گوستاو مولر کارگردان دانمارکی در سال ۲۰۱۸ فیلمی به نام گناهکار (Guilty) ساخت که نماینده سینمای دانمارک در بخش بهترین فیلم خارجی زبان آکادمی اسکار بود. گناهکار داستان یک افسر پلیس دایره جنایی در شهر کپنهاگ است که از طریق تماس تلفنی شهروندان، به جرمها رسیدگی میکند و نیروهای لازم را سوی منطقه وقوع جرم، گسیل مینماید. آنچه این فیلم را متفاوت و جذاب جلوه میدهد؛ فرم روایی فیلمنامه و کارکرد صدا در آن است. تمامی فیلم در یک مکان ثابت یعنی اداره پلیس میگذرد و داستان بر اساس روایت اشخاصی که با پلیس تماس گرفتهاند، ساختار مییابد. تنها دستآویز تماشاگر پس از روایت داستان، صدای تماسگیرندگان است که با شخصیت اصلی صحبت میکنند و گستره وسیعی از امکان تخیل را برای بیننده فراهم میآورند. مخاطب شاهد هیچ ماجرایی نیست و هیچگاه دوربین از ادارهی پلیس خارج نمیشود. حال اگر مشابه چنین فرمی در یک سریال هفت قسمتی و در دو فصل به کار گرفته شود، شاید در نخستین مواجهه برای تماشاگر عجیب به نظر برسد. چراکه مکان ثابت اگر در فیلم بلند قابل پذیرش باشد، در سریال یک مؤلفه پر خطر به حساب میآید و احتمال فروافتادن در ورطه تکرار و افول ضربآهنگ، وجود دارد. سریال مجرم: بریتانیا ساخته جیم فیلد اسمیت، اما از بهکارگیری این فرم مخاطرهآمیز، سربلند بیرون میآید. هر قسمت از سریال بر اساس حضور یک مجرم و یک طیف از جرم روایت میشود. روایت در این سریال اهمیت بسیاری دارد، چراکه تماشاگر با روایت جرم از زبان مجرم و کارآگاهان روبهرو است نه با نمایش آن به سبک آثار معمول ژانر جناییـمعمایی.
مکان سریال مجرم محدود به دو اتاق و یک راهرو در اداره پلیس است و تیم کارآگاهانی که در اتاق بازجویی و انتظار، به مصاحبه با مجرمین برای تحقیق و بررسی جرم آنها میپردازند. اتاق بازجویی روشن است و عمدتاً فضایی خنثی دارد، چراکه رنگ سرد زمینه و دیوارها، با صندلیهای قرمز همراه شده و از سویی دیگر اتاق انتظار دارای یک نورپردازی پرکنتراست تیره و روشن است. میزانسن هر دو مکان بر اساس دوربین ثابت و حرکات محدود بازیگران ساختار یافته است. برای ایجاد پویایی در صحنه و حفظ ریتم، تدوین، فیلمبرداری و بازی بازیگران اهمیت فراوان مییابد. تدوین غالباً تقطیعی میان نماهای ثابت است. فیلمبرداری با بهرهگیری از نماهای انعکاسی در شیشه میان دو اتاق، تنوع قاب و زاویه را پدید میآرود و جریان سیال میان دو اتاق به فراخور داستان شکل میگیرد. اما هنگامی که دوربین از فضای اتاقها خارج میشود و به راهرو میرود، گویی از بند بازی مجرمـپلیس رهایی یافته است و مجال حرکت مییابد. دوربین در راهرو اغلب ثابت نیست و با حرکات چرخشی، بازیگران ایستاده یا نشسته را قاب میگیرد. درست در همین لحظه است که میتوان نقطه ضعف سریال را به ویژه در فصل اول دریافت. حرکات دوربین بیشتر تزئینی هستند و برای پر کردن خلأ میزانسن ثابت نماهای اتاق طراحی شدهاند تا ریتم پویاتری ایجاد کنند. این فرم فاقد منطق محتوایی است. شاید به دلیل همین نقطه ضعف است که در فصل دوم، سازندگان تلاش میکنند تا دوربین را بر اساس منطق روایی به حرکت وا دارند، نه تنها در راستای ایجاد ضربآهنگ. زیرا باید دانست که چنین فرمی عمدتاً بر مبنای ضربآهنگ آهسته پیش میرود.
بازی برخی از بازیگران به ویژه بازیگران نقش مجرم در برخی از اپیزودها، نقطه قوت سریال است. مانند اپیزود استیسی که زنی متهم به مسموم کردن پارتنر خواهرش است یا قسمت اول فصل دوم با بازی سوفیا اوکندو. او به عنوان همسر قاتل، مورد بازجویی قرار میگیرد، حال آنکه خود قاتل است. اوکندو برای بازی در این نقش، نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از آکادمی جوایز تلویزیونی انگلیس شد.
خرده داستانهای سریال مجرم در ارتباط با گروه کارآگاهان است و میکوشد بخشی از شخصیت درونی و روابط میان آنها را ترسیم کند. این خرده داستانها گاه ساختار روایی پیرنگ را یکباره عوض میکنند و سوی دیگری میچرخانند و به این ترتیب یک اپیزود را قدرتمندتر و جذابتر میسازند. قسمت پایانی فصل اول با یک پیچش داستانی همراه است. نوک اتهام توسط وکیل مدافع از متهم به سوی یکی از کارآگاهان نشانه میرود و سبب اخراج او از گروه، به دلیل مصرف الکل میشود. این خرده داستان در قسمت پایانی فصل دوم، یادآوری میشود و کارآگاه اخراجی برای کمک در حل یک پرونده پیچیده، فراخوانده میشود.
سریال مجرم توسط کمپانی نتفلیکس در چند کشور اروپایی دیگر ازجمله آلمان، اسپانیا و فرانسه نیز ساخته شده است. هر چهار سریال در مادرید اسپانیا فیلمبرداری شدند. به جز فصل دوم مجرم: بریتانیا که در لندن جلوی دوربین رفت. این سریال با تمام نقاط ضعف و قوتش میتواند تجربه متفاوتی در ژانر جناییـمعمایی باشد. چراکه با حذف کنشهای فیزیکی و تکیه بر روایت صرف، افق خیال مخاطب خود را گسترده و از الگوهای ثابت این ژانر، آشنایی زدایی میکند.