اکنون در قسمت هشتم مقالهی قسمتی خود به بخش مهم دیگری میرسیم که به دال و مدلول و ربط و ارتباط میان نظریه فیلم و پروسه ساخت و درک و فهم فرم است.
اگر در برخی بیوگرافی نوشتهها میخوانید که مثلاُ جان فورد یا هاوارد هاکس و آنتونی مان و نیکلاس ری و… هیچ وقت به دانشگاه تخصصی نرفته بودند و سینما را آکادمیک نیاموخته بودند، این بدین معنا نیست که چنین فرمولی، تز اصلی و رایج این صنعت بزرگ باشد. چیزی که امروزه در ایران متاسفانه برخی از منتقدان صاحبنام دائما در حرفها و نوشتههایشان تئوری و نظریهفیلم دانستن را میکوبند تا جایی که حتی جدیداُ میگویند منتقد جوان فیلم هم نیاز مبرمی به دانستن نظریه سینمایی ندارد!… باید گفت که امروزه عصر دادههای بازتکرار شده است، دادههایی که دائماُ در مسیر تکرر قرار دارند یک بودوارگی زیستی را در وضعیت از پیش تعیین شده برای فیلمساز و هنرمند برسازش کرده است. حال در این ورطه، دانستگی و چگونگی و چه بودن تزهای نظری عالم سینماست که به ما کمک میکند؛ هم در ساحت فیلمساز و هم نویسنده. حال سینماگر جوان در عصر امروزی باید قاطبهی کلی تئوری فیلم را بداند. منظور این نیست که حتماُ تمامی قواعد درسی آکادمیک و رشته سینما را فهم کند…خیر…. ولی یک فیلمساز حتماُ باید بداند مثلاُ تئوری آیزنشتاین سر دیالکتیک تصادم نماها با مونتاژ چیست یا نظریه برداشت بلند لانگتیک از مجاری تئوری رئالیسم و نئورئالیسم در سینما را بداند.
وجود و حصول دانش تئوریک در پروسه فیلمولوژی یک چرخه، باعث تناسخ روحِ درخودمانده و تکنیکال با تمامیت فرم میشود. به بیانی تئوری و نظریههای سینمایی یک وضعیت چندجانبه را برای تولید اثر و حصول فرمال اثر و نهایتاُ انتقال آن به ذهن آپاراتوس مخاطب یک مسیر چند وجهی را طی میکند که در این مسیر، انسدادی وجود ندارد بلکه تمام اجزا در وجههای مطنطن به هم تبدیل میشوند و نسبت به یکدیگر تناسخ میابند.
فرم با پیشفرض تئوریهای سینماتوگرافی یک تضمین چند مایه را دریافت میکند، تضمینی که تمامیتی مثال زدنی را بر جهان زیستی و پوستهی زندهی اثر سنخیتِ غایی میدهد. برای مثال شهرام مکری صد در صد قبل از ساخت فیلم درخشان «ماهی و گربه» حتماُ بر انگیختهها و واگویههای تئوریک و نظری و کاربردی تکنیک لانگتیک و پلان-سکانس ذهنش را تغذیه کامل کرده است که در اثر تولیدیش به مرحله فرمالیسم هدایتشونده میرسد و شاهکاری مدرنیستی و پستمدرن میآفریند. پس اهمیت بودوارگی این عنصر یکی دیگر از اجزای پیشفرزانه و سوبژکتیوتیه برای احتضار فرم در کلیت معنا و تصویر است.