ساخته یورگوس زوئیس از آثاری بود که مورد توجه زیادی قرار گرفت: روایتی دیوانهوار از مفهوم مرگ، پذیرش آن و رابطه ارواح مرده با افراد زنده. فیلم با یک پیچ عجیب آغاز میشود: یک زن و مرد باید یک جسد را شناسایی کنند که به نظر میرسد دختر آنهاست، اما رفتهرفته همه چیز به هم میریزد و میفهمیم همین زنی که در کنار شوهرش نشسته و با جسد روبرو میشود، همان زن مرده است. فیلم با همین غرابت پیش میرود و در لحظاتی با استفاده از وسایل و عناصر عادی زندگی مثل کفش، دنیای مردگان و زندگان را به هم مربوط میکند و سرانجام در یک صحنه جذاب، خروج زن مرده از زندگی مرد را با حضور کفشهای جامانده او در کنار مرد به ثبت میرساند، در عین حال که مفهوم سکس و رابطه در زندگی زناشویی به مایه اصلی فیلم بدل میشود و در یک سکانس عجیب در کافهای به نام آرکادیا که مملو از ارواح مردگان است، سکس-درمانی به عنوان راه حلی اساسی مورد توجه قرار میگیرد.
سینمای ترکیه هم به مانند همیشه حضوری پر رنگ در جشنواره داشت، از جمله فیلم لبه شب ساخته تورکر سوئر که مفهوم نظامیگری را به زیر سوال میکشد: دو برادر نظامی در برابر هم قرار میگیرند؛ یکی کاملاً مطیع اوامر و دیگری یک شورشی که باید به دادگاه نظامی برود و حالا برادرش مأمور شده تا او را تا دادگاه و زندان همراهی کند؛ یک فیلم جادهای که حوادث غیرقابل پیشبینیاش را با وقایع کودتای نظامی ناکام ترکیه پیوند میزند و فرد مطیع را با دردسر روبرو میکند. فیلم موفق میشود دو جهان موازی و دو نوع نگاه متفاوت را در برابر هم قرار دهد و به خوبی تماشاگرش را با خود همراه کند، اما در انتها به یک پایان فراگیر و جذاب نمیرسد و به یک سرهمبندی عجولانه اکتفا میکند.
اما داوران جشنواره فیلم تعطیلات خوش ساخته اسکندر کاپتی از فلسطین را لایق جایزه الکساندر طلایی دانستند، جایزهای به ارزش ده هزار یورو که به بهترین فیلم بخش مسابقه اهدا میشود؛ فیلمی که چهار شخصیت از جمله یک فلسطینی اهل حیفا و دوست دختر یهودی او را مورد کنکاش قرار میدهد.
در بخش مسابقهای «همسایگان را ملاقات کن» هم که به فیلمهایی از کشورهای همسایه یونان اختصاص دارد، الکتریسیته مقدس ساخته تاتو کوتتیشویل از گرجستان از جذابترین فیلمها بود؛ حکایت دو نفر فقیر که با پیدا کردن تعدادی صلیب دور ریخته شده، سعی دارند با تزئین آنها با نورهای رنگارنگ برقی، پولدار شوند اما پیش از آن که موفقیتی در این زمینه داشته باشند، فیلم به کنکاش متفاوتی درباره تنهایی آنها- و برخوردشان یا یک زن- میرسد و در فرمی متفاوت به مرثیهای درباره عشق و تنهایی بدل میشود.
فیلمها و سینماگران ایرانی هم طبق معمول در جشنواره تسالونیکی حاضر بودند. کیک محبوب من فیلم محبوب این روزهای سینماهای اروپا، برای اولین بار در یونان در این جشنواره به نمایش درآمد، در حالی که بهتاش صناعیها و مریم مقدم کماکان در ایران ممنوعالخروج هستند.
میلاد تنگشیر فیلمساز ایرانی مقیم ایتالیا با بازسازیاش از «دزدان دوچرخه» دسیکا با نام «هر کجا، هر زمان» در جشنواره حاضر بود و در جلسات پرسش و پاسخ شرکت کرد.
فیلم آواز بوقملون (با نام جهانی «زبان بین المللی») ساخته متیو راتکین هم در این جشنواره به نمایش درآمد؛ فیلمی که در فضایی سوررئال، تهران و وینیپگ کانادا را به هم ربط میدهد و حال و هوای فیلمهای قدیمی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را زنده میکند.