جنون در جهان باستان / جنون و بنی اسراییل

نوشتۀ اندرو اسکال

ترجمۀ افشین رضاپور

هیچ کس نباید خطرات ناخشنود کردن  یک خدای بی رحم و حسود را دست کم بگیرد. سنت عبرانی را در نظر داشته باشید؛ شائول، اولین پادشاه بنی اسراییل و نبودکدنصر، شاه قدر قدرت بابل، هر دو یهوه را رنجاندند و به سبب اهانت به ذات مقدس خداوند، به طرز رعب‌انگیزی مجازات شدند: یهوه آن‌ها را دچار جنون کرد.

شائول چه گناهی مرتکب شد؟ بالاخره، او از بسیاری جهات، شخصیتی پهلوانی داشت. یهوه، شائول را انتخاب کرده بود تا اولین پادشاه یهودیان باشد و او تمام دشمنان بنی اسراییل را به جز فلسطینیان شکست داد؛ علاوه بر این، هنگامی که داوود، جانشین او نیز بر آخرین دشمن توانمند پیروز شد، بیشتر به لطف سپاهی بود که شائول گرد آورده بود اما در یک مورد خاص شائول از فرمان خداوندش سرپیچید و مجازاتش شتابان و شدید بود.

در فلسطین باستان، ستیز میان بنی اسراییل و قبایل چادرنشین عَمالقه به زمان خروج از اسارت مصر باز می‌گردد. عبرانی‌ها هنگام گریز از دریای سرخ گذشتند، در شبه جزیره‌ی سینا به راه افتادند و همان جا مورد هجوم قرار گرفتند. عمالیق «از پشت بر عقب ماندگان یورش آوردند» و این آخرین یورش عمالقه بر یهودیان نبود. در واقع در سنت یهودی، عمالیق، دشمن کهن الگویی یهودیان‌اند. سرانجام خدای آن‌ها، یهوه، خسته شد. فرامین او به قوم برگزیده‌اش کاملاً روشن بود:« برو و عمالقین را فروکوب.آنان را با هر آنچه دارند حرام خوانید. به ایشان ترحم نکنید. مردان و زنان و کودکان و شیرخوارگان و احشام کلان و خُرد و شتران و الاغان را بمیران.» همه را هلاک کن.

در کتاب اول سموییل می‌بینیم که شائول در انجام مو به موی فرامین ددمنشانه‌ی پروردگارش توانمند نیست. بی شک شائول و سپاهش«تمامی قوم را حرام خواند و  ایشان را از دم تیغ گذراند، لیک شائول و قوم به آجاج(پادشاه عمالقه) و بهترین احشام خرد و کلان و حیوانات شکم دوم و بره‌ها و خلاصه هر آن چه نیکو بود، رحم کردند.» پیامد این کار چه بود؟ سموییل پیامبر که شائول را در مقام پادشاه بر بنی اسراییل مسح کرده بود، به او پرخاش می‌کند. شائول از فرمان پروردگار سر پیچیده، هیچ بخششی در کار نیست و برای پشیمانی بسیار دیر شده است. کمی بعد پروردگار، شائول را طرد می‌کند و روح بد سرشتی را برای عذاب او می‌فرستد. عذاب‌های او تا پایان سلطنت‌اش باقی می مانند؛ شائول که به نوبت وحشت زده، آشفته، جانی و افسرده می‌شد، تا پایان پادشاهی‌اش به طور متناوب قربانی آشوب شدید روانی بود. در جنگ علیه فلسطینیان، آخرین دشمن بازمانده‌ی بنی اسراییل، یهوه، شائول را طرد کرد. سه تن از فرزندان او سلاخی شدند، خودش به شدت زخمی شد و همین که دشمنان ختنه نشده‌اش نزدیک شدند تا او را بکشند، روی شمشیر خودش افتاد و کشته شد. روح بدسرشتی که پروردگار فرستاده بود، او را نابود کرد.

در مواجهه با معمای جنون، عبرانیان نیز مانند بسیاری در جهان باستان خواستند با پناه بردن به اندیشه‌ی تسخیر شدن با روح پلید، بلای سهمگینی را که بر سر دیوانگان می‌آمد، توضیح دهند. خدای انتقامجویی که آن‌ها می‌پرستیدند، در نازل کردن این ترس‌ها بر سر کسانی که ناخشنودش می‌کردند یا عظمت‌اش را به چالش می‌کشیدند، درنگ نمی‌کرد. در واقع، بنی اسراییل فقط هنگامی توانستند از بردگی در مصر بگریزند که یهوه ده بلا بر سر فرعون و قومش نازل کرد. موسی، رهبر قوم بنی اسراییل، و ساحران مصری در مسابقه‌ای در باب قدرت‌های خاص خدایان‌شان رقابت کرده بودند: تبدیل کردن آب به خون، غوکان، پشه‌ها، خرمگس‌ها، مرگ و میر احشام، زخم‌های درمان ناپذیر، تگرگ، ملخ‌ها و تاریکی که هیچ یک نتوانستند فرعون را تحت تاثیر قرار دهند؛ تا این که یهوه تصمیم گرفت نخست زادگان تمام انسان‌ها و احشام مصری را بکشد و موسی سرانجام اجازه یافت قومش را از اسارت نجات دهد. حتی آن زمان نیز کار پروردگار با مصریان پایان نیافته بود: او که دریای سرخ را برای عبور بنی اسراییل دو نیم کرده بود، دستور داد آب‌ها بازگردند و سپاه تعقیب‌گر مصر را غرق سازند.

این باور یهودیان که جنون شائول ناشی از نفرین خداوند است، در آیات کتاب سموییل روشن می‌شود. سرشت دقیق جنون شائول چندان مشخص نیست گرچه ما چیزهایی درباره‌ی نمودهای بیرونی آن می‌دانیم. برخی منابع به حالت «خفگی» او اشاره دارند. روایت سموییل از تغییر شتابان خلق او خبر می‌دهد، از حالت افسرده و در خود فرورفته تا بدگمانی بیمارگونه‌ی مهارگسیخته و پرخاش‌های گاه گاهی مانند حمله‌ی کشنده به پسر خودش، یوناتان. جوزیفس(۳۷-حدود ۱۰۰پس از میلاد)، مورخ رومی – یهودی که براساس سنت شفاهی می‌نوشت، می گوید: «ارواح بدسرشت و آشفتگی شائول را فرا گرفتند و او چنان گرفتار حالات خفگی می‌شد که طبیبان هیچ چاره‌ای برایش ندیدند جز این که بگویند کسی را باید جست که توان افسون ارواح را داشته باشد.»

این بچه، چوپانی به نام داوود است که موفق می‌شود گه گاه روح بدسرشتی را که پروردگار با آن شائول را نفرین کرده، افسون کند. او البته این کار را با کمک موسیقی انجام می‌دهد؛ چنگش را به صدا درمی‌آورد و موقتاً روح بدسرشت را خشنود می‌کند، گرچه هرگز نمی‌تواند منشا درد و رنج شائول را به طور کامل برطرف سازد و تلاش‌هایش همیشه کارساز نیست. هنگامی که « روحی بد از جانب خداوند بر شائول فروریخت که در میانه‌ی خانه‌ی خود به خلسه درآمد. داوود چون روزهای دگر بربط می‌نواخت و شائول نیزه‌ی خویش در دست داشت. شائول نیزه‌ی خود پرتاب کرد و گفت: “داود را بر دیوار میخکوب خواهم کرد!” لیک داوود دو بار خود را کنار کشید.» که در آن شرایط کاری منطقی بوده است.

سموییل البته از تبار دیرینه‌ی پیامیران یهودی بود، مردانی که نقش قاصدان الهی را برعهده داشتند. کمتر پیش می‌آمد که چنین شخصیت‌هایی، همتایانی در زمان‌ها و مکان‌های دیگر نداشته باشند از جمله در میان قبایل فلسطینی که بنی اسراییل اغلب با آن‌ها در جنگ بودند. اما شخصیت‌هایی مانند سموییل طی قرن‌ها نقش بزرگی در تاریخ یهود بازی کردند. وقتی سموییل از «به خلسه درآمدن» شائول سخن می‌گوید، عبارتی غیر دقیق را به کار می‌برد زیرا هم چنان که مورخ پزشکی، جورج روزِن، به ما یادآوری کرده است، عبری عبارت «رفتار کردن مثل یک پیامبر»، می‌تواند «با حرارت حرف زدن»، «از خود بی‌خود شدن» یا «رفتاری کنترل نشده داشتن» باشد. برای نمونه در موردی دیگر می‌شنویم که شائول یک روز کار پیامبرانه می‌کند، به رامه می رود و آن جا « جامه‌های خود از تن برون کرد و در برابر سموئیل به خلسه درآمد، سپس عریان نقش زمین شد و سراسر آن روز و سراسر شب بدین سان بماند. هم از این روی می‌گویند”آیا شائول نیز از زمره‌ی پیامبران است؟”»

اشعیا، ارمیا، ایلیا یا حزقیال: این‌ها مردانی با تاثیرات نامتناسب بر بنی‌اسراییل بودند و رفتارشان اغلب الهام گرفته‌گان و دیوانگان را بر می‌آشفت، انسان‌هایی نامتعارف و کاملاً دیوانه. پیامبران هیجان زده و نامتعادل که اغلب با قدرت‌های جادویی و استفاده از آن‌ها دیده می‌شدند (مثلاً یوشع آفتاب را در مسیر حرکت خود متوقف می‌کند)، توانایی پیش‌بینی آینده را داشتند و اگر پیامبرانی راستین بودند، سخنان پروردگار را به زبان می‌آوردند. آن‌ها دچار توهم هم می‌شدند، در خلسه فرو می‌رفتند، از دیدن رویاها سخن می‌گفتند و هنگامی که ادعا می‌کردند روح پروردگار تسخیرشان کرده، دوره‌هایی از رفتار جنون‌آمیز را سپری می‌نمودند.

سخنان و اعمال‌شان خطر را به جان می‌خرید و پیش بینی‌اش می‌کرد. مورد ریشخند قرار گرفتن و انزوا سرنوشت‌شان بود اما بلای بدتری نیز ممکن بود بر سرشان بیاید. زمانی که ارمیا ویرانی زودهنگام اورشلیم را اعلام کرد، او را خائن قلمداد کردند، کتکش زدند و تخته‌بندش کردند؛ بعداً تلاش‌هایی صورت گرفت تا وی را در سیاهچال بیاندازند تا از گرسنگی بمیرد و همان موقع زندانی شد، اسارتی که تنها وقتی بابلی‌ها بر اورشلیم پیروز شدند و خود پیش بینی‌اش کرده بود، به پایان رسید. اوریّا حتی بدشانس‌تر بود. یهوقایم پادشاه او را به خاطر پیشگویی«برضد این شهر و این زمین» محکوم کرد و اوریّا به مصر گریخت اما او را نزد پادشاه یهودا برگرداندند و به تیغ شمشیر سپرده شد. بنی اسراییل بر این باور بودند که پروردگار از طریق مردانش با آن‌ها سخن می‌گوید. هویتشان به عنوان قوم برگزیده از چنین باورهایی می آمد و از پیمان خاصی که با پروردگار بسته بودند؛ تمایزی که پیامبران نقش بزرگی در تفسیر آن بازی می کردند. اما پیامبران دروغین هم فراوان بودند و سرزنش‌ها و شکوه و شکایتی که این مدعیان پیامبری داشتند، محبوبیتی برای خود و پیروانشان به وجود نمی آورد.

برخی پیامبران را چه بسا دیوانه به حساب می آوردند. اما برای معاصرانشان که به پروردگاری حسود و توانا باور داشتند که همواره از طریق عامل انسانی سخن می‌گفت و سخت‌ترین مجازات‌ها را بر گردن‌کشان اعمال می‌کرد، حتماً همیشه دلایلی برای شک و تردید وجود داشت. آن‌ها این رفتارها را پای جنون می‌گذاشتند اما پیامبرانی که نشانه‌هایی از بی‌عقلی را به نمایش درمی آوردند، خود را الهام گرفته از آسمان می پنداشتند.

براساس سنت یهودی، فرعون مصر آخرین حکمران بیگانه نبود که توانمندی یهوه را به چالش کشید و بهای سنگینی پرداخت. چند قرن بعد، در سال ۵۸۷ پیش از میلاد، نبوکدنصر، پادشاه بابل، اورشلیم را تسخیر کرد، معبدش را ویران ساخت، یهودیان را تبعید کرد و هیچ یک از این کارها ظاهراً خشم الهی را برنیانگیخت. اما مصونیت او چندان دوام نیاورد. نبوکدنصر که مست غرور پیروزی‌هایش شده بود، لاف «توانایی قوت من» می زد تا این که صدایی از آسمان ناسپاسی او را به باد انتقاد گرفت. نبوکدنصر که دیوانه شده بود «هم چون گاوان علف می‌خورد و بدنش از شبنم آسمان، تر می‌شد؛ تا موی‌هایش مثل پرهای عقاب بلند شد و ناخن‌هایش مانند چنگال‌های مرغان گردید» طبق کتاب تورات، هفت سال بعد نفرین از او برداشته شد؛ عقلش برگشت، پادشاهی‌اش احیا شد و دوباره قدرت و شکوه پیشین را به دست آورد.

در جهانی که آسمان به آن نظم بخشیده بود و دگرگونی‌های طبیعت، بداقبالی‌های حکومت و خطرات زندگی روزمره در محاصره‌ی معانی مذهبی یا فراطبیعی بودند، تغییراتی که جنون بر سر عاقلان می‌آورد، بی درنگ به ناخشنودی الهی، افکندن طلسم یا تسخیرشدن توسط ارواح بدسرشت منتسب می‌شد. چنین اندیشه‌هایی دیرپا بودند. تقریبا شش قرن پس از مرگ نبوکدنصر،می گویند مسیح برخاسته از گور ابتدا بر مریم مجدلیه پدیدارمی‌شود «که هفت دیو او را دفع کرده بود.» عملی که حواریون‌اش در زمان‌های دیگری نیز شاهدش بوده‌اند؛ مثلاً موقعیتی را به یاد بیاورید که عیسی به سرزمین جراسیان رفت  و بی درنگ «به مردی که در تسخیر دیو بود، برخورد». مرد چنان غیرقابل کنترل بود که حتی غل و زنجیر نیز نمی‌توانست او را یک جا نگه دارد. روستاییان وحشت زده او را رها کرده بودند تا در تاکستانی بگردد، فریاد بزند و خودزنی کند اما با دیدن عیسی، مرد مفلوک دوید تا او را ستایش کند. عیسی پرسید: ««نام تو چیست؟گفت:”نام من فوج است، چه ما پرشماریم…” باری، آنجا در کوه یک گله‌ی بزرگ خوک سرگرم چریدن بود و ارواح پلید به عیسی التماس کردند و گفتند :”ما را به سوی خوک‌ها گسیل دار تا به آن‌ها درآییم.” و ایشان را رخصت بداد. آنگاه ارواح پلید برون شدند و به خوکان درآمدند و گله که شمار آن دو هزار راس بود، از فراز سراشیبی به دریا سرازیر شد و غرقه گشت.»

داستان خوک‌های جراسیان پرتوی بر جنبه‌های درمان دیوانگان در جهان باستان می‌افکند. مردِ تسخیر شده زمانی طولانی گرفتار دیو بود. او در خارج از خانه بدون سرپناه و لباس زندگی می‌کرد. همسایه‌های وحشت زده‌اش می کوشیدند او را با غل و زنجیر مهار کنند. مرد با خشم و جنون زنجیرها را پاره می‌کرد و دیو به سوی بیابان‌اش می‌راند اما با این که روستاییان بسیار از مرد در هراس بودند، هم چنان به او غذا می‌دادند. این آخرین موردی نبود که دیوانه‌ای اهانت به هستی متمدنانه تلقی می‌شد، با برهنگی و غل و زنجیر پیوند می‌خورد و به حاشیه‌ی جامعه رانده می‌شد؛ این ماجرا هم چنان برای قرن‌ها سرنوشت بسیاری از دیوانگان بود.

(تمام ارجاعات ذکر شده در این متن از کتاب «عهد عتیق»، ترجمه‌ی پیروز سیار، نشر نی، نقل شده است.)

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
فینیکس
فینیکس
مرکز فرهنگی هنری فینیکس

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights