در رمان «عاقبت کار»، کینگزلی ایمیس، با قلم طنزآمیزش ما را به جمع چند انسان سالخورده میبرد و ظرافتهای سالهای پایانیِ زندگی برادر و خواهری پیر و خدمتکار پا به سن گذاشتهشان، شرتی و دو فرد مسن دیگر را به شیوهی دانای کل برایمان روایت میکند.
«عاقبت کار»، رمان تلخی است در بابِ پیری، فراموشی، انزوا و پیچیدگیهای روابط انسانی و به تمهایی چون مرگومیر، فقر، زوال قوای جسمی و ذهنی و ترسهای اغلب ناگفتهی دوران کهنسالی و از دستدادنها میپردازد. این رمان، داستان پنج فرد مسن است که از سرِ ناچاری در کلبهی تاپنی هپنی، واقع در حومهی انگلیس در کنار هم زندگی میکنند. تم رمان، ترکیبی است استادانه از کمدی و رئالیسمِ سیاه. ایمیس از مشاجرهها، بحثها و رفتارهای ابزوردِ میان شخصیتها بهره میبرد تا با خلق لحنی طنزآمیز؛ تراژدی ذاتی موقعیتهای آنها را تعدیل کند.
سِر کینگزلی ایمیس، رماننویس، شاعر، منتقد مشهور بریتانیایی در سال ۱۹۲۲ در لندن متولد شد. او که تنها پسر منشی یک بنگاه بازرگانی بود، در کالج سنت جانزِ دانشگاه آکسفورد تحصیل کرد و در همین کالج به حزب کمونیست پیوست، سپس به خدمت نظام رفت و در سال ۱۹۴۳ با عنوان ستوان دوم از ارتش بیرون آمد. ایمیس پس از به پایان رساندن تحصیلات دانشگاهیاش، با عنوان مدرس زبان انگلیسی در کالج سوآنسی و دانشگاه کمبریج به کار مشغول شد.
ایمیس در سال ۱۹۴۷ نخستین مجموعهی شعرش را با عنوان «نوامبر درخشان» منتشر کرد و پس از آن مجموعههای «تصویر ذهن» و «اشعار: پرترههای فانتزی» را به چاپ سپرد. فرزندش مارتین ایمیس که در سال ۱۹۴۹ به دنیا آمد اولین سالهای عمرش را این گونه شرح داده است: «در یک کشو میخوابیدم و در تشتی که بیرون از خانه بود مرا میشستند. زندگی سختی بود و شام پدرم غالبا عبارت بود از پس ماندهی غذاهایی که مادرم از محل کارش، کافهی سینما تیوولی به خانه میآورد»
ایمیس، اولین رمان خود را در سال ۱۹۵۴ با عنوان «جیم خوششانس» به چاپ رساند که به موفقیتی بزرگ در نزد خوانندگان و منتقدان دست یافت. او در سال ۱۹۷۴ رمان طنزآمیز «عاقبت کار» را منتشر کرد و در سال ۱۹۸۶ به خاطر رمان «شیاطین پیر» که دربارهی چند دوست بازنشسته و همسرانشان بود، جایزهی بوکر را از آن خود کرد و در سال ۱۹۹۰ لقب سِر گرفت.
ایمیس پس از نوشتن بیش از بیست رمان، چندین کتاب شعر، داستان، مجموعهی مقالات و نقد، در سال ۱۹۹۵ در سن ۷۳ سالگی از دنیا رفت. مشخصهی سبک ایمیس، طنزی است گزنده، هوشمندانه و گاهاً غیرمنتظره و بیرحمانه. با وجود این، به خاطر همین ویژگیِ اثر است که دست و پازدنهای شخصیتها، برای خواننده همدلیبرانگیز جلوه میکند. یکی از امتیازهای مهم رمان «عاقبت کار»، ترکیب توامانِ لبخند و اندوه در بستر روایتی زنده است. این رمان همچنین تصویری عریان در مورد واقعیتهای دوران پیری و پرسشهای وجودگرایانهی متعاقب آن ارائه میکند. ایمیس از به تصویر کشیدن شرایط سخت و چالشهای پیش روی سالمندان ابایی ندارد، با این حال این کار را به شیوهی ظریفی انجام میدهد.
«عاقبت کار»، اگرچه از برخی از آثار دیگر ایمیس مانند «جیم خوششانس» کمتر شناخته شده است، اما اثری قابلتوجه در میان آثار او است و برای هر کسی که به کمدی سیاه و چالشهای تعاملات بینفردی علاقهمند است، خواندنی است. ایمیس به خواننده یادآوری میکند که حتی در چالشبرانگیزترین زمانها، فضایی برای شوخطبعی، ارتباط و قدردانی عمیق از تجربهی زندگی انسانی وجود دارد و سالهای پایانی عمر، اگرچه با افول نیروی جسمانی، خود را نشان میدهد اما هنوز میتواند مملو از لحظات شادی، خنده و درک عمیق باشد. به عنوان مثال با حضورِ تروور، نوهی خانم مریگولد و همسرش در کلبهی آنها، فضای تلخ رمان، موقتا مفرح میشود. کینگزلی ایمیس در مصاحبه با پاریس ریویو در زمستان ۱۹۷۵ گفت: «شخصیتهای داستانهای من اغلب دارای کاستیهایی هستند و من ترجیح میدهم آنها را به شکلی واقعگرایانه به تصویر بکشم.» او در بخش دیگر مصاحبهاش گفت: «توانایی و مهارتم برای شخصیتپردازی به مرور زمان توسعه یافته است.» ایمیس در پرداختِ شخصیتهای چندوجهی خبره است که هر کدام چشمانداز متفاوتی در مورد فصلهای پایانی زندگی ارائه میدهند. با این حال، به باور عدهای از منتقدان، شخصیتِ جرج که استاد بازنشستهی تاریخ است و حالا نیمی از بدنش فلج شده، یا مریگولد، عضوِ دیگر خانه، کلیشهای پرداخت شدهاند و به سمت تصویریِ کاریکاتورگونه از پیری متمایل شدهاند. در نقطهی مقابل، شخصیت برنارد قرار دارد که ممکن است در ابتدا بهدلیل رفتار خشناش برای خواننده دافعهبرانگیز باشد اما پیچیدگیهای انسانیِ نهفته در شخصیتش در طول داستان، او را بدل به شخصیتی جذاب میکند. «عاقبت کار» در فهرست نهایی جایزهی بوکر قرار گرفت، که گواهی بر مهارت ایمیس در خلقِ روایتهای جذاب و تاثیرگذار است. این رمان با ترجمهی امید نیک فرجام توسط نشر افق منتشر شده است.