میثاق شکسته آمریکایی / نگاهی به فیلم «میثاق گای ریچی»

آنچه که «میثاق گای ریچی» (اسم فیلم همین است) – Guy Ritchie’s The Covenant را به فیلم‌های دیگر گای ریچی مربوط می سازد، تاکید او روی تم رفاقت است. آن هم در دل جنگ و در زمانه‌ای که دولت‌ها و ارتش‌ها به تعهدات شان در قبال آدم‌ها و نیروهایی که فداکاری کردند و جان‌شان را بر کف گرفته و برای اهداف آنها جنگیدند عمل نمی‌کنند. بعد از این همه فیلم که درباره حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان و نبرد آنها با القاعده و طالبان ساخته شد، حالا نوبت گای ریچی است که داستانی درباره رفاقت یک گروهبان آمریکایی و یک مترجم افغان را در دل جنگ با نیروهای طالبان روایت کند. فیلم ریچی برخلاف فیلم‌های درخشان قبلی‌اش مثل «قاپ زنی» (Snatch) و  «ضامن، قنداق و دو لوله تفنگ شلیک شده» (Lock, Stock and Two Smoking Barrels) ، که فیلم‌هایی غیرمتعارف در ژانر گانگستری از نظر روایت و شخصیت پردازی بود، فیلمی در ژانر تریلر جنگی با معیارهای هالیوودی و بر محور قهرمان پردازی و عملیات نجات در لحظه  آخر است.

فیلم‌های گانگستری ریچی بر اساس سبک سینمایی ویژه او و روایت‌هایی غیرخطی و پیچیده و پر از پیچش‌ها و چرخش‌های غافلگیرکننده بود که قراردادهای داستانگویی کلاسیک هالیوودی را به چالش می‌کشید اما برخلاف آن فیلم‌ها، «میثاق گای ریچی»، خط روایی ساده ای دارد. دیگر از پیچش‌های داستانی، دیالوگ‌های تند و تیز و شوخی‌های جذاب و موقعیت‌های کمیک و طنزآمیز آن فیلم‌ها خبری نیست. به جای آن با فیلمی مواجه‌ایم که به رغم صحنه‌های اکشن پر هیجان و پر از تعلیق، لحن سرد و غم انگیزی دارد.

 گروهبان جان کینلی (با بازی جیک جیلنهال) در ماموریت خود برای جنگ با نیروهای طالبان در افغانستان، مترجمی محلی به نام احمد (با بازی دار سلیم) را استخدام می‌کند تا در کنار او و همراه گروه او باشد. وقتی جان و گروهش مورد حمله نیروهای طالبان قرار می‌گیرند و تنها جان و احمد زنده می‌مانند، احمد جان خود را به خطر می‌اندازد و پیکر جان کینلی زخمی را کیلومترها در منطقه ای کوهستانی و صعب العبور که در هر نقطه آن یک طالب مسلح در کمین نشسته، حمل کرده و او را نجات می‌دهد و حالا جان کینلی که جانش را مدیون فداکاری این مرد افغان است می‌خواهد به تلافی، او و خانواده اش را که از ترس انتقام نیروهای طالبان مخفی شده‌اند از افغانستان بیرون آورده و به آمریکا ببرد. فیلم درواقع سه بخش دارد. بخش اول مربوط به زخمی شدن جان کینلی به دست نیروهای طالبان و نجات او به دست احمد است. بخش دوم مربوط به بازگشت جان به آمریکا و معالجه او و پیوستن او به خانواده‌اش و تلاش او برای گرفتن ویزا برای احمد و زن و بچه اوست. در بخش سوم، جان کینلی دوباره به افغانستان می‌رود تا به کمک یک پیمانکار نظامی خصوصی به نام پارکر، احمد را یافته و با خود به آمریکا ببرد.

بر خلاف بخش اول فیلم که منطق روایی درستی دارد و به شدت درگیر کننده است، فیلم در بخش دوم از رمق می‌افتد و در بخش سوم نیز خیلی ساده انگارانه و کلیشه‌ای همه چیز حل و فصل می‌شود. اینکه فیلم بر اساس ماجراهای واقعی ساخته شده اهمیت زیادی ندارد بلکه مهم باورپذیری داستان و ماجراهای فیلم برای تماشاگر است. در فیلم‌های جنگی هالیوودی معمولا نیروهای آمریکایی با قدرتی مافوق تصور انسانی تصویر می‌شوند. در اینجا اما گای ریچی تا حد زیادی سعی کرده از این کلیشه سیاسی ایدئولوژیک آمریکایی فاصله بگیرد. در بخش اول فیلم با همه درایت و شجاعتی که جان کینلی و تیم او به خرج می‌دهند اما در نهایت این طالبان است که قدرت و برتری نظامی‌اش را نشان می‌دهد. در بخش سوم نیز تا قبل از پاتک نیروهای پارکر و آخرین مدل‌های هواپیماها و هلی کوپترهای جنگی آمریکایی که قابلیت های جنگندگی بالایی دارند، قدرت نظامی نیروهای طالبان مهیب و دلهره آور است.

تدوین دینامیک ریچی در بخش اول و سوم فیلم و سکانس های تعقیب و گریز بین جان کینلی و احمد از یک سو و نیروهای طالبان از سوی دیگر و درگیری های آنها به ویژه در دره‌های خوفناک افغانستان (هرچند فیلم به جای افغانستان در کوه های اسپانیا فیلمبرداری شده) نفس گیر و هیجان انگیز است. هرچند این بخش در سکانس‌های آخر که مربوط به حمل پیکر زخمی جان کینلی به وسیله احمد در جاده‌های کوهستانی و پرخطر افغانستان است، با اینکه پر از جزییات بصری (به ویژه استفاده خلاقانه گای ریچی از زاویه دید های متفاوت و نماهایی که می خواهد تاثیر مصرف تریاک بر ذهن جان کینلی را نشان دهد) است، تا حد زیادی طولانی و کسالت بار شده است.

شاید ایثارگری احمد به عنوان یک مترجم ساده و به خطر انداختن جانش برای نجات جان یک سرباز آمریکایی در فیلم اغراق آمیز و غیرقابل باور باشد اما با توجه به اطلاعاتی که ریچی از گذشته احمد و کشته شدن پسرش به دست طالبان می دهد، عملکرد احمد در فیلم توجیه منطقی داشته باشد. هرچند این که از زبان برادر احمد می شنویم که پسر مقتول او، چشمانی آبی شبیه چشمان آبی جان کینلی داشته است، توجیه مضحکی است و نمی تواند انگیزه محکمی برای ایثارگری احمد و به خطر انداختن جان خود و زن و بچه اش باشد. رابطه بین جان کینلی و احمد نیز که با بی‌اعتمادی اولیه جان کینلی نسبت به او شروع می‌شود، به تدریج و در طی عملیات گریز از دست نیروهای طالبان، صمیمی‌تر می شود اما عمق پیدا نمی کند و در سطح باقی می ماند چرا که آنها دائما در گریزند و هرگز فرصت پیدا نمی‌کنند تا در فضایی آرام و به دور از دلهره و اضطراب، با هم حرف بزنند و اختلاط کنند. در بخش دوم فیلم، شاهدیم که چگونه عذاب وجدان جان کینلی از اینکه نتوانسته احمد و خانواده اش را از افغانستان بیرون آورده و آنها را در دست نیروهای طالبان رها کرده، نیروی محرکه و انگیزه دراماتیک قدرتمندی می‌شود برای اقدام بعدی او یعنی رفتن به افغانستان و نجات احمد و زن و بچه اش از دست طالبان.

انتخاب جیک جیلنهال و دار سلیم برای ایفای نقش شخصیت‌های اصلی، انتخاب درستی است و هر دو بازیگر، به خوبی از پس این نقش‌ها برآمدند. دار سلیم، بازیگر دانمارکی عراقی تبار، استعداد خیره کننده ای است که بخشی از آن را در این فیلم به نمایش می‌گذارد. سبک بصری متمایز ریچی که اغلب با دوربین پرتحرک، ریتم سریع و پالت‌های رنگی جذاب مشخص شده، در «میثاق گای ریچی» هم خود را نشان می‌دهد. موسیقی فیلم نیز قابل توجه است به ویژه در صحنه‌های تعقیب و گریز احمد و جان کینلی و درگیری آنها با طالبان که ضربه‌های طبله اففانی، با ریتم پرتحرک این صحنه‌ها مطابقت دقیقی دارد و انرژی مازادی وارد فیلم کرده است.

«میثاق گای ریچی»، نشان می‌دهد که روی قول دولت‌ها و تعهدات آنها نباید حساب کرد. در بخش دوم فیلم، جان کینلی تلاش زیادی می‌کند تا اداره مهاجرت آمریکا را قانع کند که ویزای احمد و خانواده‌اش را صادر کنند اما آنها به قول و تعهد قبلی‌شان عمل نکرده و از صادر کردن ویزا برای احمد خودداری می‌کنند. این وضعیت به شکل تلویحی یادآور حقیقتی تلخ و نفرت انگیز درباره وضعیت امروز افغانستان و خیانت آمریکا به مردم این کشور است که با سازش و ساخت و پاخت خود با طالبان و تقدیم کردن دو دستی افعانستان به آنها، روزگار سیاهی را برای مردم افغانستان رقم زده است.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
پرویز جاهد
پرویز جاهد
منتقد سینما، فیلمساز، تحلیل‌گر فیلم

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights