مجموعه داستان «پایان دنیا» شامل دوازده داستان کوتاه از دوازده نویسندهی مهمِ ادبیات گمانهزنِ قرن بیستم است؛ نویسندههایی چون «نیل گیمن» و «جورج آر.آر مارتین». پایان دنیا را «محمدهادی سالارورزی» ترجمه و انتشارات «مهرگانِ خرد» سال۱۴۰۲ منتشرش کرده است. در همهی این داستانها شخصیت اصلی به نوعی درگیر پایان دنیاست. در بعضی خود باعثوبانی آن میشود و در برخی دیگر پدیدهای خارجی آن را رقم میزند و در برخی دیگر داستان در زمانی بعد از پایان دنیا یعنی در پساآخرالزمان روایت میشود. این یادداشت به معرفی کوتاهی از یازده داستان کتاب و تحلیل داستان کوتاه «میتونیم به قیمت عمده براتون جورش کنیم» نوشتهی نیل گیمن خواهد پرداخت.
همانطور که از عنوان کتاب؛ پایان دنیا برمیآید، این مجموعه در زیرژانر داستانهای آخرالزمانی و پساآخرالزمانی جای میگیرد که از زیرشاخههای ژانر علمی تخیلی است که در آن تمدن زمین یا سیارهای دیگر در حال فروپاشی است. در این داستانها عامل فروپاشی ممکن است تهاجم بیگانگان، تغییرات آبوهوا، هولوکاست هستهای، یک بیماری همهگیر و مواردی از این دست باشد.
داستانهای آخرالزمانی با اینکه زیرشاخهی ژانر علمی تخیلی به حساب میآیند، ولی از هزاران سال قبل از پیدایش این اصطلاح نوشته میشدهاند که طبق آنچه از ادبیات مکتوب در دست انسان امروزی است، احتمالاً اولین آنها برمیگردد به «پادشاه اوروک» در حماسهی سومری «گیلگمش» که مربوط به ۵۰۰۰ سال پیش است. در پادشاه اوروک سیلی عظیم کل جهان را غرق میکند و در این بین فقط شخصی به نام «زیوسودرا» موفق به نجات خانوادهی خود میشود. این مضمون بسیار نزدیک است به آنچه ما از داستان نوح خواندهایم.
معرفی داستانهای مجموعه داستان پایان دنیا
همانطور که پیش از این گفته شد در مجموعه داستان پایان دنیا دوازده داستان از دوازده نویسندهی ژانر علمی تخیلی انتخاب شده است. این بخش به معرفی یازده اثر آن میپردازد.
اولین داستان این مجموعه «هام» نام دارد که نویسندهی آمریکایی «ریک هوتالا» آن را نوشته است. در آغاز داستان زنی همسرش را بیدار میکند تا ببیند صدایی را که او میشنود، به گوش همسرش هم میرسد یا نه و تا فردای آن روز همسرش آن را نمیشنود و کمکم صدای هام گوش همهی جهان را پر میکند.
نام سومین داستان «درخشش بزرگ» نوشتهی نویسندهی آمریکایی «نورمن اسپینراد» است. داستانی که با تیتر شمارش معکوس و از روز دویستم آغاز میشود و تا روز صفر که درخشش بزرگ اتفاق میافتد پیش میرود.
چهارمین داستان این مجموعه با نام «مهربانی» را نویسندهی آمریکایی «لستر دل ری» نوشته. این داستان روایت زندگی دنی در دوران پساآخرالزمان است. او که به نظر میرسد آخرین هوموسیپین در دنیای هوموهای هوشمند روی زمین باشد، باید با این زندگی کنار بیاید یا این زندگی را ترک کند.
«لوسیفر» پنجمین داستان این مجموعه را نویسندهی آمریکایی «راجر زلازنی» نوشته و روایت زندگی کارلسون آخرین بازمانده است که در مرکز خاموش شهری که مردمانش مردهاند، ایستاده و تصمیم دارد به کوهستان سفر کند.
داستان ششم این مجموعه «چرخ» نام دارد که نویسندهی آن «جان ویندم» انگلیسی؛ مسنترین نویسندهی این مجموعه است. در آغاز داستان پیرمردی که روی چهارپایهای در مزرعه نشسته، متوجه پسرکی میشود که وارد آنجا شده و هرچه پیرمرد با ایماواشاره میخواهد به او بفهماند از آنجا دور شود، اعتنا نمیکند. او داخل انبار میرود و وحشت همهی اعضای خانواده را برمیانگیزد.
هفتمین داستان مجموعه «توسط احمقهایی همچون من» است به قلم نویسندهی آمریکایی «نانسی کرس». این داستان روایت کنجکاوی پسری به نام هوپ است که برای پیدا کردن ریشهی ترونتر؛ گیاهی شبیه شلغم به ساحل رفته و درعوض یک جعبهی قدیمی و زنگزده پیدا کرده است.
هشتمین داستان «مغازهی دنیاها» است به قلم نویسندهی آمریکایی «رابرت شکلی». در این داستان آقای وین به مغازهی دنیاها میرود و آنجا با مغازهداری پیر و قدبلند با یک گربه و یک سرنگ زنگزده روبهرو میشود که درعوضِ گرفتن تمام داراییاش به او آن سرنگ را تزریق میکند تا ذهن آقای وین از تنش آزاد شده و بین بیشمار جهان ممکن بتواند انتخاب کند.
داستان نهم این مجموعه «تونلها تاریکِ تاریک بودند» نام دارد که نویسندهی آن آمریکایی جورج آر.آر مارتین است؛ رماننویس مشهوری که به واسطهی مجموعه رمان نغمهی آتش و یخ و سریال بازی تاج و تخت طرفداران زیادی دارد. او در این داستان کوتاه دنیایی پساآخرالزمانی را تصویر میکند که انسانهای نجاتیافته جایی در زیر زمین زندگی میکنند و گروهی فرازمینی در جستجوی آنها هستند.
دهمین داستان این مجموعه «اگر تو را فراموش کردم آه زمین» نام دارد که نویسندهی انگلیسی «آرتور سی. کلارک» آن را نوشته. رمان «۲۰۰۱: اودیسهی فضایی» یکی از مشهورترین آثار اوست که اقتباس سینمایی آن توسط «استنلی کوبریک» نیز طرفداران خود را دارد. کلارک در این داستان به شرح سفر پسری به نام ماروین و پدرش به فضا را میپردازد.
«وقتی رفتیم پایان دنیا را ببینیم» یازدهمین داستان این مجموعه است که نویسندهی آن «رابرت سیلوربرگ» آمریکایی است. همانطور که از عنوان این داستان برمیآید، روایت سفر دو نفر به نام نیک و جین به پایان دنیاست که در یک مهمانی آن را برای بقیه بازگو میکنند.
دوازدهمین و آخرین داستان هم «پرواز تا ابد» است که نویسندهی آمریکایی «پل اندرسون» آن را نوشته. این داستان که بیشترین حجم را در بین داستانهای این مجموعه دارد، روایتِ شخصی است که دربارهی صد سال آینده کنجکاو است و مایل است در زمان سفر کند؛ سفری که تا به حال کسی از آن بازنگشته. او با ماشین زمان که بازههای زمانی کوتاهتری را موفق طی کرده، این سفر را آغاز میکند.
تحلیل داستان کوتاه میتونیم به قیمت عمده براتون جورش کنیم
***هشدار اسپویل***
دومین داستان مجموعه را نیل گیمن نویسندهی انگلیسی و جوانترین نویسندهی این مجموعه نوشته و همانطور که پیشتر گفته شد، میتونیم به قیمت عمده براتون جورش کنیم نام دارد. این داستان که یکی از بهترینهای مجموعه است، برای اولین بار در مجلهی بریتانیایی Knave به چاپ رسید و سپس در سال ۱۹۹۳ در مجموعه داستان نیل گیمن به نام Angels and Visitations منتشر شد. این بخش به تحلیل داستان با تأکید بر درونمایهی آن میپردازد.
خلاصهی داستان
میتونیم به قیمت عمده براتون جورش کنیم روایت زندگی مردی مهربان به نام پیتر پینتر است که ناتوانی در رد کردن تخفیف یکی از ویژگیهای اوست. پیتر عاشق زنی میشود که مدتی بعد به نامزدی همکارش درمیآید. بنابراین تصمیم میگیرد این رقیب را هر طور شده کنار بزند. او به استخدام قاتلی فکر میکند و وقتی در آگهی روزنامه به آگهی «خلاص شدن کاملاًمحتاطانه از شر پستانداران موذی و ناخواسته و غیره» برمیخورد، با آنها تماس گرفته و متوجه میشود که میتواند سفارش خود را به آنها بسپارد.
در پی این تماس و ملاقات با کمبلِ فروشنده متوجه میشود هرچه تعداد این افراد بیشتر باشد، میتواند تخفیف بیشتری بگیرد و دائم به تعداد این پستانداران موذیای که پیتر مایل است از شرشان خلاص شود افزوده میشود تا اینکه روزی پیتر برای گرفتن تخفیف بیشتر کل آدمها را به سفارشش اضافه میکند و متوجه میشود این تعداد مجانی حساب میشود. از زمانی که گوشی تلفن را قطع میکند، سروصدای زیادی شروع میشود و آدمها یکییکی کشته میشوند تا اینکه نوبت به خود پیتر میرسد.
تحلیل داستان
این داستان عجیب و تکاندهندهی آمیخته به طنز را راوی سوم شخصی روایت میکند. این راوی با شرح وقایع زندگی پیتر پس از پیدا شدن رقیب عشقی و کشمکش بیرونی با او نشان میدهد که چطور او در تلاش است تا تعادل به هم خوردهی زندگی خود را برگرداند. او برای حذف فیزیکی رقیب با شرکتی که هر نوع پستاندار با هر سایزی را از بین میبرد، با فروشندهی آن کمبل دائم قرار ملاقات میگذارد. این ملاقاتها نیز کشمکش بیرونی را نشان میدهد و کمبل پیتر را بارها و بارها با پیشنهاد قیمت کمتر و تخفیف ترغیب میکند که باعث میشود آدم بیشتری را از بین ببرد و در نهایت باعث میشود که او مرتکب یک اشتباه غیرقابل جبران شود.
پیتر با اینکه نمیخواهد هیچ کس دیگری کشته شود، اما نمیتواند از مزیت پیشنهاد ویژه چشمپوشی کند. علاوهبراین او یک شب تمام وقت صرف میکند تا فقط ۱۰ نام را در لیست بنویسد و در این بین کشمکش درونی او باعث میشود او خودکارش را بجود و هر بار برای اضافه کردن کسی به لیست با خودش کلنجار رود. این نشان میدهد تصمیمگیری دربارهی افرادی که قرار است کشته شوند، برای او کار بسیار سختی است، زیرا واقعیت این است که او مردم را دوست دارد.
بنابراین نویسنده نشان میدهد که چگونه پیتر که نهتنها فردی جانی و خطرناک نیست، بلکه بسیار هم مهربان است، برخلاف میل خود برای کشتن مردم عمل میکند و با کنایه میخواهد بگوید که اگرچه او مردم را دوست دارد، اما خودِ او کسی است که همه را در جهان نابود میکند. این نشان میدهد که چگونه حرص و طمع میتواند زیر پوست یک فرد مهربان چنان فاجعهای به بار آورد و از طرفی چطور حرص و آز میتواند مانع رسیدن به اهداف یعنی رسیدن به معشوق شود.
از نگاه دیگری نشان داده میشود که در بیشتر مواقع رفتار و ویژگیهای فرد میتواند بهراحتی تحت تأثیر محیط و اطرافیان و البته بازار قرار گیرد. در این داستان افراد حریص میتوانند تحت تأثیر نامطلوب دیگران به افراد شرور تبدیل شوند. بنابراین دور از ذهن نیست که این داستان را نقد متریالیسم و مصرفگرایی و شیوهی بازاریابی بدانیم، چراکه از جایی به بعد هدف شخصیت اصلی رسیدن به معشوق نیست، که گرفتن تخفیف بیشتر و کشتن افراد بیشتر است تا جایی که کل بشر از جمله خود او کشته شوند.