کشوری که می‌خواست جهان اولی باشد / کمتر شنیده‌هایی از جشنواره جهانی فیلم تهران (دوره اول و دوم)

امروز ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۱ است. در حالی که جهان درگیر جنگ و خشونت است و بندر هایفونگ و شهر هانوی در ویتنام توسط جنگنده‌های امریکایی بمباران می‌شوند ایران میزبان بزرگترین هنرمندان سینمای جهان است. مردمانی که تا دیروز تنها می‌توانستند علی سورچی و مهدی مشکی را در سینماها به تماشا بنشینند حالا قرار است میزبان پازولینی، آنتونیونی و دیگر فیلمسازان بزرگ سرتاسر دنیا باشند.

در روز ۲۷ فروردین ماه روابط عمومی هواپیمایی ایران در متنی (چاپ شده به همین تاریخ در روزنامه اطلاعات) از آغاز جشنواره جهانی فیلم تهران خبر داد. رخدادی بزرگ که می‌توانست در زمانه جنگ و آشوب جهانی مهر تاییدی باشد بر هنردوستی و ذوق جامعه‌ی ایرانی.

تا پیش از این در سرتاسر دنیا تنها ۵ جشنواره سینمایی سطح آ وجود داشت. جشنواره‌های: کن، برلین، سن‌سباستین، ونیز و کارلووی‌واری… و جشنواره فیلم تهران ششمین فستیوالی بود که به این لیست اضافه شد. پنج جشنواره دیگر همه در اروپا بودند و تنها ایران بود که از قاره‌ای دیگر فستیوالی به این وسعت برگزار می‌کرد. پیش‌تر در امریکای جنوبی یک جشنواره سطح آ وجود داشت که دوام نیاورد و منحل شد. (جشنواره ماردل پلاتا)

شرط اعطای درجه آ به یک جشنواره سینمایی، به رسمیت شناخته‌شدن توسط فدراسیون جهانی مجامع تهیه‌کنندگان فیلم بود که جشنواره فیلم تهران از پس آن برآمده بود.

همه‌چیز در ایده‌آل ترین حالت ممکن بود. مسافران یکی‌یکی وارد ایران می‌شدند ولی انگار چرخ روزگار قصد داشت کار را برای اهالی این سرزمین دشوار سازد. ساعت ۲۰:۳۰ روز ۲۶ فروردین ۱۳۵۱ یعنی درست ۲۴ ساعت قبل از افتتاحیه‌ی جشنواره زلزله‌ای بزرگ شهر جهرم را لرزاند. لرزه‌ای که بخش اعظم شهر را با خاک یکسان کرد. طبق گزارش روزنامه‌ها سی‌درصد از جمعیت شهر کشته شدند. یعنی ۵۵۰۰ نفر از ۲۳ هزار نفری که در این شهر زندگی می‌کردند. تعداد زخمی‌ها مشخص نبود و هنوز خیلی از افراد زیر آوار بودند. خبر سریعا به تهران مخابره شد. در این شرایط محمدرضا پهلوی به همراه همسرش باید به جهرم سفر می‌کردند، اما درست در روز افتتاح بزرگترین رخداد هنری دهه ۱۳۵۰! رخدادی که باید با حضور این دو شخص افتتاح می‌شد. این زلزله پادشاه ایران را در دوراهی سختی قرار داده بود. انتخابی بین دو مسیر: تالار رودکی یا ویرانه‌های جهرم…

شاه و ملکه همان شب به جهرم سفر کردند و تا فردای آنروز (یعنی ظهر ۲۷ فروردین) در جهرم ماندند. طی این سفر، وضعیت اسکان آوارگان و نجات زیر آوار ماندگان تا حد امکان بررسی شد. همان روز شاه و شهبانو به تهران بازگشتند تا بتوانند در افتتاحیه این‌ مراسم بزرگ حضور یابند و ساعت ۲۱ همانروز اولین دوره‌ی جشنواره فیلم تهران با حضور ۳۵ کشور افتتاح شد. اما خط فکری مدیران جشنواره در برگزاری چنین جشن بزرگی چه بود؟

هژیر داریوش در گفتگو با نشریه سینما۵۲ (سال ۱۳۵۲ – شماره ۱) به سیاست‌های جشنواره اشاره کرده و موارد مهمی ذکر می‌کند:

«ما قصد داریم که همه کشورهای صاحب صنعت سینما در این جشنواره شرکت کنند. فیلم‌هایی که بتوانند جدیدترین گرایشات و تحولات فیلمسازی را نمایش دهند. جشنواره جهانی فیلم تهران یک دستورالعمل تماتیک دارد: تشویق انسان‌دوستی در سینما. در نتیجه فیلم‌های فاشیستی، مبلغ نفرت و نژادپرست راهی به این جشنواره ندارند»

این جشنواره در چهار بخش: نمایش فیلم در بخش مسابقه، بازار فیلم، نمایش عمومی فیلم‌های باارزش و معرفی مجموعه آثار (رتروسپکتیو) کار خود را آغاز کرد.

دهه پنجاه برای ایران دوره سختی بود. چه از نظر مشکلات سیاسی و چه از نظر معضلات زیست‌محیطی و اجتماعی.

در ۳۰ فروردین ماه ۱۳۵۱، این سوی تهران یعنی در چهارمین روز جشنواره عواید حاصل از نمایش فیلم ها به زلزله‌زدگان جهرم اختصاص یافت. در همین روز در سوی دیگری از این شهر بزرگ، دادگاه محاکمه ۵ خرابکار، به جرم حمل و نگهداری اسلحه و اقدام به ترور (در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله) برگزار شد. در این دادگاه چهار نفر از متهمین به تیرباران محکوم شدند و نفر پنجم با تخفیف، حبس ابد گرفت… نام نفر پنجم مسعود رجوی بود.[i]

این اتفاقات در زمانی رخ می‌داد که یول برینر، کلودیو کاردیناله، ایزابل آجانی، ساتیا جیت‌رای، گریگوری چوخرای و ده ها هنرمند بزرگ دیگر در ایران حضور داشتند و آثار شاخص سینمای جهان را بر پرده سینما تماشا و داوری می‌کردند.

اولین دوره جشنواره جهانی فیلم تهران به پایان نزدیک می‌شد و در کنار تمجید و تحسین بسیار جهانیان از گوشه‌کنار می‌شد نقدهای منفی را هم شنید. نمایش آثار پازولینی در اولین دوره مخالفانی داشت. چرا که جامعه‌ی سنتی ایران ظرفیت این حد از برهنگی را نداشت. حتی در میزگرد مطبوعاتی جشنواره (۹ اردیبهشت ۱۳۵۱) هوشنگ کاووسی به این مساله اشاره کرد که کاش آثار ویسکونتی را نمایش می‌دادید و برای دور اول پازولینی انتخاب نمی‌شد. البته باید به این نکته اشاره کرد که آثار پازولینی انقدر مخاطب داشت که کار بلیت‌ها به بازار سیاه رسید و تعداد بسیاری از دانشجویان و منتقدان از این وضعیت شکایت داشتند و می‌خواستند تنها فرصت تماشای این آثار را از دست ندهند. یکی دیگر از نقدها متوجه زمان برگزاری جشنواره بود. چرا که جشنواره کن از اردیبهشت ماه آغاز می‌شد و فیلم‌های برگزیده می‌بایست  پخش بین‌المللی نشده باشند و فقط فیلم‌های اکران اول پذیرفته می‌شدند. از سویی جشنواره فیلم تهران، یک فستیوال نوپا بود و بدلیل اینکه هنوز خوب معرفی نشده بود کارگردانان ترجیح می‌دادند فیلم‌های خود را به کن بفرستند. همین باعث شد که از دوره دوم، جشنواره در آذر ماه برگزار شود.

در تاریخ ۵ آذر ماه ۱۳۵۲ یعنی روز افتتاحیه دومین دوره‌ی جشنواره، بدبیاری‌ها شروع شد. انگار طبیعت قصد نداشت اجازه بدهد این فستیوال با نهایت قدرت کار خود را آغاز کند. در تاریخ ۴ آذر ماه برف شدیدی شمال‌غرب کشور را فرا گرفت و ارتباط ۶۰۰ روستا با شهرهای اطراف قطع شد. شدت برف به حدی بود که نیروهای امدادی از پایتخت به آن مناطق اعزام شدند. از سویی در همان روز کشاورزان جهرم که سال گذشته درگیر زلزله بودند اعلام کردند بدلیل گرمای شدید هوا و نبود آب در تابستان تمام محصولات خرمای این شهر از بین رفته و حاکمیت به کشاورزان کمک کند.

همه این اتفاقات در شبی رخ داد که هواپیمای فرانک کاپرا در تهران فرود آمد. در این دوره قرار بود آثار کاپرا به نمایش درآید.

دومین دوره‌ی جشنواره بسیار گسترده‌تر برگزار شد. در این دوره ۴۱ کشور شرکت کرده و فیلم‌هایی اکران شدند که به رسالت جشنواره بیشتر نزدیک بود. از ژاپن و امریکا گرفته تا گابون و ونزوئلا و ماداگاسکار. در دومین دوره آثار فیلمسازان مهجور و خلاق بهتر دیده شد. چرا که تجربه‌ی دوره قبلی ثابت کرده بود کشف استعداد اهمیت زیادی دارد. در دوره اول شاه‌لیر ساخته کوزینتسف به عنوان فیلم درخشان معرفی شده بود، اما رگبار بیضایی و دریای بی‌رحمِ خالد صدیق همه تماشاگران را به هیجان آورد. همین باعث شد که هیئت انتخاب فیلم‌ها متشکل از: فرخ غفاری، هژیر داریوش، جلال ستاری، فریدون معزی‌مقدم، منوچهر انور، محمدجعفر توکلی‌پور، حسن محمدزاده و بهرام ری‌پور به فیلمسازان مستعد و مهجور توجه بیشتری بکند. هژیر داریوش دبیر جشنواره بعدتر در نشست مطبوعاتی (شماره ۹ بولتن جشنواره، ۱۳۵۳) به این مساله اشاره می‌کند: جشنواره فیلم تهران وظیفه دارد که نگذارد هنر خالد صدیق‌ها، شهیدثالث‌ها و دیگرانی که در آینده کشف خواهند کرد در زیر فشار عدم حساسیت‌ها، بی‌اعتنایی‌ها، مقتضیات اقتصادی و عوامل دیگر لگدکوب شود و از بین برود.

اما یافتن فیلمساز تازه‌نفسی که سینمایی اندیشمند داشته باشد کار آسانی نبود. یکی از مشکلاتی که هیئت انتخاب با آن دست و پنجه نرم می‌کرد کشف استعدادها بود. هژیر داریوش در مصاحبه‌اش با نشریه سینما۵۲ به این مساله اشاره می‌کند که کادر سازمانی ما متخصص فیلم‌شناسی نیست. و اگر قرار باشد این افراد برای یافتن فیلم‌های شاخص به کشورهای دیگر سفر کنند، نمی‌توانند سفر بلندمدتی داشته باشند چرا که جزو کادر اداری هستند. در نتیجه تیم جشنواره موظف است متخصصینی برای انتخاب فیلم‌ها در سرتاسر جهان انتخاب کنند. طبق همین برنامه پیتر کاوی در انگلستان، مایکل کوتزا در شیکاگو و ماریو لونگاردی در ایتالیا این وظیفه را برعهده گرفتند. اما تکلیف باقی کشورها چیست؟ هژیر داریوش تعدادی فیلمساز را برای این امر به چند کشور فرستاد تا فیلم‌های شاخص را انتخاب کنند. یک نکته جالب از این موضوع که تابحال در مطبوعات و کتب به آن اشاره نشده و اسناد آن در آرشیو کتابخانه ملی توسط نگارنده پیدا شد ماجرای سفر ۶ روزه داریوش مهرجویی به استرالیا برای یافتن فیلم است. قرار شد مهرجویی به عنوان متخصصی در امر یافتن فیلمهای ارزشمند به استرالیا سفر کند و هزینه شش روز سفر او توسط تیم مدیریت فستیوال پرداخت شود. (اسناد سفر را در ادامه می‌توانید ببینید)

جشنواره جهانی فیلم تهران علاوه بر نمایش فیلم حسنات دیگری هم داشت. از دوره دوم، ترجمه فیلمنامه‌های شاخص دنیا و چاپ در نشریات و بولتن‌های جشنواره آغاز شد. به عنوان مثال فیلمنامه شبح آزادی نوشته لوئیس بونوئل به ترجمه بهرام ری‌پور یا فیلمنامه دو انگلیسی و یک قاره نوشته فرانسوا تروفو به ترجمه سهراب شهیدثالث.

درست از دوره دوم همه چیز رو به بهبود گذاشت. کشورهای اروپایی از جشنواره رضایت کامل داشتند. گریگوری پک آنقدر تحت تاثیر این فستیوال و فضای ایران قرار گرفته بود که در مصاحبه‌اش با بولتن جشنواره گفته بود خیلی دوست دارم در یک فیلم ایرانی بازی کنم (بولتن جشنواره به تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۵۲)
مساله ترجمه همزمان نیز در دوره سوم بهتر شد. یکی از معضلات دو دوره اول نبود مترجم بود. هژیر داریوش در نشست مطبوعاتی روز ۱۰ آذر ۱۳۵۱ از منوچهر انور بابت ترجمه و درست کردن سوالات بی سر و ته خبرنگاران خارجی تشکر کرده و این مساله را عنوان کرده بود که فیلمسازهای کشورهای غیرانگلیسی زبان موظف هستند که حداقل یک زبان بین‌المللی را بلد باشند.

اینکه فیلمساز اهل گابون و ونزوئلا انگلیسی نمی‌دانستند مشکل بسیار بزرگی‌ بود چرا که در دهه پنجاه طیف تحصیل‌کرده نهایتا زبان انگلیسی و فرانسه را بلد بودند و پیدا کردن مترجمی که زبان اسپانیولی را بداند و به مقوله سینما هم مسلط باشد شبیه پیدا کردن سوزنی در انبار کاه بود. اما در ترجمه زبان‌های شناخته شده مثل آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی مشکلی نبود چرا که افرادی مثل منوچهر انور، کامران شیردل، هژیر داریوش و سهراب شهیدثالث در جشنواره حضور داشتند و جلسات را به بهترین شکل ممکن اداره می‌کردند.

جشنواره جهانی فیلم تهران طی هفت دوره آنچنان بر سر زبان‌ها افتاده بود که میزبان بزرگترین آثار سینمایی جهان شد. ارزش و احترام جشنواره در حدی بود که اگر فیلمسازی (مثل فرانسوا تروفو) به هر دلیلی نمی‌توانست در جشنواره حاضر شود به صورت کتبی نامه عذرخواهی ارسال می‌کرد. در سال ۱۳۵۳ فیلم حرفه: خبرنگار ساخته آنتونیونی به جشنواره نرسید. دلیل این مساله اختلاف‌نظر کارگردان و تدوین‌گر بر سر نوع تدوین کار بود. یک سال بعد جشنواره فیلم تهران  مروری بر آثار آنتونیونی داشت و پس از پخش فیلم‌های او یک نشست مطبوعاتی با حضور ایشان تدارک دید.

جشنواره فیلم تهران تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت و پس از انقلاب اسلامی برای همیشه تعطیل شد. اما این هفت دوره در تاریخ هنر ایران برای همیشه ثبت شده است.

***

[i] ناصرصادق، محمدبازرگانی، علی باکری و علی میهندوست تیرباران شدند

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights