میگویند ایرانی-جماعت حافظه تاریخی ندارد -فراموشکار است. شاید بهقدری تحت فشار است که ناخواسته بسیاری از ناسازگاریها از ذهنش پاک میشود. شاید میان اینهمه دشواری، حافظهاش حاشیهها و خبرهای تلخ امّا بیاهمیت را بهسرعت از یاد میبرد. شاید این اخبار دربارهی استاد و پیشکسوت و هنرمندی که پیشتر الگوی آزادی و سرمشق منش و شخصیت درنظر گرفته شده و اکنون به ابتذال رسیده، ذرهای اهمیت ندارد برایش. پرسش ولی این است: چهکسی گفته اینها اسطوره و اسوه و پیشوا هستند که با لجنپراکنیشان ملت -ناگهان- تعجب میکنند؟ نمونهاش همین استاد نصیریان که این روزها اخبار همنشینیاش با شخص دوم مملکت آشوب بهپا کرده! امّا کِی و کجا و چگونه آقای نصیریان بهعنوان یک آزادیخواه ثابتقدم بوده که این اقدامش تعجبآمیز است؟ حواسمان نیست که نصیریان فقط نقش ابوالفتح را بازی کرده. خودش که ابوالفتح نیست. و حافظهی ما اگر یاری دهد میتوان یاد آورد که در طول این سالها آنقدر کارنامه و شخصیتش را به ابتذال کشیده که در یک دههی اخیر بیشتر به مفتش ششانگشتی میماند تا ابوالفتح!
یادمان نیست ایشان در کارنامه خود فیلمی دارد بهنام شکارچی شنبه ساختهی پرویز شیخ طادی. فیلم را ندیدهاید؟ این فیلم در سال خودش سوگولی جشنواره فجر بود. در خلاصه داستانش آمده: «این فیلم تلاش صهیونیستها را در تسلط بر منطقه فلسطین نشان میدهد». این شاهکارِ خودخواسته و این کمدی ناخواسته در سالی که در جشنواره حضور یافت، واکنشهای تندی را از جانب منتقدان به سوی نصیریان برانگیخت؛ همان منتقدانی که اکنون از حضور استاد در مجلس خودیها متعجب شدهاند. امّا تا آمدند فراموش کنند ناگهان استاد در اقدامی غریب، در فیلم دیگر پرویز خان شیخ طادی نیز حضور بههم رساند؛ فیلمی که نهایت سخافت بود و همانجا فاتحهی علی نصیریان برای ابد خوانده شد. فیلمی بهنام امپراطوری جهنم که اگر ندیدهاید، نصف عمرتان بر فناست؛ فیلمی که تهیهکنندهاش محمد خزاعی است -رئیس سازمان سینمایی.
اتفاقا علی نصیریان از معدود هنرمندانی است که حتّی روزنامه کیهان -که هیچکس از بددهنیاش در امان نیست- بهش روی خوش نشان داده و او را «هنرمند» و «استاد» خطاب کرده (کد خبر: ۲۷۰۸۸۷). راستش را بخواهید چندان تفاوت میان امثال داریوش ارجمند و علی نصیریان وجود ندارد شاید تنها فرق این دو در بازههایی است که اینان در بیخبری بهسر میبرند؛ در واقع نمونههایی چون داریوش ارجمند مانند کودکِ خودشیرین که مدام اطراف معلمهاش میگردد تا توی چشم باشد، به هر مناسبت و در هر مکان و زمان، پاچهخاری میکند ولی علی نصیریان بیشتر بردباری نشان میدهد. در کل اما هردوی این نمونهها، یک کار انجام میدهند. و نیز هردو از اساتید بازیگری هستند.
بله؛ درست است. هم داریوش ارجمند استاد بازیگری است هم استاد علی نصیریان. این ریشهزنیها که بهکل کارنامهی یک شخص را زیر سؤال میبرند اقدامی کودکانه است؛ یک منتقد چندی پیش توانایی بازیگری نصیریان را زیر بهکل انکار کرده بود! باور دارم از شدت عصبانیت دست به چنین ابتذالی زده. علی نصیریان در تئاتر و سینما یگانه اگر نباشد، از معدود بازیگران ایرانی است -بهمعنای درست کلمه. و نیز (لطفاً فریاد نزنید) داریوش ارجمند نیز از بهترین بازیگران سینما و نمایش است. چرا همهچیزهای خوبِ طرف را انکار میکنند این منتقدان؟ طرف بیخودی برای شما اسطوره بوده. این اسطورهسازیها -که البته از سرِ قحط الرجالی است- به ضرر خودمان است وگرنه هرکس میتواند هنرمندی بزرگ در عرصه کاریاش تلقی شود و در عین حال، پاچهخار و منفعتطلب و دروغگو و مفتخور و … هزارتا بدوبیراه باشد. مشکل بهنظرم از ماست که اینها را بیش از چیزی که هستند بزرگ میکنیم و بهوقتِ کشف حقیقت، بزرگیشان را (در حرفهی خود) زیر سؤال میبریم.
و سخن آخِر: خانمها، آقایان… کسانی که شما در رسانهها میبینید و بهشان علاقهمند میشوید و اسطورهتان میشوند و با آنها بهخواب میروید و صبح تا شب تقلیدشان میکنید و برایتان هنرمندی دستنایافتنی هستند، اغلب به دستگاه حاکمیت روی خوش نشان دادهاند. در واقع شما دارید اینها را در رسانهی حکومت میبینید -پس چطور تعجب میکنید که در میهمانیهای دولت و حاکمیت حضور پیدا میکنند؟ باور کنید همان آزادیخواهانی که همچنان برایتان شخیص و عالیقدر هستند، هنوز عکسشان کنار این و آن منتشر نشده. و راستش چارهای هم نیست. طرف باید کار کند. کمتر آدمی وجود دارد که بهکل قید کار را بزند و کاری دیگر بیابد -آنها استثنا هستند. باقی با هزار امید وارد این حوزه شدهاند. حالا مجبورند در یک دورهمی شرکت کنند تا بهشان کار داده شود. شما چرا از یاد میبرید کجا زندگی میکنید؟ بهنظرم یک هنرمند فقط اگر در حد داریوش ارجمند و الهام چرخنده و جهانگیر الماسی و مهران رجبی و اینها -مبتذل- نباشد، کافی است. باقی را بهحال خودشان بگذارید و بیخودی اسطورهسازی هم نکنید و بعدش هم بیخودی هنرشان را زیر سؤال نبرید.