علیه هاراکیری / نگاهی به فیلم گودزیلا منهای یک 

از زمان جنگ جهانی دوم و فجایع بمباران اتمی، «ترس هسته‌ای» به عنوان یکی از مفاهیم مهم مشترک میان مردم جهان مطرح شده و جهان سینما نیز به اشکال مختلف آن را به تصویر کشیده است. این ترس معمولا به شکل یک علت برای شکل‌گیری هیولاهای مختلف در فیلم‌های هیولایی/علمی‌تخیلی دوران کلاسیک بازنمایی می‌شود و حتی در ژانرهای دیگر نیز فیلمساز مهم سینمای ترسناک جرج رومرو، در فیلم جریان‌سازش شب مردگان زنده (۱۹۶۸)، ترس‌های کودکی‌اش از بمب اتم را در قالب تششعات رادیو‌اکتیوی، به عنوان دلیلی برای شکل‌گیری زامبی‌ها مطرح می‌سازد. گودزیلا به عنوان مهم‌ترین فرنچایز کایجوی تاریخ سینمای ژاپن نیز وضعیت مشابهی دارد. در طول تاریخ عموما تفسیرهای مفصلی دربارۀ خاصیت استعاری گودزیلا و ارتباط آن با مسئلۀ اتمی شکل گرفته است. این فرنچایز قدیمی از دهۀ پنجاه تاکنون ۳۷ فیلم سینمایی داشته که جدیدترین آن‌ها با نام گودزیلا منهای یک، توسط تاکاشی یامازاکی بلک‌باسترساز مشهور ژاپنی ساخته شده است. فیلمی که تبدیل به موفق‌ترین نسخه در فرنچایز شده و همزمان تحسین منتقدان و تماشاگران را به همراه داشته است.

فیلم داستان خلبان کامیکازه‌ای به نام شیکیشما در دوران جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند که با سر هم کردن دروغ، از انجام وظیفه‌اش سر باز می‌زند. در همین حین، او و لشکر کوچکی از سربازان ژاپنی با هیولایی که محلی‌ها آن را گودزیلا می‌نامند، مواجه شده و به دلیل شوک لحظه‌ای و ترس، باعث کشته شدن تمام سربازان به جز یکی از آن‌ها می‌شود. در بازگشت از جنگ، بار این اشتباه روی دوش او سنگینی می‌کند و بدین ترتیب مسئلۀ او با زنده ماندن، تبدیل به کشمکش درونی فیلم می‌شود. در نتیجه روایت در دو جهت پیش می‌رود؛ نخست کشمکش درونی شیکیشما با خود و وجدانش و عذابی که از زنده ماندن می‌کشد و سپس کشمکش خارجی و اصلی فیلم که همان نبرد با گودزیلاست. در این میان شیکیشما با زنی تنها به نام نوریکو که سرپرستی بچه‌ای به نام آکیکو را بر عهده گرفته آشنا می‌شود و تصمیم به زندگی با او می‌گیرد. با این حال زن طی اتفاقاتی توسط گودزیلا از بین می‌رود و شیکیشما با آکیکو تنها می‌ماند.

همچنان که از یک بلک باستر گودزیلایی انتظار می‌رود، قالب کلی فیلم روایتی هالیوودی‌ را در پیش می‌گیرد؛ فیلمنامه ساختاری سه پرده‌ای دارد، داستان در تمام ابعاد روشن و گاه کلیشه‌ای روایت می‌شود، و کاراکترها تقریبا همگی از سطح تیپ فراتر نمی‌روند. در نتیجه چیز چندان چشم‌گیری برای شگفت‌زدگی در میان نیست و بدتر از همه، کلیت جدال با گودزیلا نیز جذابیت خاصی ندارد. با این حال آنچه در این میان اهمیت دارد نوعی واگرایی از سنت‌ها در بستر تماتیک قصه است. اگر در سنت‌های کلاسیک ژاپنی و عمدۀ آثار جیدای گکی، هاراکیری و مرگ شرافت‌مندانه به عنوان یک ارزش شناخته می‌شوند، در اینجا یامازاکی همانند کوبایاشی در فیلم مشهور هاراکیری (۱۹۶۲) نوعی نگاه مخالف‌خوان را مطرح می‌کند؛ نظرگاهی که زندگی و زنده ماندن را ستایش کرده و مرگ سامورایی‌وارانه را چیزی غیر از بلاهتی محض نمی‌داند. در نتیجه شهادتی که نتیجۀ طریقت سامورایی‌هاست، جای خود را به امید برای زندگی و ساختن جهانی بهتر می‌دهد. فیلم در چند مرحله بر این نگاه تاکید می‌کند؛ کاراکترهای پیرتر گروه کشف مین، شخصیت جوان‌تری که آرزوی حضور در جنگ را دارد را با خود همراه نمی‌کنند و معتقدند او باید بماند تا آینده را بسازد، و البته در مهم‌ترین سکانس فیلم، شیکیشما پس از چندین مبارزه با گودزیلا، هنگامی او را شکست می‌دهد که از کامیکازه رویگردان شده و به جای فدا کردن خود، هم خود را نجات داده و هم گودزیلا را مغلوب می‌کند. در این جا نوعی نگاه انتقادی سیاسی نیز نسبت به سیاست‌های کلی دولت ژاپن در جنگ وجود دارد: در زمان جنگ جهانی دوم، جنگنده‌های ژاپنی از ویژگی خروج اضطراری برای خلبان‌ها بی‌بهره بودند و در نتیجه خلبان‌های کامیکازه سرنوشت محتومی داشتند. با این حال مهندس مکانیک جنگنده‌ای که شیکیشما سوار آن می‌شود، این قابلیت را به آن اضافه کرده و او را مجاب می‌کند تا از آن استفاده کند. در واپسین لحظۀ حساس فیلم، شیکیشما علی‌رغم تصمیم پیشین برای مرگ شرافت‌مندانه، خود را نجات می‌دهد تا آکیکو نیز یتیم نشود و همین مسئله رستگاری او در مبارزه با گودزیلا را رقم می‌زند و البته به پاس این تصمیم، خالق سخاوتمند جهان فیلم، نوریکو را نیز بار دیگر به او بازمی‌گرداند. این تغییر ارزش‌ها تابع نگاه اخلاقی امروز جهان رخ می‌دهد؛ جهانی که از زمان شکوه جیدای‌گکی‌ها فاصله گرفته و بجای مرگ، زندگی را تبلیغ می‌کند.

البته گودزیلا منهای یک هر قدر از منظر تماتیک فیلمی انسانی به نظر می‌رسد، از دیدگاه سینمایی چندان خوش‌ساخت نیست. از حفره‌های بی‌پایان فیلمنامه گرفته تا رویکرد هندی روایت در برخی لحظات – خصوصا توییست نهایی و اطلاع شیکیشما از زنده بودن نوریکو – همه و همه ساز و کار حسی فیلم را در سطح نگه می‌دارند. خود فیلم نیز آگاهانه به این نقش تن می‌دهد و از هرگونه ریسک احتمالی اجتناب می‌کند و احتمالا یکی از دلایل موفقیتش در باکس آفیس نیز ریشه در همین رفتار دارد. با این حال در نهایت تماشای فیلم چندان بیهوده نیست؛ در دورانی که نولان با اوپنهایمر (۲۰۲۳) تماشاگران را وادار به همذات‌پنداری با سازندگان بمب اتم می‌کند، گودزیلا منهای یک بار دیگر درد و رنج‌هایی را یادآور می‌شود که دولت‌ها بر سر مردم آوار کرده‌اند. هر چند فیلم به دلایل مختلف سیاسی از حقیقت ماجرا طفره رفته و همه چیز را در لفافه و با زدن به خودی‌ها مطرح می‌سازد، اما تلاش آن برای یادآوری آلامی که از یادها رفته، حقیقتا محترم است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights