فیونا والپی نویسندۀ بریتانیایی رمانهای پرفروش و پرمخاطب است. او در روایت قصههای تاریخی و مدرن تبحر دارد. داستانسرایی والپی ملهم است از سفرها و عشقاش به تاریخ. رمانهای او به بیش از سی زبان ترجمه شدهاند و میلیونها نسخه در سراسر جهان فروختهاند. والپی در این گفتگو دربارۀ «دریای خاطرات» و «طرز تهیه امیدواری»، تاثیر تاریخ و گذشته بر زندگی امروز و پیچیدگی روابط خانوادگی میگوید و بر اساس تجربۀ زیستهاش، راهکارهایی برای شفای رابطه پیشنهاد میکند.
فیونای عزیز، الان کتاب «دریای خاطرات» دستم هست و دارم از خواندنش لذت میبرم. همیشه به این فکر میکنم که نویسندگی چه کار جذابی است. تو کتابی را در گوشهای از جهان مینویسی و زنی از کشوری دیگر، با فرهنگی متفاوت، میتواند با نوشتههای تو ارتباط برقرار کند.
بله، من عاشق این احساسم. در هفتۀ گذشته، علاوه بر ارتباط با شما در ایران، مهمان یک پادکست کانادایی بودم، ایمیلهایی از خوانندگان آمریکایی دریافت کردم که به من گفتند آخرین کتابم به آنها کمک کرده تا بحرانهای وحشتناکی را پشت سر بگذارند، با یک کلاس از دانش آموزان مقطع ابتدایی در جمهوری چک مکاتبه کردم که در مورد پروژهای بود که معلم آنها در ارتباط با داستانهای مورد علاقهشان با من به اشتراک گذاشته بود و در یک جشنوارۀ کتاب محلی در اسکاتلند سخنران بودم. نوشتههای من، مرا به همه این جوامع مختلف متصل کرده است. خیلی ارزشمند است.
چه عاملی شما را ترغیب کرد که از یک خواننده مشتاق تبدیل به یک رماننویس شوید؟ علاوه بر این آیا مهاجرتتان به فرانسه تأثیری بر تصمیمتان برای آغاز حرفۀ نویسندگی داشت؟
من همیشه کتاب خواندن را دوست داشتم، حتی وقتی خیلی کوچک بودم. گاهی اوقات کتابی میخواندم و فکر میکردم: «کاش من آن را نوشته بودم.» اما زندگی، با تعهدات کاری تماموقت و بزرگ کردن دو پسرم، مرا درگیر کرد. تنها زمانی که در سال ۲۰۰۷ به فرانسه نقلمکان کردیم، برای شروع به نوشتن رمانهای خودم، هم زمان آزاد و هم انگیزۀ خلاق لازم را پیدا کردم. فکر میکنم این دو، عناصر ضروری بودند.
رمانهای شما اغلب به بررسی زندگی زنان قوی در طول جنگ جهانی دوم میپردازد. چرا این دورۀ تاریخی برایتان جذاب بود؟
خانهای که در فرانسه در آن زندگی میکردم در جایی قرار داشت که در طول جنگ جهانی دوم خط مرزی بین مناطق اشغالی و غیر اشغالی بود. وقتی عضوی از آن جامعه شدم، داستانهای زیادی از جنبشهای مقاومت شنیدم که مربوط به آن زمان بود. این موضوع باعث شد متوجه شوم که برخی از کشورها هنوز مستقیماً تحتتأثیر جنگ هستند و چگونه تاریخ هنوز چنین تأثیر عمیقی بر زندگی امروز ما دارد. همچنین متوجه شدم که بیان ناگفتههای افرادی که در برابر ظلم و ستم چنین شجاعتی از خود نشان دادهاند، و بهویژه قدردانی از شهامت متینِ زنانی که این همه رنج کشیدهاند، چقدر مهم است. من فکر میکنم زمانی که امروز با چالشهای زندگی خود روبرو میشویم، همۀ ما میتوانیم از آن داستانها الهام بگیریم، اگرچه شرایط کنونی ما، مانند گذشته نیست اما پیوندها و شباهتهای مهمی وجود دارد که ما را با هم متحد میکند.
آثار شما به زبانهای زیادی ترجمه شده و برای شما شهرت بینالمللی به ارمغان آورده. چه احساسی دارید که کتابهایتان به چنین طیف وسیعی از مخاطبان دست یافته؟
فوقالعاده است! اگرچه آگاهی از این واقعیت که کلمات من با میلیونها خواننده در سراسر جهان ارتباط برقرار کرده گاهی اوقات کمی سورئال به نظر میرسد. این موضوع فقط نشان میدهد که همۀ ما صرفنظر از این که اهل کجا هستیم و چه پیشینهای ممکن است داشته باشیم چقدر با هم اشتراک داریم. من در مورد تمهای اندوه و امید که جنبههای مشترک از تجربۀ انسانیاند، زیاد مینویسم.
به تأثیرپذیری از نویسندگان مختلفی از جمله النا فرانته، باربارا کینگسالور، آنیتا شرو و پت بارکر اشاره کردهاید. این نویسندگان چگونه بر سبک نوشتاری شما تأثیر گذاشتهاند؟ آیا تکنیکها یا تمهای خاصی بوده که از این نویسندگان الهام گرفته باشید؟
فکر نمیکنم تکنیک خاصی را از نویسندگان دیگر (حداقل آگاهانه نبوده) اتخاذ کرده باشم. بیشتر مسألۀ الهام گرفتن از سبکهای دیگران برای یافتن صدای روایی خودم به عنوان یک نویسنده بوده است. من به خصوص از خواندن کتابهایی که شخصیتهای قوی و توصیفهای واضح و دقیقی از مکانها دارند لذت میبرم، چون این دو جنبه هستند که شما را جذب داستان میکنند و به روایتِ یک قصۀ جذاب کمک میکنند. نویسندگانی که در اینجا ذکر شدهاند، همگی در انجام این مهم، مهارت کامل دارند.
چه توصیهای به نویسندگان مشتاق به ویژه نویسندگانی از کشورهایی با فرصتهای محدود دارید که به دنبال ورود به صحنۀ ادبی بینالمللی هستند؟
سبک متمایز خود را کشف کنید و روایتهای شخصی خود را بیان کنید. همیشه مخاطبانی هستند که مشتاق شنیدن روایتهای متنوعاند، فرقی نمیکند از طریق ادبیات، موسیقی، سینما باشد یا روایت قصهها به شکل کلامی. گامهای کوچک بردارید اما دست از ادامه دادن برندارید. یک نویسنده اگر بخواهد به درآمد دست بیدا کند به پشتکار زیادی نیاز دارد، بنابراین انتظار نداشته باشید یک شبه به نتیجۀ فوری برسید. به قول تام کلنسی، «ده سال طول میکشد تا آدم به شهرت ناگهانی برسد.»
یکی از تمهای رمان «دریای خاطرات» رابطۀ تیره و تار میان الا و دخترش رونا است. همانطور که کندرا خاطرات الا را مینویسد، رابطۀ آنها به سمت شفا پیش میرود. ممکن است در مورد پروسۀ نوشتن در رابطه با اختلافات بیننسلی و قدرت شفابخش داستانگویی برایمان بگویید؟ چرا دوست داشتید به این موضوع بپردازید؟
روابط خانوادگی پیچیدهاند، روابط انسانی هم پیچیده است و همین هم رمز جذابیت آن است! این که به عنوان والدین، سعی کنیم از فرزندان خود محافظت کنیم یک غریزۀ طبیعی است، و گاهی اوقات با پنهان کردن حقیقت میخواهیم از آنها محافظت کنیم – من معتقدم که خیلیها میتوانند با این موضوع همذاتپنداری کنند.اما همین غریزۀ محافظت نیز میتواند ارتباطات را مختل کند و باعث ایحاد سوءتفاهم گردد. من شاهد این اتفاق بودم و میخواستم آن را دقیقتر بررسی کنم. کندرا با مستند کردن روایت الا، نه تنها دیدگاه تازهای در مورد مادربزرگش پیدا میکند بلکه به بینش ژرفتری نسبت به منشاء درگیریهای خانوادگیاش نیز دست پیدا میکند. در نهایت با کشف حقیقت میتوان اولین قدمها را به سوی آشتی برداشت. کندرا، از طریق کاوش در تاریخ خانوادهاش در مییابد که پیچیدگیهای عشقی که خانواده را به هم پیوند میدهد، میتواند هم دلیلی برای زخم باشد و هم بستری برای شفا.
در رمان «دریای خاطرات»، اشکال مختلف عشق با پیچیدگی درهم تنیده شده است که شامل عشق اول، عشق زناشویی و عشق میان والدین و فرزندان است. رویکرد شما برای به تصویر کشیدن این اشکال مختلف عشق چه بود؟ علاوه بر این، به نظر شما چالشبرانگیزترین جنبۀ نمایش واقعی عشق چیست؟
همانطور که الا به پایان زندگی خود نزدیک میشود، توانایی به اشتراک گذاشتن دیدگاه خود را در مورد انواع مختلف عشقی که شناخته و تجربه کرده است به دست میآورد. برای من، او شخصیتی محوری بود که با خرد و بینش به دست آمده از زندگیاش آغشته شده بود و با شدت و اصالت زیادی دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه کرده بود. هر خوانندهای از طریق تجربیات منحصر به فرد خود، با روایت ارتباط برقرار میکند، بنابراین ضروری است که عشق را به شیوهای واضح به تصویر بکشیم و در عین حال خوانندگان را به تامل شخصی دعوت کنیم. یکی از بزرگترین چالشهای یک نویسنده خلق شخصیتهایی است که خوانندگان بتوانند با آنها همذاتپنداری کنند. شخصیتها باید جذاب و در عینحال ناقص باشند تا اطمینان حاصل شود که آنها به اندازه کافی واقعی و قانعکننده هستند، تا خواننده کنجکاو بماند که داستان چگونه به پایان میرسد. من فکر میکنم ناگزیر همۀ نویسندگان از تجربیات شخصی خود و همچنین مشاهدات دیگران استفاده میکنند، اما هنر داستانسرایی این است که داستانهای شخصی را به موضوعات جهانی ارتقا دهیم. این کار کمی شبیه درست کردن یک لحاف چهلتکه است: تو تکههایی از منابع مختلف را میگیری و آنها را به هم میچسبانی تا روایتی منسجم و جدید خلق کنی.
در «طرز تهیه امیدواری»، به ارتباط میان آشپزی و تمهای شفا و امیدواری پرداختید و از غذا به عنوان استعارهای برای روایت بهره بردید. کمی در این مورد برایمان بگویید.
غذا و آشپزی جنبههای ضروری هر فرهنگی هستند. من از آنها برای بررسی فرهنگهای مختلف چند کشور مختلف در روایتهایم استفاده کردهام، از فرانسه (طرز تهیه امیدواری) گرفته تا ایتالیا (پیچوخم سرو) و مراکش (داستانسرای کازابلانکا). لذت قابلتوجهی نه تنها در پروسۀ تهیه و لذت بردن از غذا با همدیگر وجود دارد، بلکه رد این لذت را میتوان در به اشتراک گذاشتن رسپیهای سنتی از نسلی به نسل دیگر نیز جستجو کرد. در «طرز تهیه امیدواری»، ایوی با تهیه غذاهای سنتی که مادربزرگش درست میکرد، احساس آرامش و تعلق خاطر پیدا میکند و این کار به او کمک میکند به ریشههای فرانسویاش نزدیکتر شود. ایوی با دنبال کردن اشتیاق خود برای آشپزی و کشف دوبارۀ هدف خود در زندگی، با نگاهی به گذشته، روابط جدیدی با دیگران برقرار میکند و آیندۀ جدیدی را برای زندگی خود خلق میکند.
رابطۀ خودتان با آشپزی چطور است؟ در پختن چه غذاهایی مهارت دارید؟!
من عاشق آشپزیام، به خصوص درست کردن غذا برای دوستان و خانوادهام. من از پختن غذاهای جدید و رسپیهایی از فرهنگهای دیگر لذت میبرم، اگرچه پسرانم میگویند غذای موردعلاقۀ آنها، مرغ سوخاری من با سیبزمینی کبابی و سس گوشت است. من واقعا از پخت و پز هم لذت میبرم، کیک میپزم که وقتی برای دیدار دوستانم میروم، برایشان به عنوان هدیه میبرم. آشپزی میتواند یک نوع ابراز عشق باشد!
همین الان روی چه متنی کار میکنید؟
در حال نوشتن کتابی هستم با محوریتِ شخصیتهای کندرا و دن از کتاب «دریای خاطرات» در کنار پسرشان فین که اوتیست دارد. کتاب بر تاریخ جنگ جهانی دوم تمرکز دارد و در عینحال زندگی فعلی شخصیتها را نیز بسط میدهد. سال آینده منتشر میشود.
با توجه به تجربیات غنی خود، توصیۀ خاصی به کسانی که از عشق لطمه دیدهاند و به دنبال شفا هستند دارید؟
زمانی را صرف مراقبت از خود کنید، به خود اجازه دهید سوگواری کنید، اما در عین حال بدانید که تنها نیستید. به دنبال معاشرت با دوستان خوب و یافتن آرامش در کتابها باشید، کیک درست کنید، غذا بپزید، باغبانی کنید یا هر چیز دیگری که به قلبتان آرامش میدهد. پایان یک رابطه یک سوگ است اما نوید یک شروع تازه را نیز میدهد. در اکنون و زمان حال بمانید اما امید خودتان به آینده را از دست ندهید.
خیلی ممنونم برای زمانی که گذاشتید.
باعث افتخار من است. ممنون از شما.
***
آبان ۱۴۰۳