نامزدی برای ۲۶ جوایز اِمی (اسکار برنامههای تلویزیونی) در ۲۳ رشته، میانگین امتیاز ۸.۷ در وبسایت IMDB، میانگین امتیاز ۹۹ (منتقدان) و ۹۲ (مخاطبین) از روتن تومیتوز و در نهایت میانگین امتیاز ۸۵ منتقدان در سایت معتبر متاکریتیک؛ همۀ این آمار و ارقام مربوط به یکی از مهمترین عناوین سال در عرصۀ سریالسازی است: شوگون.
پخش سریال شوگون، که در آستانۀ تاریخسازی در این عرصه است از ۲۷ فوریه ۲۰۲۴ در حالی آغاز شد که از همان ابتدا توجه ویژۀ مخاطبان و منتقدان را به دست آورد. امتیازهای بالا و مقایسۀ این سریال با بازی تاج و تخت (Game of Thrones) باعث شد تا نگاههای بیشتری متوجه این محصول جدید شبکه FX بشود. حال باوجوداینکه ابتدا، این سریال در قالب یک سریال تکفصلی (Limited Series) عرضه شد، اما با موفقیتهای خیرهکنندهاش برای دو فصل دیگر تمدید شده است. در این یادداشت سعی داریم تا دلایل اقبال این سریال را بررسی کنیم:
سریال از رمان شوگون (با نام کامل: شوگون یک رمان از ژاپن) نوشتۀ جیمز کلیول اقتباس شده است. رمان که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد تا سال ۱۹۹۰، ۱۵میلیون نسخه از آن به فروش رفت. شوگون، سومین رمان کلیول بود که برای او موفقیتی عظیم همراه داشت. این رمان برگرفته از وقایع تاریخی در سال ۱۶۰۰ و ترکیب آن با وقایع دراماتیک داستانی است (شبیه به اتفاقی که در کتابهای خداوندگار الموت و خواجه تاجدار افتاده که ترکیبی از وقایع تاریخ و تخیل نویسنده است). این آثار بیشتر الهام از اتفاقات واقعی است. بهعنوان مثال شخصیت جان بلکتورن در رمان (و متعاقباً در سریال) از شخصیت ویلیام آدامز برداشته شده است. دریانوردی انگلیسی که طی حوادث پیچیده و تلخی در نهایت به یک سامورایی بدل شد و در روابط تجاری ژاپن و دولتهای اروپایی نقش مهمی را ایفا کرد.
شاید جالب باشد بدانید که از این رمان، پیش از این، یک مینیسریال در سال ۱۹۸۰ ساخته شده بود که در همان زمان برندۀ جوایز اِمی و گلدن گلوب شده بود. جری لاندن کارگردانی آن را به عهده داشت و توشیرو میفونۀ بزرگ در آن ایفای نقش میکرد.
محصول تازۀ شبکه FX با تکیه بر داستان رمان، برخلاف نسخۀ قدیمی که بیشترین تمرکزش بر شخصیت بلکتورن انگلیسی بود، به کاراکترهای ژاپنی و فرهنگ و زبان ژاپن بیشتر پرداخته و سعی کرده مابازاءهای تاریخی خود را حفظ کند. اکثر نقدهایی که به مقایسۀ نسخه جدید و قدیمی پرداختهاند اذعان داشتند که این اقتباس جدید بسیار بهتر و باکیفیتتر از نسخۀ قبلی است.
شوگون داستان یک ملوان انگلیسی به نام جان بلکتورن است که با کشتی آسیبدیدهاش پا به ژاپن میگذارد و رویارویی او با ارباب توراناگا یکی از اعضای هیئت عالیرتبهای که به کشور حکومت میکنند تا زمانی که ولیعهد به سن قانونی برسد. ضلع سوم داستان را هم میتوان بانو ماریکو دانست. زنی با گذشتهای تیره و تار. این سه مسیر پرفرازونشیبی را با اهداف شخصی و بعضاً مشترک، در کنار هم طی میکنند و به مقابله با رقبا و مخاطراتِ طبیعی و غیرطبیعی (!) میپردازند. در جایی از سریال گفته میشود که ژاپن کشور زلزله و سونامی است و این قضیه را بعینه میبینیم که طبیعت نیز از عناصر پررنگ و تعیینکننده در روند داستان و شخصیتهاست.
اما؛ «شوگوُن، به چه معناست و شوگونها چه کسانی بودند؟»
شوگون در لغت به معنای سپهسالار، لقبی تاریخی است که در بیشتر زمانها بهصورت موروثی به فرزندان خاندانهای فئودالی ژاپن تعلق میگرفت و میتوان آن را برابر با فرمانده کل قوا دانست. آنها در اصل دیکتاتورهای نظامی در ژاپن بودند که نوعی الیگارشی محسوب میشدند. در دورۀ شوگونسالاری که بین سالهای ۱۱۸۵ تا ۱۸۶۸ بود، امپراتور حاکم کشور بود، اما در عمل این شوگونها بودند که حکومت را در دست داشتند. امپراتور، ارتشی متعلق به خود نداشت و ارتشش متشکل از از ارتشهای بخشهای مختلف کشور بود. این ارتش را ساموراییها تشکیل میدادند و شوگون فرمانده تمام ساموراییها و در نتیجه قدرتمندترین فرد نظامی کشور محسوب میشد.
امپراتور که در آغاز سریال یک سالی از مرگش میگذرد، عملاً آخرین شوگونی بود که کشور به خودش دیده بود. او لباس و مرام شوگونی را کنار گذاشته بود و رخت سیاست به تن کرده بود و سالهای طولانی کشور را از جنگ و خونریزی دور نگه داشته و صلح را حفظ کرده بود. اما بعد از مرگ وی، ولیعهدش هفت سال تا سن قانونی برای حکمرانی به کشور فاصله دارد. در این شرایط شورای نایبالسلطنه متشکل از پنج دایمیو۱ تشکیل شده تا رسیدن به سن قانونی ولیعهد کشور را اداره کنند. شورایی که در آن هرکس به دنبال منافع خویش بوده و سودای قدرت در سر دارد. هر کدام از این اربابان، سامورایی ها و ارتش خود را دارند و کشور در نبود یک شوگون قدرتمند عملاً در آستانۀ جنگ داخلی بزرگی قرار دارد. اینجاست که بازی تاجوتخت با روش و مرام سامورایی شروع میشود. ورود ملوان بلکتورن بر پیچیدگی این اوضاع دامن میزند. البته از نقش یسوعیان مبلغ کاتولیک در قصه و دشمنی آنها با ملوان انگلیسی پروتستان، یعنی همان جان بلکتورن، نیز نباید غافل بشویم.
از نظر فنی سریال در سطح بسیار بالایی قرار دارد. تعداد بالای نامزدی جوایز امی، تقریباً در تمام بخشها، خود مؤید همین نکته است. کارگردانی اثر به افراد مختلفی سپرده شده که از این میان، فردریک ای. او. تویه چهار اپیزود و از جمله اپیزود نامزد بهترین کارگردانی سریال درام، یعنی اپیزود آسمان خونین (قسمت نهم) را به عهده داشته است. این اپیزود بالاترین امتیاز را در بین باقی قسمتها داشته و با میانگین امتیاز ۹.۴ در کنار اپیزودهای سریالهای معروف میدرخشد. اپیزودی که با ساخت فوقالعاده و پایان کوبندهاش از خاطر مخاطب پاک نخواهد شد. سریال برای نویسندگی نیز با دو اپیزود کاندید شده که یکی از آنها همین اپیزود آسمان خونین و دیگری قسمت اول سریال یعنی ملوان است. فیلمبرداری این دو قسمت نیز برای همین دو اپیزود نامزد دریافت جایزه است. در فیلمبرداری و بهطور کلی دکوپاژ این کار، استفاده زیاد از دیپفوکوس و همزمان لنزهای فیشآی، تبدیل به یکی از امضاهای بصری این سریال شده است. جایی که سوژهها با حداکثر فوکوس از پسزمینهای که با کمک لنز دچار اعوجاج شده، جدا میشوند. فرمی که انتخاب آن بهخوبی با محتوای سریال تطابق داشته و نشان از هوشمندی خالقین آن دارد. اکثر بازیگران بازی فوقالعادهای از خود نشان دادهاند، همچون هیرویوکی سانادا، آنا ساوای، تادانوبو آسانو و تاکههیرو هیرا که همگی کاندید جایزه بازیگری در امی شدهاند و در کنار آنها کاسمو جارویس (در نقش جان بلکتورن) که داستان با او و کشتیاش شروع شده و به نقاط غیرقابلحدسی میرسد. باقی عوامل نیز همچون طراحی صحنه و لباس، گریم، تدوین و… همه در سطح بالایی ظاهر شدهاند.
شوگون که به نظر میرسد فصل جوایز را با دستی پر ترک کند، یکی از نمونههای خوب سریالهای بر اساس تاریخ واقعی است. آنهم در عصری که مخاطب به سراغ تاریخ برساخته و تخیلی رفته و هر روز از جهانِ واقع فاصلۀ بیشتری میگیرد. این سریال نشان داد که با تکیه بر واقعیتهای تاریخی یک ملت و ترکیب آن با ملزومات درام، اثری حماسی، فاخر و قابل اعتنا را با یک تیم قوی، خلق کرد و لذت تماشای آن را به مخاطب هدیه داد. شوگون، سریال الگوسازی است، بهخصوص برای کشورهایی که نیاز به تاریخ انتزاعی ندارند.
***
پانوشت:
- دایمیو، لقبی است که برای اشاره به اربابان و زمینداران بزرگ دوران پیشامدرن ژاپن به کار برده میشد. گاه شوگون یا نایب پادشاه از میان همین امیران منطقهای انتخاب میشد. دایمیوها پس از شوگونها قدرتمندترین حاکمان ژاپن فئودالی از قرن دهم تا نوزدهم بودند و در نبود شوگون، عملاً در رأس قدرت قرار میگرفتند.