: مازیار فکری ارشاد منتقد، پژوهشگر و مترجم نامآشنای سینمایی بهتازگی ترجمهای از رمان «مخمصه ۲»نوشتهی مایکل مان و مگ گاردینر را به همت نشر یادِ آرمیتا روانۀ بازار کتاب کرده است. به این بهانه با او به گفتوگو نشستهایم.
– ابتدا دربارۀ کتاب و ارتباط آن با فیلم کالتِ مایکل مان یعنی «مخمصه» صحبت کنیم. این کتاب دربارۀ چیست؟
«مخمصه ۲» نخستین رمان مایکل مان، فیلمنامهنویس و کارگردان مشهور آمریکایی است. این رمان در حقیقت بهطور همزمان پیشدرآمد و دنبالۀ وقایع فیلمِ امروز کلاسیک شدۀ «مخمصه» است که در سال ۱۹۹۵ ساخته شد و وقایع فیلم هم در همان سال میگذرد. حالا رمان «مخمصه ۲» سرنوشت شخصیتهای اصلی فیلم را پیش و پس از زمان رخدادهای فیلم امتداد میدهد. در واقع در این رمان خواندنی، ابتدا با پیشزمینۀ شخصیتهای اصلی فیلم «مخمصه» یعنی نیل مککالی (با بازی رابرت دنیرو)، وینسنت هانا (آل پاچینو) و کریس شیهرلیس (وال کیلمر) آشنا میشویم. اینکه نیل و کریس چه گذشتهۀ نابسامان خانوادگی داشته، چگونه به تبهکاری کشیده شده و چطور در زندان با یکدیگر آشنا شده و پس از آزادی دست به سرقتهای مسلحانه زدهاند. همینطور وینسنت هانا پلیس وظیفهشناس و سمجی که در فیلم دیدهایم، چگونه به ادارۀ پلیس پیوسته و چرا این همه پیگیر است تا تبهکاران را دستگیر کند یا از پا درآورد. در ادامه رمان به سرنوشت شخصیتها پس از زمان فیلم میپردازد. در حقیقت اگر فیلم در سال ۱۹۹۵ و در شهر لسآنجلس میگذشت، حالا این آدمها را از سال ۱۹۸۸ میشناسیم و زندگیهای پیچیده و پرخطرشان را تا سال ۲۰۰۰ دنبال میکنیم.
– بهاین ترتیب خوانندهای که فیلم «مخمصه» را ندیده باشد ممکن است نکتههایی از فیلم را درک نکند. آیا این یک نقطه ضعف برای رمان محسوب نمیشود؟
خیر. کتاب با یک پیشدرآمد آغاز میشود. یعنی وقایع فیلم را بهصورت خطی و بهشکل خلاصه در این پیش درآمد بیان میکند. بهگونهای که خوانندهای که فیلم را دیده، یک یادآوری و مرور اجمالی بر وقایع فیلم و شخصیتپردازی کاراکترها خواهد داشت و از سوی دیگر، خوانندهای که فیلم را ندیده با خط اصلی قصۀ فیلم آشنا میشود. شخصیتها و عملکردشان را میشناسد و سپس با یک روایت غیرخطی، وقایع پیش و پس از فیلم را میخواند.
– به روایت خطی اشاره کردید. چارچوب روایت کتاب چگونه است؟ و آیا با شیوهی روایت فیلم «مخمصه» تفاوت دارد؟ بهعبارتی دیگر آیا رمان «مخمصه ۲» را میتوان مثل فیلم «مخمصه» یک اثر مایکل مانی دانست؟
مایکل مان را در سینما با فیلمهای برجسته و ماندگارش میشناسیم. فیلمهایی همچون «دزد»، «شکارچی انسان»، «آخرین بازماندهی موهیکانها»، «نفوذی»، «پلیس میامی»، «وثیقه» و «دشمنان مردم.» ویژگی مشترک فیلمهای یادشده شیوۀ روایتی کلاسیک و خطی است. قصههایی که از نقطه A آغاز شده و در مسیری مستقیم و با توالی زمانی روایت شده و در نقطهی B به پایان میرسند. این شیوۀ روایت در فیلم مهم و ماندگار مایکل مان یعنی «مخمصه» به اوج پختگی و جذابیت میرسد. هنوز فرصت نکردهام تا فیلم اخیر مایکل مان یعنی «فِراری» را ببینم. اما تصور میکنم برای نخستین بار است که مان از شیوهی روایت غیرخطی و متداخل استفاده میکند. شیوهای از ادبیات پست مدرنیستی که قائل به توالی زمانی داستان نیست و با رفت و برگشتهای متوالی، تعلیق ایجاد میکند. مایکل مان در سینما استاد ایجاد تعلیقهای کلاسیک است. سینماگری که شیوههای روایت کلاسیک هالیوودی را بهخوبی میشناسد و در این زمینه سرآمد است. اما در رمان «مخمصه ۲» با گونۀ متفاوتی از تعلیق مواجه میشویم. داستان از صبح روز بعد از پایان فیلم «مخمصه» آغاز میشود اما هر از گاه به سالها پیش از زمان وقوع رخدادهای فیلم میرود و این رفتوبرگشت زمانی چندینبار تکرار میشود. شیوۀ جذابی که نهتنها در سینما، بلکه بهویژه در ادبیات محبوبیت دارد. اساساً جهانِ سینماییِ آشنای مایکل مان با رویکردی جدید و اینبار در قالب ادبیات داستانی بازتولید شده است.
– اساساً چه شد که به فکر ترجمۀ این رمان افتادید؟ انگیزه یا دلیل خاصی داشتید؟
همانطور که میدانید من منتقد، نویسنده و بیش از هرچیز عاشق سینما هستم. فیلم «مخمصه» مایکل مان از جمله فیلمهای محبوب عمر من و بسیاری از کسانی که میشناسم بوده است. در مقام منتقد سینما فکر میکنم ژانر درام جنایی در زیرشاخۀ (دزد و پلیس) با فیلم «مخمصه» در اواخر قرن بیستم به پایان خود رسید. «مخمصه» تمام مرزهای ممکن یک ژانر سینمایی را درنوردید. تا امروز فیلمهایی پرشمار با موضوع، رویکرد و قصههایی مشابه «مخمصه» ساخته شدهاند که هیچیک به لحاظ جذابیتهای اجرایی، داستانی، شخصیتپردازی و تاثیرگذاری به گردپای این فیلم نرسیده یا دستکم، قدمی فراتر از آن نگذاشتهاند. گمان هم نمیکنم در آینده فیلمی در این ابعاد با رویکرد درام/ اکشن/ جنایی ساخته شود که از «مخمصه»ی مایکل مان جلو بزند. زمانی که در صفحۀ اینستاگرام شخصی مایکل مان دیدم که قرار است رمان «مخمصه ۲» منتشر شود، بیصبرانه منتظر انتشار آن بودم و مشتاق خواندنش. به لطف دوستی نسخهای از کتاب، مدتی کوتاه پس از انتشار به دستم رسید و با خواندن فصلهای اولیه، شیفتۀ آن شدم و مطمئن بودم که باید آن را به فارسی ترجمه کنم. بسیار کوشیدم که کتاب با فاصلهای اندک از انتشار نسخۀ انگلیسی ترجمه و چاپ شود. اما همانطور که میدانید، مشکلات حوزۀ نشر و کتاب در ایران چنان فرسایشی است که باید پوست کلفت و سماجتی مثالزدنی داشته باشی تا به مقصود برسی. به دلایلی که دلم نمیخواهد به آنها اشاره کنم میان پایانِ فرایند ترجمه و انتشار کتاب در تهران فاصلهای دوازده ماهه افتاد. اما خوشحالم که تمام توانم را گذاشتم تا ترجمهای استاندارد که تمام ابعاد متنی و فرامتنی رمان را دربرگیرد، ارائه کنم. امیدوارم که خوانندۀ کتاب هم پس از مطالعۀ آن با من همنظر باشد.
– آیا کتاب «مخمصه ۲» در عرصۀ جهانی هم موفق بوده است؟ «مخمصه ۲» در کدام دستهبندی ژانری ادبیات میگنجد؟
کتاب «مخمصه ۲» از همان ابتدای انتشار در تابستان ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) با استقبال خوبی مواجه و بارها تجدید چاپ شد. تا جایی که در پایان این سال، در ردۀ نخست پرفروشترین کتابهای داستانی انگلیسی زبان از نگاه منتقدان نیویورک تایمز قرار گرفت. «مخمصه ۲» خیلی سریع به زبانهای مختلف از جمله فرانسه، ایتالیایی، ژاپنی و… ترجمه شد و اغلب نقدهای منتقدان ادبی روی این رمان مثبت بوده است. تقریبا تمام منتقدانی که کتاب را خواندهاند، آن را تریلری رئالیستی، هیجانانگیز، چندلایه و پرکشش ارزیابی کردهاند. از نظر دستهبندی ژانرهای ادبی هم میتوان «مخمصه ۲» را رمانی در چارچوب ادبیات جنایی و تریلر دانست.
– در کنار مایکل مان، نام مگ گاردینر هم بهعنوان نویسندۀ همکار او در نگارش «مخمصه ۲» به چشم میخورد. کمی هم دربارۀ او و نقشی که در نگارش رمان داشته است بگویید.
خانم مگ گاردینر نویسندۀ نامآشنای آمریکایی است که تاکنون حدود پانزده رمان منتشر کرده و پیش از این هم سابقۀ فعالیت بهعنوان نویسندۀ همکار را داشته است. گاردینر البته به صورت مستقل هم رمان مینویسد و یکی از رمانهایش بهنام «دریاچهی چینی» سال ۲۰۰۹ برندۀ جایزۀ ادبی معتبر آمریکا در حوزۀ ادبیات معمایی، یعنی جایزهی ادگار آلن پو شده است. مایکل مان در فرایند نگارش فیلمنامۀ آثار مهمش همواره از فیلمنامهنویسان دیگر هم کمک گرفته و همراه با نویسندگان دیگر فیلمنامههایش را نوشته است. بهنظر میرسد اینجا هم تصمیم گرفته نخستین _ و شاید آخرین_ رمانش را با همکاری یک نویسندۀ حرفهای به سرانجام برساند. یک دهۀ پیش در ماهنامۀ سینمایی «فیلم نگار» گاهی فیلمنامه هم ترجمه میکردم. از همان زمان با سبک نوشتاری و جهانِ داستانی مایکل مان هم آشنا شدم. او در فیلمنامههایش _چه آنها که بهطور مشترک با نویسندگان دیگر نوشته و چه فیلمنامههای مستقلش مثل «مخمصه»_ ضمن حفظ ساختار و آموزههای فیلمنامهنویسی، کوشیده ارزشهای ادبی را هم به متنهایش بیفزاید، ارزشهایی که شاید با تماشای فیلمهایش درک نشود. اما زمانی که یکی دو فیلمنامه از او ترجمه کردم، دریافتم که فیلمنامههای مایکل مان چیزی فراتر از متنی برای فیلمبرداری و تدوین و ساخت یک فیلم هستند. دقت وسواس گونۀ مایکل مان روی شخصیتپردازی و جزییات رفتاری و اندیشۀ شخصیتها، در کنار توصیفهای مفصلی که از هر صحنه یا سکانس ارائه میدهد بر جذابیت فیلمنامههایش افزوده است. مایکل مان از جمله فیلمنامهنویسانی است که بهشکل کلی، فیلمنامهنویسی را از یک گام اولیه برای ساخت فیلم به یک فرم ادبی محترم و جدی بدل کردند. فیلمنامههای مان بیش از آنکه درگیر توصیفات فنی صحنه، فیلمبرداری، تدوین، موسیقی یا بازیِ بازیگران باشند، بهعنوان یک قصۀ مستقل و دارای ویژگیهای ادبی هم خواندنی و جذابند. بهنظر میرسد همکاری مایکل مان با مگ گاردینر در راستای نزدیکی هرچه بیشتر به حوزۀ ادبیات داستانی باشد. یک فیلمنامهنویس به صورت کلی ممکن است تکتک سکانسهایی را که مینویسد، به شکل فیلم و تصویر متحرک، در ذهن ببیند. اما کار نویسندۀ ادبیات الزاماً تصویرسازی نیست. قصه باید در بطن روح و ذهن یک نویسنده بهاصطلاح جا بیفتد و در قالب کلمات روی کاغذ بیاید. همان تفاوت تاریخی میان دو مدیوم سینما و ادبیات که اولی در ساحَتِ عینی (تصویر) بروز مییابد و دومی اساساً در ساحَتِ ذهنی (تصور در قالب واژگان) شکل میگیرد. بهطور دقیق نمیدانم اما گمان میکنم حضور مگ گاردینر برای نزدیک کردن اندیشۀ سینمای مان به فرم ادبیات داستانی، منهای ریتم و ضرباهنگ بوده است.
– ریتم و ضرباهنگ را از سایر عوامل روایت جدا کردهاید. کمی در این زمینه توضیح دهید. تفاوتی که به آن اشاره میکنید در چیست؟
در رمان «مخمصه ۲» با جملات کوتاه و ضربتی پرشمار مواجه میشویم. کمتر جملهای در متن است که از تعدادی از واژگان تجاوز کند. این رویه به متن قصه ریتم و ضرباهنگ تند و پویایی بخشیده که کوشیدم در ترجمه تا حد امکان به این جملات کوتاه و کوبنده متوالی وفادار بمانم تا ضرباهنگ قصه حفظ شود. علاوهبر این مایکل مان در متن داستان تا حد امکان از ضمایر شخصی منفصل پرهیز کرده است. او چنان به شخصیتهای قصهاش نزدیک میشود که دیگر به سختی میتوان آنها را «او» خطاب کرد. آنها به سادگی نیل مککالی، وینسنت هانا، کریس شیهرلیس، الیزا واسکز یا مایکل سریتو (یا چریتو، هردو تلفظ در گویش آمریکایی رایج است) هستند. شاید آنها خودِ ما باشیم. بیپیرایههای ادبی و ضمایری که نزدیکی به عمق شخصیتها را در یک متن ادبی دشوار میسازند.
– به شخصیتپردازی قصه و قابلیتهای سینماییاش اشاره کردید. چه میزان از جذابیت این شخصیتها وابسته به بازیگران نامدار فیلم «مخمصه» است و چه مقدار به توانِ شخصیتپردازی در متن بازمیگردد؟
پاسخ این پرسش را با یک مثال بهظاهر بیربط آغاز میکنم. وینس گیلیگان را حتماً میشناسید. خالق و نویسندۀ سریالهای کالت و محبوب این سالها _ پروندههای مجهول، بریکینگ بد و بهتره با سال تماس بگیری_ او در متنهای بینظیرش چنان به عمق درونیات شخصیتهایش نزدیک میشود و چهرهای خاکستری و ملموس از آنها بهتصویر میکشد که بهنظرم صنعت سریالسازی جهانی به این زودی به گیلیگان و شخصیتهایی که خلق کرده نزدیک نخواهد شد. این مثال را زدم تا به مایکل مان و توان خارقالعادهی شخصیتپردازیاش اشاره کنم. مان در فیلم «مخمصه» شخصیتهایی انسانی، باورپذیر و در عین حال رعبآور خلق کرده است. تقریبا تمام کسانی که مخمصه را دیدهاند محال است با یادآوری نام فیلم Heat نیل مککالی را با شمایل رابرت دنیرو و وینسنت هانا را در هیبت آل پاچینو بهخاطر نیاورند. دو بازیگر یگانۀ تاریخ سینما با بهرهگیری از فیلمنامه عمیق و کارگردانی ماهرانۀ مایکل مان، نقطۀ عطف کارنامۀ هنری خود را رقم زدهاند. با خواندن رمان «مخمصه ۲» دشوار است که این دو شخصیت را بدون تداعی شمایل و حضور بازیگران نقشها در فیلم به ذهن بسپارید. شما در این متن قهرمان و ضدقهرمان با تعاریف کلاسیک را نمیبینید. مرزهای شخصیتپردازی در فیلم «مخمصه» و رمان «مخمصه ۲» جابهجا شدهاند. شما همزمان دوست دارید که شخصیت پلیس موفق شود و دلتان نمیخواهد که دزد به دام بیفتد. این تقابل چیزی است فراتر از رویاروییِ خیر و شر. این نکته را هم اضافه کنم که یک شخصیت جدید به قصه اضافه شده است. اوتیس واردلِ کتاب «مخمصه ۲» احتمالاً یکی از هراسانگیزترین شخصیتهای شریر ادبیات داستانی است که تاکنون خواندهام.
– آیا مایکل مان تصمیم ندارد نسخۀ سینمایی «مخمصه ۲» را بسازد؟
در زمان انتشار کتاب، مان گفته بود که برنامۀ مشخصی برای ساختن نسخۀ سینمایی این کتاب ندارد. دلیل اصلیاش هم این بود که رابرت دنیرو و آل پاچینو دو بازیگر شخصیتهای اصلی فیلم سالخورده شدهاند و امکان حضورشان در قسمت دوم فیلم «مخمصه» وجود ندارد. اما کمی بعد تغییر عقیده داد و بازیگران جوان چون تیموتی شالامه و آدام درایور در فهرست بازیگران احتمالی این دو نقش معرفی شدهاند. فیلم «مخمصه ۲» در مرحلۀ پیش تولید قرار دارد و بنا بر اخبار منتشر شده، چیزی حدود یک سال دیگر آمادۀ نمایش خواهد شد.