پنجاه تابلو / ۸- رز اثر لوسین فروید

بدن لخت، چه زن و چه مرد، همیشه توجه آدم‌ها را به‌خود جلب کرده و همیشه نیز همراه با حس خجل‌زدگی یا شرم در اکثر آن‌ها می‌شود. با این وجود، حقیقت عریان یک بدنِ برهنه این است که نشان می‌دهد که چیزی برای نشان دادن وجود ندارد، یا اینکه چیزی برای نمایش وجود ندارد مگر خود امر نمایش. برهنگی، فی‌النفسه نه شهوانی است و نه آناتومیکی و نه چیزی معتبر، بلکه در همسایگی و ورای این چیزها قرار می‌گیرد. نقاشی کردنِ بدنِ برهنه یا عکس گرفتن از آن همواره با این چالش روبه‌رو بوده است: چطور می‌توان یک‌چیز غیرقابل بازنمایی را بازنمایی کرد، حجب‌وحیایی که آشکارسازی بدن را پوشش می‌دهد، و بی‌حیایی‌ای‌ که تجاهل را فاش می‌سازد.

برهنگی، نقطۀ صفر ماده است: نه مثبت است، نه منفی. نگاه لوسین فروید به برهنگی دقیقاً به‌خاطر فقدانِ بار مثبت و منفی آن بسیار مشهور است. در کارهای فروید تمام رگ‌های متورم پوست و هر وجب از گوشت‌های آویزان‌شده، پشم‌های زیر بغل و شکم، بی‌پروا و رها از هر حرف و حدیثی بازنمایی می‌شوند. توانایی فروید در بازسازی بدن لخت به‌صورت بدنی پُر از انرژی و حیات، چنان‌که در این تابلو، تحت‌عنوان «رُز» می‌بینیم، بدون آنکه یک مو یا منفذ پوست از آن کم شود، با بازنمایی فوق‌العادۀ پستان‌ها و قفسه‌سینۀ زن، نمایانگر درک او از حقیقت تصویری است.

رز بویت در این تابلو هجده ساله بود که برای پدرش فروید نقش مدل را ایفا کرد. او در ابتدای کتاب خاطراتش، به نام «پرترۀ برهنه» می‌گوید، «من فقط فرض کردم که باید برهنه باشم. لباس‌هایم را درآوردم و از پدرم پرسیدم که چه کاری دوست دارد انجام دهم. او گفت که به خودم بستگی دارد. روی مبل دراز کشیدم و چشمانم را پوشاندم، اما نمی‌خواستم در پرتره‌ام مطیع به نظر برسم، من احساس مطیع‌بودن نمی‌کردم. می‌خواستم پدرم مرا نقاشی کند اما نه مثل دیگران، یک نوع نبرد ناشناخته در عضلات پای خم شده‌ام احساس می‌کردم، من هشیار بودم و آماده برای پریدن در هر لحظه. از او خواستم موهای پاهایم را نقاشی نکند. او گفت که اینطور نیست که موهای پاهایم دیده شود. دربارۀ آرایشم صحبت کردیم. او دوست نداشت آرایشم را نقاشی کند، اما من نمی‌خواستم ریمل چشمانم را پاک کنم. در نهایت او پذیرفت که آرایش بخشی از من است. این یک پیروزی کوچک بود»

رز برای هر توجه‌ای از سوی پدرش سپاسگزار بود؛ سپاسگزار برای زمانی که به او اختصاص می‌داد، برای اینکه به او اجازه می‌داد در زندگی‌اش حضور داشته باشد. او داوطلبانه پیشنهاد کرد که استودیو پدرش را تمیز کند. «یک راه برای مفید بودنم.»

لوسین فروید هیولایی کاریزماتیک بود، دمدمی مزاج و بسیار خودخواه. او فرزندان بسیاری از مادران متفاوتی داشت. فروید آن‌ها را در حالت نگرانی و عدم اطمینان نگه می‌داشت. آیا هزینه‌ها را پرداخت خواهد کرد؟ آیا در روز تولد به دیدارشان خواهد آمد؟ آیا اصلاً آن‌ها را به یاد خواهد آورد؟

بسیاری از آثار لوسین فروید، ورای نفس چالش‌انگیزشان و تکنیک‌های ماهرانه‌شان، می‌توانند به‌عنوان تصاویری از نظریۀ پدربزرگ برجسته‌اش دیده شوند، که گفته بود: «آناتومی سرنوشت است.»

***

دسترسی به مطالب پیشین:

تاب بازی اثر ژان اونوره فراگونار

 سرمنشأ جهان اثر گوستاو کوربه

 بار فولی برژر اثر ادوارد مانه

ادالیسک اثر فرانسوا بوشه

المپیا اثر ادوار مانه

ونوس و مارس اثر ساندرو بوتیچلی

این کامنت ها را دنبال کنید
اعلان برای
guest
0 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده تمام دیدگاه ها
آرتیست ریدر
آرتیست ریدر
آرتیست ریدر در پیروی از فلسفه‌ی پراگماتیسم امریکایی خودش را یک پست‌مدرن رندِ لیبرال می‌داند، یعنی کسی که دیگر هیچ چیزی را نمی‌پرستد، و همه چیز را، از زبان و شعور خود گرفته تا اجتماع خود را زاده‌ی زمان و تصادف می‌انگارد. لیبرال هم از این منظر یعنی کسی که قساوت یا رنج رسانی به دیگران و یا بی‌اعتنایی به رنج دیگران را هولناک‌ترین کار ممکن می‌داند. آرتیست ریدر امید دارد که روزی رنج آدمی تخفیف یابد و بساط تحقیر انسان به دست انسان برچیده شود. او با جان دیویی کاملاً موافق است که «تخیلات عامل اصلی وجود خیر در جهان است و هنر بمراتب اخلاقی‌تر از اخلاقیات است.»

آخرین نوشته ها

تبلیغات

spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
0
دیدگاه خود را برای ما بگوییدx
Verified by MonsterInsights