آنچه گذشت: در دو قسمت قبلی در باب ارتباط فرم با میزانسن و تکنیک گفتیم و رابطههای ساختاری آنها تشریح نمودیم.
قسمت سوم: فرم – زیست – توازن
در امر فرم یکی از وجوهات مهم ساختاری مسئله زیستی و رابطه مواصلاتی خودآگاه و ناخودآگاه مولف با مضمون و متن مورد نظر است. هدف این گزاره در بدنهی ساختاری و زبان فرمال یک اثر به مفهوم زوایای اکولوژیک و رابطهی شیمیایی با فیزیک و ابژهی اثر تولید شده میباشد. امر زیست به مفهوم ماهوی زیستن خودآگاه و دغدغهی ناخودآگاهی با مضمونی است که فیلمساز در بستر درام و پیرنگ خود میخواهد پیاده کند. حال اینکه گفته میشود چگونگی زیستن منظور دقیق چیست؟؟!
مفهوم دقیق این گزاره به روابط استاتیک و دینامیک مورد نظر در خطوط مواصلاتی با سوژه و ابژه میباشد. اینکه مولف در ذهن خود چقدر با مضمون و پیرنگ مورد نظر رابطهی نزدیک و عینی و ذهنی پیدا کرده است. در ساختاربندی فرم یک فیلم، گزاره زیستن به مقولهی ناخودآگاهی و پیشبرد آن در خودآگاهی حرف اصلی را یدک میکشد. این حرف دقیقاً از پس همان مسئلهی درونی فیلمساز نشئت میگیرد اینکه پروسه زیستن او یعنی دغدغهی متکامل وی در دال و مدلول بودن مضامین مورد نظر چقدر در بطن و ساختار اثر نقش غایی و اثرگذار دارد. مثلاً مضمونی در باب یک اثر جنایی است. خب وقتی از زیستن مولف در امر بطنی پیرنگ میگوییم منظور این نیست که فیلمساز حقیقتاً تجربه طبیعی یک جنایت را داشته باشد… نه… منظور اصلی این است که تا حد ابن دال مورد نظر یعنی مضمون جنایت در بطن داستان تا چه اندازه در فرازهای خودآگاهی و ناخودآگاهی مولف رسوخ ایجابی داشته است و برای پیوند زدن با امور مواصلاتی چقدر پروسه زیست درونی او با مسئلهی مورد نظر همسو بوده است. زیستن در امر مضمونی برای قرابت مفهومی فرم به بیانی میتواند همان ارتباط شیمیایی و فیزیکال فردی در امور مختلفهی یک اثر باشد، اموری که ناخودآگاهانه برای اعمال فیلمساز حتی مدلوارههای تکنیکی را در دکوپاژ به منصه ظهور میرساند. اینکه مولفی با امر داستان جناییاش یک رابطهی زیستی درونی ایجاد کرده باشد همین پروسه وی را در جهتدهی فرمال وارد سویههای مهم دیگر ساختار خواهد کرد.
امر زیستن از همان مواصلات مهم دال محسوب میشود که مدلول را در پروسه و فصلهای ساختی احظار میکند. حتی اکولوژی محیطی و میزانسنی هم از قبل از ذهن فیلمساز به کمپوزیسیون زیستی و فرم هستیشناختی اثر رسیده است تا اینکه در خروجی با ثبت فرمال صحنه و ابژهی فیلمیک مورد نظر روبهرو خواهیم بود. زیست یعنی توازنی ساختاری میان امر ذهنی فیلمساز و خطوط ارتباطی عینی مولف که در پلاستیک ماتریالیستی اثرش به ظهور ایجابی تبدیل خواهد شد.