«بزهکاران» (Los delincuentes) ساخته رودریگو مورنو، درامی غیرقابل پیشبینی و فیلمی سبکپردازانه و جاهطلبانه از فیلمسازی متعلق به نسل جدید سینماگران آرژانتین است، نسل سینماگرانی چون لیساندرو آلونسو و لوکرشیا مارتل. «بزهکاران»، امسال در بخش نوعی نگاه فستیوال فیلم کن بوده و از سوی آرژانتین به عنوان نماینده سینمای این کشور به اسکار نیز معرفی شده. از نظر موضوع و سبک، «بزهکاران» با زمان طولانی سه ساعت متعلق به مجموعهای از فیلمهای جدید آرژانتینی است که اخیراً ساخته شده و زمان طولانی دارند و در فستیوال ها مطرح شده اند از جمله فیلم سیزدهساعته ماریانو لیناس به نام La flor. فیلمهایی لابیرنت گونه و سلف رفلکسیو و طولانی که مرزهای ساختار روایی متعارف را به می ریزند و در عین حال لذتبخش اند. رد پای نویسندگان بزرگ سورئالیست و خیالپرداز آرژانتینی مثل خولیو کورتاسار و بورخس را نیز در این فیلمها میتوان دید.
مورنو، فیلمساز پنجاه ساله آرژانتینی، به عنوان عضوی از «جنبش سینمای نوی آرژانتین» در اواخر دهه ۹۰ به شهرت رسید. او فارغ التحصیل سینما از بوئنوس آیرس است و فیلمسازی است که فیلمهایش در جشنوارههای معتبر از برلین تا کن به نمایش درآمده و مطرح بوده اند. اولین فیلم او «بادی گارد» (۲۰۰۶) که در فستیوال فیلم برلین نامزد دریافت خرس طلایی بوده، داستان مردی است که وظیفه اش حفاظت از جان وزیر برنامه ریزی آرژانتین است. آدمهای مورنو کسانیاند که دچار بحران اگزیستانسالیستیاند و از وضعی که دارند راضی نیستند و رنج میبرند. آنها برای ایجاد تغییر در وضعیت خود، دست به اعمالی غیرعادی و غیرقابل پیشبینی می زنند. روبن در «بادی گارد» فرصت کمی دارد که به زندگی خودش بپردازد. او به شدت احساس تنهایی و پوچی میکند و وقتی از خیانت و ریاکاری رئیساش به تنگ میآید اسلحهای میخرد و به رئیساش شلیک میکند و بعد به طبیعت میگریزد. آدمهای مورنو اغلب از شهر گریزاناند و به طبیعت پناه میبرند. در شهر آنها احساس خفگی میکنند و طبیعت به آنها آرامش میبخشد. این گریز از شهر و تمدن شهری و گرایش به زندگی در طبیعت را به شکل بارزتری در فیلم «بزهکاران» میبینیم.
سبک بصری مورنو، متکی بر پلان سکانسها و برداشتهای طولانی و نماهای ثابت با حداقل حرکت دوربین است. تاثیرپذیری او از سینمای برسون کاملا مشهود است. مورنو همانند برسون فیلمساز گزیده کاری است و طی بیش از بیست و پنج سال تنها ۴ فیلم بلند ساخته است. فیلم جدید مورنو، اقتباسی آزاد از فیلم نوآر کلاسیک آرژانتینی به نام «به سختی میتوان تبهکارش نامید» (۱۹۴۹) ساخته هوگو فرگونسه (استاد سینمای جنایی آرژانتین که در هالیوود نیز فیلمهای زیادی ساخته) است، فیلمی که بسیاری از سینماگران نسل مورنو با تماشای آن در تلویزیون بزرگ شدند. در آن فیلم، یک کارمند حقیر بیمه، طرح اختلاسی را میچیند که میداند مجازات آن حداکثر هفت سال زندان برای اوست. «بزهکاران» نیز داستان مرد جوانی به نام موران (با بازی دنیل الیاس) است که کارمند بانکی در بوئنوس آیرس است. او آدم آرام و کم حرفی است و ناگهان تصمیم می گیرد گاو صندوق بانک را خالی کند بدون اینکه ما بدانیم چرا این کار را میکند. او نزد دوست و همکارش رومان میرود و به اومیگوید که ۶۵۰۰۰۰ دلار از بانک دزدیده که دقیقاً دو برابر پولی است که تا زمان بازنشستگیاش از بانک به او میرسید. او میخواهد این پول را نزد رومان گذاشته و خود را تسلیم پلیس کند تا بعد از آزادی از زندان آن را با رومان تقسیم کند. کار او عجیب و بی معنی به نظر میرسد و اگر با یک درام کلاسیک و یک فیلم متعارف ژانر «هایست» (سرقت) سر و کار داشتیم، میتوانستیم حدس بزنیم که چه اتفاقهایی میتواند برای موران و پولهای دزدی او بیفتد. اینکه مثلا رومان به او خیانت کند و پول را برداشته و به جای نامعلومی بگریزد یا اینکه موران این نقشه را در اصل برای به دام انداختن رومان طراحی کرده. اما مورنو، فیلمساز ژانر نیست و به قواعد ژانر پایبند نیست هرچند فیلمهای او دارای مایههای تریلر جنایی و نوآراند.
با حرکت فیلم به جلو، می فهمیم که موران که سالها در بانک کار کرده از کار روزانه تکراری و ملالآورش خسته شده و یک روز تصمیم میگیرد که پول بانک را بدزدد و فرار کند. او همانند دون لوپه در «تریستانا»ی بونوئل که به ساتورنو، جوان کر ولال فیلم توصیه می کند که هرگز نباید کار کند، با کارکردن مخالف است و این مهمترین انگیزه او برای سرقت از بانک است. او میداند که بعد از سه سال و نیم حبس آزاد میشود و سه سال و نیم زندان را به بیست سال کارکردن در پشت باجه بانک ترجیح میدهد.
«بزهکاران» به خاطر شخصیتپردازی و ساختار روایی غیرمتعارف و ریتم کندش در تضاد با ویژگیهای ژانری است و کسانی را که دنبال فیلمی از نوع «اوشن ایلون»، «مخمصه»، «تاون» یا حتی «بعدازظهر سگی» هستند ناامید میکند چرا که در آن نه از گروگانگیری و هفت تیرکشی خبری هست نه آدم کشی و تعقیب و گریز پلیس و هیجان. موران حتی واقعاً دنبال پول نیست بلکه به دنبال آزادی و زندگی بی قید و بند در دل طبیعت است. در واقع مسئله اصلی فیلم، پول نیست بلکه پول یک مگ گافن هیچکاکی است و موتیفی است که آدم ها و بخشهای منفصل فیلم را به هم متصل می کند. پول باعث تغییر زندگی موران و رومان می شود. نه موران و نه رومان دیگر نمی توانند مثل سابق زندگی کنند. موران پول را دزدیده و در اختیار رومان قرار میدهد بدون اینکه ذره ای شک و تردید به دل راه دهد از اینکه مبادا رومان وسوسه شده و به او خیانت کند و پولها را خودش بردارد. بعد از آنکه موران خودش را به پلیس معرفی کرده و به زندان می افتد، رومان به شخصیت اصلی داستان تبدیل میشود. فیلم بدون اینکه واقعا لازم باشد و یا گسست روایی داشته باشد به دو بخش تقسیم میشود. جز بخش مربوط به فلاش بک نسبتا طولانی موران که مربوط به زمان قبل از به زندان افتادن او و روابط عاشقانهاش با دختری به نام نورما است، کل فیلم به صورت خطی اما موازی و تو در تو بین وضعیت موران در زندان و وضعیت رومان در بیرون از زندان روایت میشود. در این فاصله، شاهد صحنههای مربوط به تحقیقات و بازجوییهای مسئولین بانک از رومان و زندگی روزمره او با دوست دخترش و دلهره و نگرانی او به خاطر اختفای پول هستیم. رومان به ملاقات موران در زندان می رود. موران از او می خواهد که پولها را برداشته و به بالای تپهای در خارج از شهر برده و زیر تخته سنگی پنهان کند. در اینجا اپیزود اول فیلم تمام شده و اپیزود دوم که در واقع ادامه این سکانس است با کمی وقفه زمانی آغاز می شود. رومان در حالی که برای مخفی کردن پولهای دزدیده شده به تپههای کوردوبا سفر میکند، در بازگشت با زنی به نام نورما آشنا می شود که با خواهرش مورانا و دوست پسر فیلمسازش رامون در حومه شهر زندگی می کنند. آنها یک گروه کوچک و آماتور فیلمسازی اند که سرگرم ساختن فیلمی درباره باغ و طبیعت اند. خیلی زود بین موران و نورما رابطه عاشقانه ای شکل می گیرد، زنی که در صحنه های بعد از طریق فلش بک طولانی موران در زندان، می فهمیم که قبلا رابطه عاشقانهای نیز با موران داشته است.
شیوه فیلمسازی و تدوین مورنو، یادآور کارهای برسون است به ویژه در صحنههای زندان که موران را در سلول یا در حیاط زندان در حال قدمزدن میبینیم کاملا یادآور صحنههای زندان در فیلم «مردی که گریخت» برسون است هرچند فیلم مورنو، به سردی فیلمهای برسون نیست و نوع بازی بازیگران نیز با سبک بازیگری غیراحساسی (بازیگر به عنوان مدل) در فیلمهای برسون تفاوت قابل توجهی دارد. مورنو حتی برای ادای دین به برسون، صحنه ای از فیلم «پول» برسون را نیز در فیلم خود گذاشته است و آن مربوط به زمانی است که رومان و دوست دختر جدیدش با هم برای تماشای فیلم «پول» به سینما می روند.
رویکرد مورنو، چه در پلات و روایت و چه در پرداخت شخصیتها و صحنهها رویکردی مینیمالیستی است. پلات در «بزهکاران»، مینی پلات است و در یک سطح ظاهری عمل میکند و روایت مدام از آن فاصله می گیرد. در واقع مورنو، پلات را رها کرده و رومان را در حومه شهر و طبیعت زیبای اطراف بوئنوس آیرس به حرکت درمیآورد. در عوض، آنچه که فرم و ساختار فیلم را می سازد، مجموعه ای رمزآلود از شباهتها، تکرارها، گسستها و جهشهای روایی است. «بزهکاران» فیلمی رمزآلود و سرشار از ابهام و با مایههای اگزیستانسیالیستی و هستی شناسانه است. در این فیلم هرگز نمیتوان در مورد چیزی کاملاً مطمئن بود. ارتباطات واقعی به طور عمدی مبهم باقی میمانند و با معیارهای عقلانی قابل فهم نیستند و فقط به طور شهودی درک می شوند. تکرار و دوگانههای مشابه، موتیف و مولفه سینمایی اصلی فیلم است که ساختار آن را می سازد. در همان شروع فیلم پیرزنی به بانک مراجعه می کند تا چکی را نقد کند اما مسئولان بانک به او میگویند که امضای او عینا شبیه امضای یکی دیگر از مشتریهای بانک است. این نوع شباهتها به تدریج در مسیر حرکت فیلم بیشتر میشود تا جایی که موقعیتها، رویدادها، کنشها، شخصیتها و در نهایت خود فیلم را دربر میگیرد. فیلم دقیقا قصد دارد به ما بگوید که موران تقریبا همان رومان است. این شباهت تا حدی پیش میرود که نقش رئیس موران در بانک و رئیس گانگسترها در زندان را یک بازیگر بازی میکند. مورنو حتی در بعضی صحنه ها، برای القای یکی بودن شخصیتهای موران و رومان، با استفاده از تکنیک اسپلیت اسکرین، پرده را به دو قسمت تقسیم کرده و نماهای موازی و مشابه از وضعیت رومان در سلول زندان و موران در اتاق هتل یا در رختخواب نشان میدهد. وقتی موران سیگاری درآورده و آتش میزند، رومان نیز عینا همین کار را همزمان میکند. اسم هر دو کاراکتر نیز از حروف یکسانی تشکیل شده و استعارهای از شخصیتهای آینه ای آنهاست. این موضوع درباره شخصیتهای فرعی دیگر(نورما و خواهرش مورانا و دوست پسر فیلمسازش رامون) هم صدق میکند که نام آنها نیز آناگرامهایی با حروف مشابه موران و رومان است.
«بزهکاران» سلف رفلکسیو هم هست و در آن اشارات مستقیمی به سینما وجود دارد، هم در قالب گروهی فیلمساز آماتور که سرگرم ساختن فیلم اند و هم تماشای فیلم. رامون بعد از آشنایی با نورما، به عنوان صدابردار درگیر فیلمسازی نورما و دوستانش می شود. ترنزیشن ها و انتخابهای تدوینی مورنو مثل تقسیم پرده به دو قسمت، دیزالوهای آرام و سوپر ایمپوزها، صحنهها و رویدادهای نامرتبط را کنار هم قرار میدهند و باعث ایجاد تصویری از واقعیت میشوند که به طرز بازیگوشیانهای از هم جدا شده اند.
«بزهکاران»، فیلمی است که در سنت سینمای هنری دیروز و امروز اروپا (از برسون تا دومون) و سینمای مستقل آمریکا (نگاه فتوژنیک فیلمساز در صحنههای مربوط به طبیعت و تاکید دوربین روی زمانهای مرده و غیر روایی، فیلمهای کلی رایکارد را تداعی میکند) با همان دغدغههای فرمی ساخته شده و یکی از ارزشمندترین فیلمهای سال است.