لطفا تیتراژها را ببینید / دربارۀ عنوان‌بندی فیلم‌ها

تا حالا به تیتراژ پایانی فیلم‌ها دقت کرده‌اید یا حتی برای یکبار هم که شده تا انتهای یک فیلم نشسته‌اید تا آخرین نام روی تیتراژ هم از پردۀ سینما محو شود. بعید می‌دانم یا دست‌کم مطمئنم که تعداد اندکی از ما این‌کار را می‌کنیم. چرا راه دور برویم خود من گاهی برای یادداشت کردن نام برخی از عواملی که در نقدهایم نیاز دارم این‌کار را می‌کنم و چه بسا وقتی به نام‌های مورد نیاز خود می‌رسم دیگر از ادامۀ تماشای تیتراژ صرف‌نظر می‌کنم. در کشور ما با روشن شدن چراغ‌های سینما و آغاز تیتراژ پایانی مخاطبان یک به یک از صندلی‌های خود برخاسته و به سمت درِ خروجی می‌روند، حتی پیش آمده که سالن از جمعیت خالی شده، اما تیتراژ همچنان درحال پخش است. درحالی که تیتراژ به‌عنوان جلد و شناسنامه فیلم است، همچنان که کتاب مقدمه و موخره دارد. تیتراژ پایانی مثل صفحه‌های پشت جلد کتاب می‌ماند که موضوع کتاب یا نویسنده آن را به‌طور مختصر معرفی می‌کند، اما درمورد کتاب بیشتر عکس قضیه اتفاق می‌افتد، یعنی چه بسا بسیاری از ما پشت جلد یا روی جلد و مقدمۀ آن را می‌خوانیم و یادمان می‌رود یا حوصله نداریم که متن و اصل آن را مطالعه کنیم. البته تیتراژ‌های اولیه این شانس را دارند که در وضعیت توفیق اجباری قرار می‌گیرند و مثل تبلیغات‌های میان‌برنامه‌ای مجبور به دیده شدن هستند، هرچند تماشاگرانی هم هستند که چند دقیقه دیرتر به سالن سینما می‌روند تا تیتراژ ابتدایی نیز تمام شود و مستقیم به سراغ تماشای فیلم بروند. هرچند که همین بی‌التفاتی و کم‌توجهی از سوی مخاطبان باعث ایجاد خلاقیت و نوآوری در ساخت و تولید انواع تیتراژها نیز شده است.

عنوان‌بندی یا تیتراژ، فرم نمایشی – تجسمی است که در آغاز و پایان فیلم‌ها قرار می‌گیرد. حضور سه عنصر گرافیک، حرکت و صدا با محوریت موضوع خاص برای تیتراژ لازم و ضروری است. حرکت و صدا به جنبه‌های نمایشی تیتراژ مربوط می‌شود و طراحی گرافیک، شرط لازم تجسمی بودن آن است. دیدگاه‌های متفاوتی دربارۀ تیتراژ وجود دارد؛ یک دیدگاه آن را فقط شناسنامۀ فیلم یا برنامه می‌داند. دیدگاه دیگر، تیتراژ را زنگ اعلام شروع فیلم در نظر می‌گیرد و دیدگاه سوم، تیتراژ را فرصتی برای فضاسازی ذهنی تماشاگر تلقی می‌کند. این سه دیدگاه به مرور زمان و با معرفی قابلیت‌های جدید تیتراژ، مطرح شد. دستۀ اول معتقدند فیلم نیز مانند هر اثر دیگر، شناسنامه‌ای دارد که دست‌اندرکاران و عوامل تولید را معرفی می‌کند و این اطلاع‌رسانی بر عهدۀ تیتراژ است. تماشاگر فیلم حق دارد بداند سناریست، کارگردان، فیلم‌بردار و دیگر عوامل فیلمی که مشاهده می‌کند، چه کسانی هستند. بعضاً هم، نوع برداشتی که از سکانس‌های مختلف فیلم دارند، متأثر از پیش‌زمینه‌ای است که از این افراد و عوامل، در ذهن دارند، بنابراین از نظر دستۀ اول ضروری است که تمام افرادی که در تولید فنی و هنری فیلم یا برنامه نقشی داشته‌اند معرفی شوند. دستۀ دوم با تأکید بر اینکه تیتراژ، زنگ اعلام شروع فیلم است، می‌خواهد فرصتی را در اختیار تماشاگر و بینده قرار دهد تا آمادۀ دیدن فیلم شود. مطابق این دیدگاه، دیگر نیاز نیست تیتراژ تلاش کند تا تماشاگر را جلب و جذب کند، زیرا این‌طور فرض شده که مخاطب، فیلم را انتخاب کرده و فقط نیازمند فرصتی است تا خود را در موقعیت تماشاگر قرار دهد. دیدگاه سوم نیز با در نظر داشتن اینکه تیتراژ یک فرم نمایشی است، فضاسازی نمایشی داستان و پرداخت سینمایی یا تلویزیونی آن را هدف قرار می‌دهد. از دیگاه دستۀ سوم، تماشاگر فیلم می‌خواهد بداند با چه ژانری از سینما روبه‌روست، قرار است بیننده یک ملودرام خانوادگی باشد یا یک فیلم پلیسی یا یک فیلم هنری و کلاسیک و… . این فضاسازی هم به لحاظ فرم و هم از نظر محتوا، برای مخاطب و تماشاگر دارای اهمیت خاصی است. البته باید در نظر داشت که این سه دیدگاه، سه کاربرد تیتراژ را شامل می‌شود و هر کدام، بسته به کارکردی که از تیتراژ انتظار دارند، آن را مهم‌تر می‌دانند.

تیتراژ به‌نوعی محصول هنرهای چندگانه است. به این معنا که سینما را به هنرهای دیگر مثل گرافیک، عکاسی، حروف‌نویسی و موسیقی گره می‌زند و از آن‌ها کمک می‌گیرد. تماشای یک تیتراژ می‌تواند به‌‌نوعی محتوایی کلی از اثری را که قرار است به تماشای آن بنشینیم برای ما روشن کند. همین موضوع، زیبایی‌شناسی و جذابیت فیلم را دوچندان می‌کند. مثلاً تیتراژ ساده، فیلم «طبیعت بی‌جان» ( ۱۳۵۴) ساختۀ سهراب شهید ثالث می‌شود و اینکه مرتضی ممیز، گرافیست این اثر هنری تصمیم گرفته ‌است با استفاده از نقطه‌چین و حروفی با نوشتار ساده مخاطب را متوجه کند که قرار است با چه نوع فیلمی مواجه شود، فیلمی از سادگی انسان‌های روزمره که زندگی‌شان همچون این خطوط نقطه‌چین مرتب، ساده، آرام و به دور از چالش است. یا در فیلم «بلوچ» (۱۳۵۱) که متوجه می‌شویم تأکید فیلم‌بردار و آغاز فیلم با کلوزآپی از مترسکی روی زمینی بی‌حاصل، بیانگر محتوای کلی اثر است، بلوچی که در پایان فیلم درمی‌یابیم به دلیل جبر جغرافیایی و مشکلاتی زیستی همچون آن مترسک زندگی بی‌حاصلی دارد.

از تیتراژهای متفاوت و قابل تأمل در سینمای ایران می‌توان به تیتراژ فیلم «قیصر» (۱۳۴۸) اشاره کرد که عباس کیارستمی آن را طراحی کرده است: نماهایی کلوزآپ از بدن خالکوبی شدۀ یک مرد به همراه موسیقی متنی که اسفندیار منفرزاده آن را طراحی کرده‌است و ترکیبی از ضرب و زنگ زورخانه‌ای است، مخاطب را به دنیای لوتی‌ها و قصه‌های مردمان کوچه‌بازارِ طهران قدیم دعوت می‌کند. قصه‌ای از غیرت مردانه، خشونت‌های خیابانی بر سر ناموس که منجر به درگیری و نزاع و گاهی قتل می‌شود. در‌گیری‌ها، برادرکشی و رفیق‌کشی و در ادامه کسی که به خون‌خواهی آن کشته شده برمی‌خیزد و انتقام می‌گیرد. قصۀ ناموس، خیانت، انتقام و مردانگی.

یکی از خلاقانه‌ترین تیتراژهای سینمایی را باید تیتراژ «جدایی نادر از سیمین» دانست که در آن از جدایی مرتضی و مژده در «چهارشنبه‌سوری» هم رمزگشایی می شود. نوعی تجربۀ فیلم در فیلم، اما در تیتراژ… تیتراژ بر روی دستگاه فتوکپی دادسرا سوار است که شناسنامۀ متاقضیان طلاق را کپی می‌گیرد که در میان آن‌ها شناسنامۀ مرتضی و مژده (حمید فرخ‌نژاد و هدیه تهرانی) هم لابه‌لای آن‌ها دیده می‌شود. در واقع سرنوشت زوج دو فیلم قبلی فرهادی در سرشت تیتراژ جدایی روشن می‌شود و آغاز قصۀ «جدایی نادر از سیمین»، پایان قصۀ «چهارشنبه‌سوری» است. ضمن اینکه با نام فامیلی شخصیت‌های قصۀ دو فیلم هم آشنا می‌شویم. عنوان خود فیلم، یعنی «جدایی نادر از سیمین» هم روایتی از فرایند قصۀ این جدایی است. برخلاف عنوان فیلم، در همان سکانس افتتاحیه، مخاطب متوجه می‌شود که این سیمین است که قصد جدایی از نادر را دارد، اما روند درام به سمتی می‌رود که در پایان این نادر است که تصمیم می‌گیرد که از سیمین جدا شود. در تیتراژ فیلم «درباره الی» هم فرهادی دست به خلاقیت جذابی می‌زند. او درز صندوق صدقات را که از آن نور به داخل می‌آید را به چراغ‌های تونل برش می‌زند و از المان‌های مشترک تونل و صندوق صدقات برای ساخت تیتراژ استفاده می‌کند. صندوقی که انگار خاصیت دفع شر را از دست داده و این نگرش با مرگ الی در پایان فیلم معنا می‌شود. فرهادی در فیلم «قهرمان» هم از تیتراژ برای بیان نمادین قصۀ خود بهره می‌برد. جایی که رحیم از لای پله‌هایی که داربست دارد بالا می‌رود و هرچه بالاتر می‌رود تعداد داربست و پیچیدگی آن‌ها بیشتر می‌شود که این تأکیدی است بر این گزارۀ اخلاقی فیلم که هرچقدر بالاتر بروی، بیشتر در تگنا قرار گرفته و ممکن است سخت‌تر سقوط کنی. در یک دهۀ اخیر شاهد توجه و التزام بیشتری به تیتراژ فیلم‌ها از سوی فیلم‌سازان هستیم و نگاه زیبایی‌شناختی به آن بیشتر شده است.

توسعۀ فناوری‌های دیجتال هم این امکان را فراهم کرده تا از قابلیت‌های گرافیک کامپیوتری برای طراحی و ساخت تیتراژهای جذاب‌تر استفاده شود. در واقع در سال‌های اخیر برخی از فیلم‌سازان با استفاده از تمهیدات گرافیکی و کامپیوتری تلاش کرده‌اند تا تیتراژهای متفاوت و جذاب‌تری بسازند که بتواند مخاطبان را سر جای خود بنشاند، مثلاً درتیتراژ پایانی فیلم «همیشه پای یک زن در میان» است از یک کلیپ تصویری و کمیک که با مضمون فیلم نیز ارتباط مستقیم دارد استفاده شده تا کنجکاوی مخاطب را برانگیزد وآن‌ها را متوجه خود سازد. یا در فیلم «به همین سادگی» عباس کیارستمی با استفاده از قلم و کاغذ تیتراژ متفاوتی را به نمایش می‌گذارد که سادگی عنوان‌بندی با عنوان خود فیلم ربط معناداری پیدا می‌کند. در فیلم «خاک آشنا» به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا نیز تیتراژ فیلم مثل تابلوهای نقاشی و قهوه‌خانه‌ای به تصویر کردن نشانه‌ها و نمادهایی پرداخته شده است که بی‌ارتباط با مضمون قصه نیست. در فیلم «به رنگ ارغوان» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا نیز با استفاده از علائم کامپیوتری که با علائم رمز و پسورد قهرمان داستان در فیلم نیز ارتباط دارد، تیتراژ فیلم شکل گرفته است. هرچند برخی از این تمهیدات نیز مخاطب را کلافه می‌کند، مثل فیلم‌هایی که در یک حرکت رفت‌وبرگشتی میان تصویر و تیتراژ بر اسامی عوامل فیلم تأکید می‌کند، نمونۀ این کار در فیلم «طلا و مس» همایون اسعدیان وجود داشت. بااین‌حال نباید فراموش کنیم که تیتراژ هم‌بخشی از ماهیت و هویت فیلم است و بزرگانی مثل عباس کیارستمی کار خود را از همین ساخت تیتراژ آغاز کردند و هنوز هم گاه‌گاهی اینکار را می‌کنند. از آن‌سو سازندگان تیتراژ نیز می‌توانند با بهره‌گیری از انواع ابزارها و تکنولوژی‌های نوین با حفظ سویۀ زیبایی‌شناختی کار، تیتراژهای جذابی بسازند که مخاطب را تا پایان روی صندلی خود بنشاند. در واقع تیتراژها فقط جلد و شناسنامۀ فیلم‌ها و سریال‌ها نیستند، بلکه یک عنصر و ظرفیت دراماتیک است که می‌توان آن را در خدمت بازنمایی فرمیک مضامین اثر قرار داد و حتی گاهی تیتراژها به فیلمی کوتاه به قصد بیان محتوا و حال‌وهوای اثر سینمایی و آگاه کردن مخاطب از آنچه که قرار است بر پردۀ سینما تماشا کند تبدیل می‌شود. تیتراژ خلاقانه بخشی از کل اثر سینمایی است که نباید تماشای آن را از دست داد.

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
رضا‍ صائمی
رضا‍ صائمی
متولد 1355 در شهر بابل آغاز فعالیت های مطبوعاتی از سال 1382 به عنوان منتقد سینما دریافت 2 جایزه و تندیس بهترین یادداشت سینمایی از جشنواره نوشتار سینمایی عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی از سال 1385 تدریس تحلیل فیلم در آکادمی قرمز در سال 1402 تا کنون عضو هیت مدیره انجمن منتقدان سینمایی و رئیس کمیته فرهنگی انجمن/2 دو دوره.از سال 1400 تا 1402 و 1402 تا کنون

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights