جن‌های درون‌مان؛ نگاهی به رمان آپارتمان پنج سویم

     کاری که مینه سوئوت در رمان آپارتمان پنج سویم می‌کند بی‌شباهت با این گفته‌ی راوی رمان آینه‌های دردارِ هوشنگ گلشیری نیست:

     «اما گاهی نوشتن یک داستان شکل دادن به کابوس فردی است، تلاشی است برای به یاد آوردن و حتی تثبیت خوابی که یادمان رفته است و گاهی با همین کارها ممکن است بتوانیم کابوس‌های جمعی‌مان را نیز نشان بدهیم تا شاید باطل‌السحر آن ته‌مانده‌ی بدویت‌مان شود. مگر نه اینکه تا چیزی را به‌عینه نبینیم نمی‌توانیم بر آن غلبه کنیم؟ خوب، داستان‌نویس هم گاهی ارواح خبیثه‌مان را احضار می‌کند، تجسد می‌بخشد و می‌گوید حالا دیگر خود دانید، این شما و این اجنه‌تان.»

با علم به این‌که جن‌هایی که گلشیری از آن حرف می‌زند جن‌هایی ماورائی و خرافی نیستند، مینه سوئوت نیز در رمانش، آپارتمان پنج سِویم؛ دروغ‌های جن‌وپری تنیده در تعبیر خواب، جن‌ها و ارواح خبیثه‌ای را احضار می‌کند که زندگی را به کام شخصیت‌های اصلی‌اش تلخ کرده‌اند. او در این رمان که آکنده است از خرده‌روایات متعدد، به مشکلاتی می‌پردازد که از سه سرچشمه‌ی مختلف اما مربوط به هم برآمده‌اند. این سرچشمه‌ها عبارتند از: خرافات، رابطه‌ی والدین-فرزند و فرهنگ مردسالار. صحبت مستقیم درباره‌ی محتوای اثر بدون بررسی فرم آن بی‌فایده خواهد بود. بنا بر این مستقیم سراغ تحلیل فرم روایی و تحلیل عناصر داستانی رمان آپارتمان پنج سِویم می‌‎رویم تا از آن طریق شاید بتوانیم درباره‌ی محتوای اثر نیز چند کلمه‌ای بنویسیم.

 رمان آپارتمان پنج سویم

  • راوی‌های هفت‌گانه و فرم روایی

رمان آپارتمان پنج سویم دارای هفت راوی مختلف است. این راوی‌ها عبارتند از:

  1. راوی سوم‌شخص دانای کل:

این راوی، که شاید بتوان آن را یک راوی قابل‌اعتماد نامید، به‌تناوب در طول رمان ظاهر می‌شود و اطلاعات مختلفی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد. این راوی، همان‌طور که از اسمش برمی‌آید، از همه‌چیز آگاه است. به عنوان مثال در اوایل رمان این راوی اشاره می‌کند که هیچ‌کس از علت نام‌گذاری آپارتمان پنج سویم به این نام اطلاعی ندارد. ولی رمان فصلی دارد با عنوان «داستان واقعی آپارتمان پنج سِویم که هیچ‌کس از آن خبر ندارد» و در آن فصل همین راوی قصه‌ای دورودراز درباره‌ی پیشینه‌ی این آپارتمان بیان می‌کند. راوی با بیانی حکایت‌گونه در همین فصل می‌گوید:

«در آن خانه، که نزدیک به صد سال سر پا مانده و به‌رغم از سر گذراندن سه آتش‌سوزی خراب نشده بود، پیرزنی زندگی می‌کرد به نام حوریه.»

راوی دانای کل این رمان وظیفه‌ی بسیار مهم دیگری هم دارد؛ او روایت‌های «واقعی» پشتِ خرده‌روایات تعریف‌شده توسط شخصیت‌های اصلی رمان را نیز روایت می‌کند و نشان می‌دهد زخم‌های شخصیت‌های اصلی از کجا نشأت گرفته‌اند. همچنین روایت پایان شوکه‌کننده‌ی رمان نیز بر عهده‌‌ی همین راوی است که در انتهای یادداشت به آن خواهیم پرداخت.

  1. پنج روایت غیرقابل اعتماد اول‌شخص:

به‌جز فصل‌های مربوط به دفترخاطرات دکتر صمیمی (که در قسمت بعد به آن خواهیم پرداخت) پنج فصل در رمان آپارتمان پنج سویم وجود دارد که راوی‌های اول‌شخص دارند. این راوی‌های اول‌شخص عبارتند از: اوغوز، یشیم، یوسف، الیف و ملیکه. این راوی‌ها چیزهایی دیوانه‌وار از قبیل جنایت‌های مختلف، رنج کشیدن‌ها و آزار دادن‌ها از خودشان تعریف می‌کنند. روایت‌های آن‌ها –درصورت اطمینان به راوی سوم‌شخص دانای کل رمان- سرشار از تناقض و دروغ است. آن‌ها قسمت‌هایی از زندگی خود را با توجه به تروماها و همچنین خواست‌های عمیق درونی‌شان با چیزهایی دیگر گاه جابه‌جا می‌کنند و گاه درهم می‌آمیزند تا به روایتی آرامش‌بخش و فهمیدنی برای خودشان برسند. آن‌ها اعمال‌شان را در این روایات این‌طور توجیه می‌کنند که اجنه آن‌ها را وادار به انجام‌شان کرده است.

  1. دفترخاطرات دکتر صمیمی:

در رمان آپارتمان پنج سویم سیزده فصل کوتاه وجود دارد که درواقع برگ‌هایی از دفترخاطرات شخصیت دکتر صمیمی هستند. این روایت‌ها را نیز باید یک روایت اول‌شخص درنظر گرفت. نکته‌ی پارادوکسیکال این است که روایت دکتر صمیمی، که روانپزشک این پنج نفر است، بسیار ازهم‌گسیخته‌تر و گاه ترسناک‌تر از بیماران است. قسمتی از یکی از خاطرات دکتر صمیمی را با هم بخوانیم:

«اگر از جن‌ها بپرسید، آتش را برازنده‌ی مادرم می‌دانند. موهای سرخش که در آتش جزجزکنان می‌سوزد. اگر شکمش را با چاقو پاره کنم، خون سرخ به موهای سرخش… اگر با سنگ سرش را له کنم، خون سرخ به موهای سرخش، از بلندی پرتش کنم پایین، بدن تکه‌تکه‌شده به مادرانگی ناپسندش… واقعاً مرگ چقدر به مادرم می‌آید.»

این هفت راوی ذکرشده به‌تناوب در رمان پیدای‌شان می‌شود و روایت‌های‌شان فصل‌های کوتاه و با ریتم بالای رمان را تشکیل می‌دهند. به‌عنوان مثال ما یک برگ از دفتر خاطره‌ی دکتر صمیمی می‌خوانیم و سپس روایت اولین ساکن آپارتمان را از زبان خودش می‌خوانیم و سپس در فصل بعدی راوی دانای کل پیدایش می‌شود و حکایت واقعی روایت قبلی را روایت می‌کند. این سلسله‌روایت تا اواخر رمان، جایی که هر پنج ساکن روایت‌های‌شان را انجام داده‌اند، ادامه می‌یابد.

 رمان آپارتمان پنج سویم

  • شخصیت‌ها

صحبت از انگیزه‌ها و پیشینه‌ی شخصیت‌های این رمان و واکاوی آن‌ها شاید کار بیهوده‌ای باشد؛ زیرا راوی دانای کل رمان این کار را انجام می‌دهد و اطلاعاتی را مستقیماً در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. به‌جای این‌کار شاید بهتر باشد بپرسیم که چه چیز مشترکی این شش ساکن رمان را گرد هم آورده؟ آیا حوریه‌خانم، مالک پیشین، ویژگی مشترکی با این ساکنین جدید دارد؟ پایین‌تر این ویژگی‌ها را تیتروار ذکر می‌کنیم تا بتوانیم نتیجه‌ای بگیریم. توجه کنید که این ویژگی‌ها نه از روایت اول‌شخص این شخصیت‌ها، که از روایت راوی دانای کل رمان بیرون کشیده شده‌اند.

  1. شخصیت اوغوز (ساکن طبقه‌‎ی اول، مرد): مشکل خانوادگی، به قتل رسیدن پدر توسط مادر با هفت ضربه چاقو، تلاش ناکام مادر در سقط کردن او، به دنیا آمدن در زندان، ترس از به قتل رسیدن توسط مادر، کشتن مادر با هفت ضربه چاقو، خیالاتی شدن درمورد جن و پری.
  2. شخصیت یشیم (ساکن طبقه‌ی دوم، زن): نیمفومانیک، تک‌فرزند، دور بودن از پدر به علت شغلش، اهمیت ندادن مادر به او و سرگرم شغل بودن، توجه بیش‌ازحد به سایر مردها، حاملگی و سقط‌جنین در چهارده‌سالگی، دیوانه شدن مادر و ایست‌قلبی پدر، زندگی با مادربزرگ و درگیر خرافه و دعانویسی شدن، تجاوز دعانویس به او، خیالاتی شدن درمورد جن و پری.
  3. شخصیت یوسف (ساکن طبقه‌ی سوم، مرد): ثروتمند، بی‌اهمیتی خانواده به او، دارای تمایلات سادومازوخیستی برای جلب توجه مادر و پدر، شکست در جلب توجه، به قتل رساندن مادر با کفش پدر، خیالاتی شدن درمورد جن و پری.
  4. شخصیت الیف (ساکن طبقه‌ی چهارم، زن): پدر مستبد و سنت‌گرا، مادر تحت ظلم پدر سنت‌گرا، تحقیر شدن به خاطر جنسیت، تمایل به پسر بودن برای جلب توجه پدر، مرگ پدر، دیوانه ‌شدن، خیالاتی شدن درمورد جن و پری.
  5. ملیکه (ساکن طبقه‌ی پنجم، زن): زندگی در محله‌ی کولی‌ها، مادر و مادربزرگ تن‌فروش، مشخص نبودن هویت پدر، زندگی در محله‌ای نامناسب، مورد تجاوز قرار گرفتن، قتل مادر و مادربزرگ به‌خاطر بی‌پدر به‌ دنیا آوردن او، خیالاتی شدن درمورد جن و پری.
  6. شخصیت دکتر صمیمی (ساکن زیرزمین، مرد): گرفتن اسمی دوست ندارد از پدربزرگِ هم‌رزم آتاتورک، مرگ پدر در کودکی، ازدواج دوباره‌ی مادر و مهاجرتش به آمریکا، تنها ماندن و زندگی با عمه، دلتنگی برای مادر، عدم توجه مادر به او، حسادت به برادرخوانده و خواهرخوانده، شکست در عشق، عدم رضایت از فیزیک و ظاهر، خیالاتی شدن درمورد جن و پری.
  7. شخصیت حوریه‌خانم (قبل از آمدن سایر شخصیت‌ها به آپارتمان و مالک قدیمی ملک، زن): ناتوانی در به دنیا آوردن فرزند پسر، به دنیا آوردن پنج فرزند دختر و هر پنج با نام سویم، مردن هر پنج دختر، رجوع به خرافات بومی برای حل شدن مشکل نزاییدن پسر، ترک شدن توسط شوهر، غیب شدن.

همان‌طور که در ابتدای یادداشت ذکر شد، تمام مشکلات ساکنین آپارتمان پنج سویم را می‌توان در سه دسته گنجاند؛ مشکلات مربوط به والد-فرزند، مشکلات مربوط به خرافات، مشکلات مربوط به فرهنگ مردسالار. تمام این مشکلات را نیز می‌توان در دو ساحت فردی و اجتماعی بررسی کرد. به عنوان نمونه در فصل مربوط به حکایت واقعی ملیکه، از زبان راوی دانای کل رمان چنین می‌خوانیم:

«بالات، آن محله‌ی خشن و گستاخ، که تاریخ ازلی کولی‌وارش هر آن مثل بیماری‌ای واگیردار از خاک کوچه‌های فرعی بیرون می‌زند، از شیرهای آب جاری می‌شود، بی‌خیال از پنجره‌ها به درون رسوخ می‌کند، زندگی‌ها را مهربانانه در آغوش می‌گیرد و شیطان‌وار درب‌وداغان می‌کند.»

که بعد اجتماعی-شهری در آن کاملاً مشهود است. همچنین درباره‌ی این بُعد می‌توان به این قسمت نیز اشاره کرد:

«استانبول آتش‌سوزی‌ها را دوست داشت. استانبول دوستدار آتش‌هایی بود که تاریخش را می‌نگاشتند [] این قضیه قرن‌ها ادامه داشت. تا همین قرن گذشته. قرن بتن. تا وقتی که حاکمیت چوب سرنگون شد و جمهوری سنگ و آجر شکل گرفت. حالا دیگر آتش شهر را نابود نمی‌کند، انسان‌ها را می‌بلعد. شهر را نمی‌سوزاند، مثل همان بمب‌های شیمیایی نامَرد که خانه‌ها را خراب نمی‌کنند، اما انسان‌های خفته را در رختخواب مسموم می‌کنند، کباب می‌کنند و می‌کشند. حالا دیگر، وقتی آتش شعله‌ور شود، یک محله نابود نمی‌شود، بناها به خاکستر بدل نمی‌شوند، فقط انسان‌ها می‌میرند.»

  • کارکرد جن‌ها در رمان

در ابتدای یادداشت گفتیم که اجنه در رمان آپارتمان پنج سویم صرفاً کارکردی در جهت تقویت حال‌وهوای غریب رمان و همچنین افزودن فانتزی و خیال و وهم به آن و یا ترساندن مخاطب ندارند. هرموقع یکی از شخصیت‌های تنها و جدامانده‌ی شش‌گانه‌ی رمان دچار مشکلاتی می‌شوند که نمی‌توانند با آن کنار بیایند و کسی را هم ندارند که دردشان را به‌شان بگویند، سروکله‌ی اجنه در خواب و خیال‌شان پیدا می‌شود. آن‌ها «روایت‌هایی» را به خورد این شخصیت‌ها می‌دهند و واقعیت‌ها را برای‌شان دگرگونه می‌کنند و آن‌ها را وادار می‌کنند که مرتکب جنایت‌هایی شوند تا مگر اندکی از دردشان کم شود. به عنوان مثال شخصیت یوسف درباره‌ی اجنه می‌گوید:

«دوستی با جن‌ها، که مثل یک بازی معصومانه شروع شده بود، وقتی بزرگ شدم، به کابوس بدل شد. تنها گناهم این بود که نتوانستم به جن‌ها نه بگویم. من بچه‌ی آرام و خوبی بودم، اما وقتی پای یکی از آن جن‌های خال‌دار به میان می‌آمد، ناگهان همه‌چیز زیرورو می‌شد.»

  • یک پایان شوکه‌کننده

در فصل‌های آخر رمان می‌خوانیم که دکتر صمیمی بعد از گفتن واقعیت به تک‌تک بیماران منتخبش، سرنگی به آن‌ها تزریق می‌کند و آن‌ها را می‌کشد. او با این‌کار درواقع از اجنه‌ی مطرح‌شده در رمان شکست می‌خورد و درنهایت کل آپارتمان را به آتش می‌کشد. ولی وقتی آتش‌نشانان به محل حادثه می‌رسند و آتش را خاموش می‌کنند، هیچ مدرکی دال بر زندگی پنج بیمارِ دکتر صمیمی پیدا نمی‌کنند و تنها چیزی که پیدا می‌کنند، بقایای جسد سوخته‌ی دکتر صمیمی است.

به‌نظر نگارنده، می‌توان سه حالت را برای این پایان در نظر گرفت. در حالت اول، بیمارها طوری سوخته و ناپدید شده‌اند که هیچ مدرکی دال بر حضورشان پیدا نمی‌شود. در این‌صورت اعتبار راوی دانای کل رمان نیز حفظ می‌شود؛ زیرا راوی دانای کل رمان با جزئیات بسیار درباره‌‎ی این شخصیت‌ها بارها صحبت کرده است.

در حالت دوم، تمام ماجراها ساخته‌وپرداخته‌ی ذهن مشوش دکتر صمیمی‌اند. هیچ بیماری وجود نداشته‌ است و احتمالاً دکتر صمیمی اساساً دکتر نیست. تمام بیماران حاضر در آپارتمان نیز درواقع وجود فیزیکی نداشته‌اند و هر کدام ساحت‌هایی از مشکلات دکتر صمیمی را نمایندگی می‌کرده‌اند. همچنین در این حالت اعتبار راوی سوم‌شخص به‌کلی از بین می‌رود و دیگر نمی‌توان او را دانای کل نامید.

حالت سوم، حالتی کاملاً غیر رئالیستی است. همان‌طور که جنازه‌‎ یا خودِ حوریه‌خانم (مربوط به فصل داستان واقعی آپارتمان پنج سویم که هیچ‌کس از آن خبر ندارد) هیچ‌گاه پیدا نمی‌شود و احتمالاً اجنه آن را با خود برده‌اند، جنازه‌های این پنج بیمار نیز غیب شده‌اند. این حالت از پایان‌بندی نشانگر عدم‌قطعیت در رمان است. چه بسا فصل‌هایی که با عنوان حکایت واقعی و سرگذشت واقعی شخصیت‌ها توسط راوی دانای کل بیان شده‌اند، درواقع در دنیای رمان کاملاً دروغین باشند و اتفاقاً حکایت‌های سرشار از فانتزی و وهم خودشان حقیقت داشته باشند!

درنهایت برای جمع‌بندی می‌‎توان گفته‌ی مترجم فارسی کتاب را ضمیمه‌ی یادداشت کرد. خانم مژده الفت، که رمان را مستقیماً از زبان ترکی ترجمه و آن را با نشر افق منتشر کرده است، درباره‌ی رمانِ مینه سوئوت در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید: «نقطه‌ی مشترک حکایت ساکنان این ساختمان زخم‌های التیام‌ناپذیر ناشی از طردشدگی و جداماندگی است.»

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
محمدرضا صالحی
محمدرضا صالحی
دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی. علاقه‌مند به روایت‌شناسی، نقد ادبی و داستان‌نویسی

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights