«دنیای شعلهور» که نخستین بار در سال ۲۰۱۴ منتشر شد داستانی جذاب دربارهی هنر، تبعیض جنسیتی و دنیایِ پایانناپذیرِ آرزوها است. رمانی دربارهی زنی که از بیتوجهی و کنار گذاشته شدن از دنیای مردانهی حاکم خسته شده. سیری هوستوِت در «دنیای شعلهور»، قصهی زنِ هنرمند و بااستعدادی به نام هریت بِردن را روایت میکند که بیتوجهیِ حلقههای هنری نیویورک کامش را تلخ کرده است. او نقشهای میکشد و در مجموعهای از نمایشگاههای فردی در گالریهای گوناگون، نامِ خود را پشت هویت سه مرد پنهان میکند تا بتواند تعصبات مردسالارانهی حاکم بر فضای هنری را به چالش کشیده و توجه رسانهها را به نقاشیهایش جلب کند. اما وقتی سرانجام تصمیم به برملا کردن هویت حقیقیاش میگیرد، کسی او را باور نمیکند و به این ترتیب، ماجرایی عجیب در دنیای هنری نیویورک رقم میخورد.
سیری هوستوِت، شاعر و پژوهشگر علوم انسانی، همسر پل آستر فقید در ۱۹ فوریه ۱۹۵۵در نورثفیلدِ مینهسوتا به دنیا آمد. سیری هوستوت در زادگاهش، نورثفیلد به مدرسهای دولتی رفت و در سال ۱۹۷۳ مدرک تحصیلیاش را از مدرسهای مذهبی در برگن، نروژ دریافت کرد. او نوشتن را در سنِ ۱۳ سالگی پس از یک سفر خانوادگی به ریکیاویک(پایتخت کشور ایسلند) هنگامی که آثار مختلف ادبیات کلاسیک را مطالعه میکرد آغاز کرد. او به ویژه تحتتأثیر دیوید کاپرفیلدِ دیکنز قرار گرفت و هنگامی که کتاب را تمام کرد تصمیم گرفت که ادبیات، حرفهاش شود. هوستوت که به دو زبان انگلیسی و نروژی مسلط بود از کالج سنت اولاف با مدرک کارشناسی در سال ۱۹۷۷ فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۷۸به شهر نیویورک نقلمکان کرد تا در دانشگاه کلمبیا به عنوان دانشجوی کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شود. اولین اثر ادبی منتشر شدهی او در این دوره قطعه شعری در پاریس ریویو بود. هوستوِت در طول سالهای دانشگاه در تنگدستی زندگی میکرد و مجبور شد برای تامین نیازهای مالی خود از دانشگاه وام بگیرد. هوستوِت در سال ۱۹۸۱ با همسرش، پل استر، آشنا شد و سال بعد با هم ازدواج کردند. او مدرک دکترایش را در سال ۱۹۸۶ از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد و در پایاننامهاش، از کیرکگور، زیگموند فروید، امیل بنونیست، رومن یاکوبسن، مری داگلاس و ژولیا کریستوا به عنوان متفکرانی که بر کارش تاثیر گذاشتند نام برد. هوستوِت تا زمان مرگ پل استر در کنار او در بروکلین، نیویورک زندگی کرد. دختر آنها، سوفی استر (متولد ۱۹۸۷)، خواننده، ترانهسرا و بازیگر است.
«دنیای شعلهور» با اینکه اثری داستانی و تخیلی است، حاوی عناصر اتوبیوگرافیک نیز هست و از تجربیات شخصیِ خود هوستوت به عنوان یک زن هنرمند و نویسنده نشأت میگیرد. هوستوت گفته است که از نامرئی بودن در جهانی تحت سلطهی مردان که برای اثبات هنرش مجبور است بجنگد، بارها سرخورده شده و هنرمندانی چون لوئیز بورژوا و اوا هسه را تحسین میکند.
فرمی که سیری هوستوِت برای روایت رمان «دنیای شعلهور» از آن استفاده میکند، حذف راوی است و این رمان یکی از شاخصترین رمانها در حوزهی فراداستان یا مرگ مؤلف است. هر فصل این رمان از دید یک شخصیت روایت میشود. از بچههای هریت بِردن گرفته تا دوستان و منتقدان و روزنامهنگاران هنری و حتی دستنوشتههای هریت بردن و هر قدر رمان پیش میرود، مفهوم واقعیت در آن پیچیدهتر میشود. هوستوِت در یکی از مصاحبههایش گفته است که چگونه مرزِ میانِ واقعیت و تخیل را در آثارش محو کرده و زندگی شخصی و تجربیاتاش را در نوشتههایش بازتاب میدهد. این در همآمیختگیِ واقعیت و خیال به روایتهای او عمق و پیچیدگی میبخشد. در روایت خلاقانهی هوستوِت، هنرمندان و فیلسوفان و نویسنـدگان واقعی چنان با شخصیتهای خیالی در کنار یکدیگر قرار میگیرند و کتابها و مقالات جعلی و واقعی و ارجاعات درست و دروغین طوری به جای یکدیگر استفاده میشوند که خوانندهی حرفهای نیز به حیرت میافتد که چطور ممکن است رفتارها و گفتارها و نوشتههای شخصیتهای ساختگی و خیالی، این قدر شبیه به چیزهایی باشد که از هنرمندان و فیلسوفان بزرگ میدانیم.
«دنیای شعلهور» رمانی عمیقاً متفکرانه است که به پیچیدگیهای هنر، هویت و تجربهی انسانی میپردازد و با ترکیب در همتنیدهی غنیای از بینشهای فلسفی و روانشناختی، قصهاش را به نرمی برای خواننده روایت میکند. شخصت اصلی کتاب، هنرمندی است با استعداد که هنوز در دنیای حرفهای، جدی گرفته نشده و قصد میکند با برپاییِ سه نمایشگاه با سه نام مستعار مردانه، تعصبات مردسالارانهی حاکم بر فضای هنری را به چالش بکشد. پروسهی نوشتنِ هاستوِت کنُد و پرداخت به جزئیات عمیقی است که زمانبر است. او معمولاً پیش از شروع نوشتن چندین سال صرف تحقیق در مورد یک رمان میکند.
هوستوِت بر روی مفاهیمی چون ماهیتِ خلاقیت، نقش جنسیت در درک ما از هنر و فضایِ پیچیدهی بین دنیای درونی هنرمند و فشارهای بیرونی که کار حرفهایاش را شکل میدهد تامل میکند. او در یکی دیگر از مصاحبههایش بر اهمیت پرداختن به تعصب جنسیتی در دنیای هنر تاکید کرده است، جایی که زنان هنرمند اغلب به حاشیه رانده میشوند و برای اثباتِ ارزشِ کار هنریشان، بایستی تلاشی دو چندان کنند. از دیدِ هوستوِت قهرمان داستانش، هریت باردن ثابت میکند که استقبال مثبت از کار هنریِ مردان گاهاً به دلیل جنسیتشان است و نه هنر آنها در ذات خود. پرسش هوستوِت در «دنیای شعلهور» از خواننده این است که نقش جنسیت در شکلگیری هویت هنری هنرمند چیست؟ و چگونه جنسیتِ از پیش تعیین شدهی هنرمند، او را وادار به اکت خاصی در دنیای حرفهای میکند.
«دنیای شعلهور» در سال ۲۰۱۴ در فهرست جایزهی ادبی «من بوکر» قرار گرفت و هوستوِت همان سال دکترای افتخاریاش را از دانشگاه اسلو دریافت کرد. این کتاب همچنین در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی لسآنجلس تایمز برای بهترین کتاب داستانی شد و دکترای افتخاری دیگری از دانشگاه گرونوبل-استاندال فرانسه را نصیب هوستوِت کرد. «دنیای شعلهور»، اثری مهیج است که میتواند با هر خوانندهای که علاقهمند به هنر و فلسفه است ارتباط خوبی برقرار کند. نشرثالث این کتاب را با ترجمهی خجسته کیهان منتشر کرده است.