همانطور که در قسمتهای قبلی به سه جز مهم کلیت استراکچر در ترجمان هنری – که همان فرم باشد – پرداختیم از جزییات و روابط و فواصل متعدد سوژهها و ابژهها و پارادایمها صحبت کردیم و همینطور در قسمتهای بعدی به این روند تکمیلی اجزای تشکیل دهنده و مهم «فرم» ادامه خواهیم داد.
در این قسمت میخواهیم از پارامتر ابژکتیو و رونمای ساختار یک اثر سینمایی و هنری به سراغ پارادایم سوژگی فرم گام جدیدی در جهت شفافیت عنصر چهارم برداریم. وجود فیلمنامه خوب و کارکرد متعارف و ایجابی دراماتیسم متنی همیشه از بخشهای حائز اهمیت ساختار یک اثر فیلمیک است. اما از زاویهای دیگر باید این پدیده را گستردهتر و بسیطتر نظاره کرد تا حدی که نقش ایجابی و استنکافی در ابقای سوژگی فرم بازی خواهد کرد. رابطه کنشمند متن در یک اثر سینمایی مستقل از ساختار نوشتاری و استراکچر ادبیات نمایشی، در وجه انتقالی و تعامل با تصویرسازی درام و ترجمان بصری اهمیت بالایی دارد. چگالی و وزن متعارف متن در پی سوژگی و خودافشاگری هنریش برای ابقای فرم و پارامتر فرمال، عرصهی مهمی را باید به وجود بیاورد. همانطور که دیوید بوردول در نظریه نئوفرمالیسم بار دیگر در تدقیق و تحلیل پارادایم فرمیک اثر سینمایی، به اهمیت بالای روایت و چگونگی ساختار قاعدهمند متن در چیرگی تصویر و شگردهای ترجمانی در خدمت فرم تلاش زیادی میکند و به همین دلیل بخش اعظم تئوری «رویکرد نئوفرمالیسم» دارای نهادها و فرازها و گزارهها و شگردها و پارامترهای گوناگون جزئی و کلی در ساختار متن است.
به مثابه گفتمان دیوید بوردول و به مراتب قدیمیتر و اصیلتر از او، گفتمان فرمالیستهای کلاسیک مانند: ویکتور شکولوفسکی، یوری تینیانوف، پیتر بوگاتیروف، بوریس آخنبام و… همه این نظریهپردازان فرمگرای تئوری فیلم به درستی به جایگاه مهم متن در قالببندی و شکلدهی بخش مهم «فرم» اشاره کردهاند. جایگاه مختص متن در رویکرد دراماتورژیک و ترجمان بصری در پروسهی ممزوجیت با اصالت ساختار، در یک محدودهی مهم که رویکرد کنشگرانهی ناخودآگاهی مولف و پیادهسازی خودآگاهانه امر تکنیکی دراماتیزاسیون، اساساُ این محور رابه سمت یک همجوشی دیالکتیکی سوق میدهد تا اینکه به بیان سادهتر؛ متن در جایگاهی تصادمی با امر غالب تکنیکال برخورد همجوشی داشته و فرازهای متعدد فرم را در بستر ابژکتیو و سوبژکتیو به ترجمهی بصری تبدیل مینماید.
امر سوژگی در قالببندی هستهی درونی فرم، دارای اجزا و بخشهای منفک و تقابلی است که در میان آنها، «متن» یکی از اصلیترین پارامترهای هویتی در دایره و محدودهی سوژگی برای خدمت به امر فرمال برشمرده میشود.
از کلمات تخصصی استفاده میکنید که آدم مجبور میشه همش بره معنی اینهارو سرچ کنه و یه جورایی نادانی و بیسوادی آدم رو به صورتش میزنید. منتظر بقیه قسمتها هستم و سپاسگذارم که تو فضای مبتذل نقد سایتها مطالب درست و حسابی منتشر میکنید.
بوگاتیرف کلمهای راجع به سینما ننوشت و یکدفعه در متن شما تبدیل به یکی از کلاسیکهای نظریۀ فیلم شد! کلماتی رو پشتسرهم ردیف میکنید و میفرستید برای انتشار—بدون تطبیق با منابع، بدون ارجاعدهی، بدون ویراستاری. هیچ!
دوست عزیز
ما خودمان مطلع هستیم که بوگاتیروف منتقد سینما نبود. ولی در مطلب منظور اشاره به نظریهپردازان فرمالیست هنری بود که بوگاتیروف و آخنبام از نظریهپرداران فرمالیست ادبیات بودند که نظریاتشان بر روی تئوربسینهای فرمالیست سینما مثل بلا بالاش و شوکولوفسکی و تینیانوف و آرنهایم تاثیر بسزایی گذاشت