Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      حافظه در برابر استبداد | از سازه‌ی روایی تا زیبایی‌شناسی مقاومت

      ۲۰ فروردین , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | خشم تا بخشش: درامی انسانی در حصار طراحی‌شده

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | هارمونیِ ناتمام: تصویری براق و بی‌طپش از عشق در «تاریخچهٔ صدا»

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | زخم‌های بیدار در شب: انتقام ناتمامِ «یک تصادف ساده»

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | در دنیای تو ساعت چند است؟

      ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من ترانه، اورکای ایران زمین هستم | نگاهی به فیلم «اورکا» ساخته‌ی سحر مصیبی

      ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۷۵ سالگی فیلم «همه چیز درباره ایو»

      ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سریال Andor: چگونه سال‌های «گنگستری» استالین جوان الهام‌بخش مجموعه‌ی جنگ ستارگان شد

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | خشم تا بخشش: درامی انسانی در حصار طراحی‌شده

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      درهم‌ریختگی زبان‌ها

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      رازهای کافکا | نوشتهٔ استوآرت جفریز

      ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳

      دربارۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد» نوشتۀ جسیکا اَو

      ۱۸ دی , ۱۴۰۳

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرد خانه | داستان کوتاه از فرانک اُکانر

      ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      اندکی عشق و کمی بیشتر اقتدارگرایی | درباره نمایش «هارشدگی» به کارگردانی پویان باقرزاده

      ۲۱ فروردین , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    مقالات سینما

    به یاد ترنس دیویس، سینماگر سبک‌گرا

    پرویز جاهدپرویز جاهد۱۸ مهر , ۱۴۰۲
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    ترنس دیویس
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    ترنس دیویس در سینمای بریتانیا یک صدای منحصربفرد بود. او شبیه هیچ فیلمساز دیگر انگلیسی نیست و موقعیتی که در سینمای این کشور داشت شبیه موقعیت ترنس مالیک و جان کاساوتیس در سینمای آمریکا بود. سینماگری مولف و سبک گرا که شیوه فیلمسازی خاص خودش را داشت و فیلم های او از نظر سبک بصری هندسی (به تعبیر دیویو بوردول) و زیبایی شناسی سینمایی ویژه‌اش با فاصله ای قابل توجه از سبک فیلمسازان دیگر انگلیسی قرار می‌گیرد (البته حساب پیتر گریناوی و درک جارمن جداست).

    دیویس فیلمساز نخبه گرا و کم کاری بود و در فاصله بین سال‌های 1976 تا 2011، تنها سه فیلم کوتاه، پنج فیلم بلند و یک فیلم مستند ساخت. با این حال به خاطر همین چند فیلمی که ساخت، اغلب به‌عنوان نماینده سینمای هنری بریتانیا شناخته می‌شود. او در نظرسنجی سال 2003 روزنامه گاردین، به عنوان دهمین کارگردان بزرگ جهان از دید منتقدان سینمایی انتخاب شد. آثار دیویس را می توان به دو دسته مجزا تقسیم کرد: فیلم های اتوبیوگرافیک و فیلم های اقتباسی. فیلم های اتوبیوگرافیک که او با الهام از دوران کودکی زندگی خود ساخت که شامل سه فیلم کوتاه «کودکان» (1976)، «مدونا و کودک» (1980) و «مرگ و تغییر شکل» (1983) است که بعد به عنوان تریلوژی ترنس دیویس منتشر شد و نیز فیلم‌های بلند «صداهای دوردست، زندگی های بی جان» (1988) و «روز دراز به پایان می رسد» (1992)، و مستند «از زمان و شهر» (2008). اقتباس های ادبی دیویس نیز شامل فیلم های «انجیل نئون» (بر اساس رمان جان کندی تول، 1995)، خانه طرب (بر اساس رمان ادیت وارتون، 2000) و «دریای آبی عمیق» (بر اساس نمایشنامه ترنس رتیگان، 2011).

    ژان لوک گدار، در گفتگو با کالین مک کیب، با ستایش از فیلم «صداهای دوردست»، او را یک استثنا در میان فیلمسازان بریتانیایی نامید. با این حال آثار او اغلب از سوی منتقدان و مورخان سینمایی غربی نادیده گرفته شد. در بسیاری از کتاب‌های مربوط به سینمای قرن بیستم بریتانیا، نام دیویس غایب است. یکی از دلایل این کم توجهی را باید شخصیت گوشه گیر و گریزان خود دیویس دانست که همیشه ترجیح داد بدون سرو صدا و جنجال فیلم بسازد و فیلم هایش نیز در زمان خود عموما اکران مناسبی نداشته اند. به همین دلیل خیلی از منتقدان ترجیح دادند که درباره او ننویسند. به گفته وندی اورت، فیلم های دیویس نه ساده اند و نه کارگردانی ساده ای دارند بلکه ماهیت نوآورانه فیلم‌های او، و سبک سینمایی اش، اغلب منتقدان را گیج و آشفته می‌کند.

    ترنس دیویس

    با اینکه دیویس از یک خانواده کارگری و فقیر در لیورپول برخاسته بود و برخی فیلم هایش درباره زندگی کارگری در شهر لیورپول است، اما هیچگاه مثل کن لوچ او را نماینده این ژانر در سینمای رئالیسم انتقادی بریتانیا نمی شناسند. شاید به این دلیل که برخلاف کن لوچ، فیلم های دیویس به خاطر ماهیت اتوبیوگرافیک شان، بیشتر درباره زندگی خود او و خانواده کارگری اش است تا زندگی کارگران دیگر. از دید مایکل کورسکی که کتابی درباره سینمای ترنس دیویس نوشته است، آثار دیویس دارای تناقض‌هایی درونی است. به عنوان مثال، از نظر موضوعی محافظه کارانه و از نظر سبکی جسورانه اند یا اینکه همزمان اتوبیوگرافیک و تخیلی اند. کورسکی همچنین با توجه به گرایش جنسی همجنس خواهانه دیویس، به زیر متن همجنس‌گرایانه فیلم‌های او نیز توجه کرده است. از دید کورسکی، دیویس هم به خاطر همجنس‌گرا بودنش و هم به خاطر فرهنگ و دغدغه‌های سینمایی متفاوتش یک «دگرباش» واقعی است. به علاوه زمان و موسیقی و ساختار اپیزودیک، برخی ویژگی های سبکی آثار دیویس اند. بررسی و تحلیل آثار ترنس دیویس، بدون درنظر گرفتن نقش موسیقی و قطعات انتخابی او از میان آثار کلاسیک و موسیقی جاز و پاپ، قطعا تحلیل ناقصی است. به اعتقاد دیوید بوردول؛ دیویس، به عنوان یکی از کارگردان‌هایی که بی‌شک بیرون از سینمای ناطق قرار می‌گیرد، هر گونه مرزی بین ترانه‌های محبوب و هنر موسیقی را از بین می‌برد. خود او درباره نقش موسیقی در فیلم هایش گفته است: «وقتی حرف از موسیقی است باید غریزی باشد. نمی‌توانی فکر کنی « باید برای این سکانس چکار کنم؟» هیچ‌وقت اینطوری درست از آب درنمی‌آید. آنتن‌ شما همیشه فعال است. حدود ۳ سال پیش داشتم به ترانه‌ای از آنجلا گئورگیو گوش می‌کردم. یکی از آنهایی که در «نگاه کن و دعا کن» پوپسکیو است. در ذهنم اینگونه بود که از آن درجایی استفاده کنم ولی نمی‌دانستم کجا؟ وقتی ویدئوی بی‌بی‌سی با عنوان « صبحگاه در خیابانها» را دیدم به یاد آنجلا گئورگیو افتادم. به زبان رومانیایی می‌خواند ولی مهم نیست.»

    دیویس مانند اسکورسیزی یک فیلمساز سینه فیل بود که دانش زیادی درباره سینمای آمریکا و اروپا داشت و در مصاحبه‌هایش بارها بر عشق خود به سینما به ویژه سینمای هالیوود و فیلم های موزیکالی چون «آواز درباران» و «مرا در سنت لوئیس ملاقات کن» تاکید کرده است. او رابطه عاشقانه ای با سینما داشت و سینما برای او در دوران کودکی و در چشم‌انداز تاریک لیورپول پس از جنگ،امیدبخش بود. به گفته بوردول،« سیه‌روزی‌های زندگی با فیلم‌ها قابل تحمل می‌شوند.» دیویس، نخستین خاطره تماشای موزیکال «آواز در باران» جین کلی و استنلی دانن را هرگز از یاد نبرد. همینطور تصویر جودی گارلند در «مرا در سنت لوئیس ملاقات کن». سینما برای او جادو بود: “چنین جادویی! این یکی از ماورایی‌ترین تجربه‌های زندگی من بود.» این اشتیاق او به سینما را در فیلم «روز دراز به پایان می رسد» نیز می بینیم.به اعتقاد رابرت شیل، این فیلم کولاژی از رفرنس های سینمایی است و تاثیر «آمبرسون های باشکوه» اورسون ولز و «قاتلین پیرزن» را که هر دو از فیلم های محبوب دیویس  بود در این فیلم می‌توان دید. از میان فیلم‌های اینگمار برگمن نیز «فانی و الکساندر» و «فریادها و نجواها» هم جزو فیلم های محبوبش بود. تاثیر «فریادها و نجواها» را در تریلوژی  کوتاه او و نیز «دریای عمیق درون» می بینیم.

    ترنس دیویس
    “Lighten Their Darkness,” as seen in Terence Davies’s OF TIME AND THE CITY. Photo Credit: Bernard Fallon / Strand Releasing.

    از طرفی ثبات و پیوستگی تماتیک و زیبایی‌شناختی فیلم‌های دیویس، او را به عنوان فیلمسازی مؤلف معرفی می کند. فیلمسازی که با نوشتن و کارگردانی فیلمنامه‌های خود، کنترل هنری قابل توجهی بر اجزای فیلم‌هایش اعمال می‌کرد. از نظر مایکل کورسکی، دیویس یک سینماگر مولف بود که سبک سینمایی متمایز و بیان زیبایی شناختی شخصی و منحصر بفردی داشت. اگر بخواهیم جز پیتر گریناوی و درک جارمن در سینمای بریتانیا از فیلمساز مولف دیگری نام ببریم، او قطعا ترنس دیویس است. بررسی مجموعه آثار دیویس با نگره مولف نشان دهنده موتیف‌های سبکی و تماتیک تکرار شونده‌ای است که انجام آن تنها از عهده یک کارگردان مولف برمی آید. نماهای ثابتی که شبیه عکس‌های خانوادگی اند، پلان سکانس‌ها و ترکینگ شات‌ها که پیوستگی فضایی و زمانی ایجاد می‌کنند، رنگ‌های خفه و سرد که تداعی گر گذشته‌اند، موسیقی فیلم که معمولاٌ از ترکیب آهنگ‌های پاپ، موسیقی کلاسیک و سرودهای مذهبی ساخته می‌شود، برخی موتیف‌های زیبایی‌شناختی آثار دیویس‌اند. به علاوه، اتوبیوگرافیک بودن فیلم‌ها، دلمردگی‌ها و لذت‌های روزمره زندگی کارگری، تنهایی و ایزوله شدن و هویت‌ها و گرایش جنسی چالش برانگیز و غیرمتعارف در یک جامعه کاتولیک، پیچیدگی روانی، ناهنجاری اجتماعی، و کشمکش‌های درونی، برخی مضامین تماتیک آثار او را تشکیل می‌دهند. به اعتقاد بوردول، «دیویس، همچون درایر، درام را در نزدیکی اتاق‌های بسته، در فضایی که با نور شکافته شده و به مکان دیگری باز می‌گردد، می‌یابد.»

    ترنس دیویس در سال 1945، در یک خانواده کارگری و کاتولیک پرجمعیت در لیورپول به دنیا آمد. دوران کودکی او، دوران سخت و عذاب آوری بود که با سخت گیری ها و بدرفتاری های پدری خشن و زورگو در خانه از یک سو و آزار و قلدری بی رحمانه همکلاسی هایش در مدرسه به خاطر  گرایش جنسی متفاوتش همراه بود. از طرفی او همیشه در چالشی دائمی با مذهب و تربیت سخت کاتولیکی خانواده و جامعه بود. او در مصاحبه ای درباره این دوره از زندگی اش گفته است: «من از یک خانواده بزرگ کارگری بیرون آمدم که همه دگرجنس‌گرا بودند و من یک کاتولیک متعهد بودم. آنقدر دعا می‌کردم که زانوهایم شروع به خونریزی کنند. میخواستم که خدا من را یک آدم معمولی کند. و جوابی نبود. هروقت دعا می‌کردم خدا حضور نداشت. شاید داشت درمغازه گپ خرید می‌کرد، بی‌معرفت. از ۱۱ سالگی تا ۲۲ سالگی داشتم دست و پا می‌زدم. زمان زیادیست برای تقلا کردن، بخصوص وقتی باور داشته‌باشی ملزم به جنگ با شیطان هستی. علاوه برآن همجنس‌گرایی تا ۱۹۶۷ در انگلستان ممنوع بود، و ممکن بود به زندان بروی. وقتی زندگیت در دین خلاصه می‌شود و ناگهان متوجه می‌شوی همه‌چیز دروغ است، در درونت یک خلأ عمیق به‌وجود می‌آید. چگونه آن را پر‌می‌کنی؟ من با شعر٬ موسیقی ٬ادبیات٬ تئاتر و سینما پر کردم. هرچند آن خلأ همیشه آنجاست. بخشی از من همیشه در این اندیشه است که خدا خبر دارد. و البته خبر ندارد٬ چون انگلیسی است و بسیار کودن.»

    ترنس دیویس

     دیویس در پانزده سالگی مدرسه را ترک کرد و وارد مدرسه درام کاونتری شد اما بعد از دو سال تحصیل در این مدرسه، آنجا را هم رها کرد و مستقیما به سراغ فیلمسازی رفت و با حمایت بی اف آی، نخستین فیلم کوتاه خود یعنی «کودکان» را ساخت که به موفقیت چشمگیری دست یافت و باعث شد که دومین فیلم کوتاه خود «مدونا و کودک» را بسازد و به دنبال آن سومین فیلم کوتاه خود به نام «مرگ و تغییر شکل». او در این سه فیلم، ضمن نمایش زندگی رابرت تاکر (ایگوی ترنس دیویس) از کودکی  تا میانسالی و پیری و در نهایت مرگ، در واقع آسیب های روانی ناشی از آزار والدین، احساس گناه جنسی و بحران های روحی خود را تصویر کرد. تاکر در تریلوژی او همان نقشی را داشت که کاراکتر آنتوان دوانل برای تروفو داشت. تریلوژی دیویس، در سال 1984 مورد تحسین وسیع منتقدان قرار گرفت و جوایزی را در جشنواره های فیلم لوکارنو و اوبرهاوزن به دست آورد. این دستاوردها باعث افزایش اعتماد به نفس دیویس شد و سکوی پرش او را به سوی آینده فراهم کرد.

    اولین فیلم بلند دیویس، «صداهای دوردست، زندگی های بیجان»، که به عنوان نقطه اوج سینمای هنری بریتانیا پس از جنگ توصیف شده، در واقع ترکیبی از دو فیلم کوتاه است: اولی (صداهای دوردست) در سال 1986 و دومی (زندگی‌های بی جان) در سال 1988 ساخته شد. داستان  یک خانواده کارگری در لیورپول در سال های دهه چهل و پنجاه که همانند سه گانه، بخش از خاطرات تلخ دوران کودکی فیلمساز را در خود داشت و شخصیت اصلی آن یعنی پدر خانواده در واقع گرته برداری شده از کاراکتر پدر خود دیویس بود با همان حد از خشونت و بی رحمی. فیلم بعدی دیویس، «روز دراز به پایان می رسد» The Long Day Closes باز هم مربوط به دوران کودکی و زندگی او و خانواده اش پس از مرگ پدرش بود اما نسبت به کارهای قبلی او، لحن گرم‌تر و صمیمانه‌تری داشت. دیگر از حضور تهدید کننده پدر خبری نیست و دیویس، دوران خوبی را با خواهر و برادرانش تجربه می کند، دورانی که با عشق به سینما همراه است. بوردول به درستی گفته است که “بی‌شک دیویس، برترین فیلم‌ساز دلبستگی خواهر-برادری است.”

    نماهای طولانی و قاب‌بندی های زیبا و دقیق و رنگ های اشباع نشده که بیانگر تاثیرپذیری او از تابلوهای نقاش محبوبش ورمیر بود همراه با ترکیبی از موسیقی کلاسیک و موسیقی پاپ دهه های چهل و پنجاه منجر به نتیجه ای شده بود که منتقدان را به شگفتی واداشت. یکی از زیباترین و خیره کننده‌ترین سکانس‌های این فیلم که نمونه درخشانی از سبک میزانسن هندسی دیویس است، سکانسی است که در آن «باد»کودک فیلم (کودکی خود دیویس)، سرخوشانه در فضاهای شهری لیورپول راه می رود و بازی می کند و دوربین متحرک دیویس همراه با ترانه «تمی» با صدای دبی رینولدز او را از بالا(نمای «های انگل») دنبال می کند که از میان سالن سینما، سالن کلیسا و سالن مدرسه، سه مکانی که به کودکی دیویس گره خورده اند، دنبال می کند.

    دیوید بوردول درباره این سکانس می نویسد:« در یکی از برترین سکانس‌های سینمای مدرن، نظر افکندن به جهان “باد” از نماهای مستقیم رو به پایینی که همچون صحنه‌هایی از یک طومار تصویری می‌چرخند، نمایش داده می‌شود. نقطه نمای دید پرنده از خیابان، سینما، کلیسا و مدرسه در صدای تپنده‌ی دبی رینولدزکه ترانه “تمی را می‌خواند، پوشانده می‌شود.»

     پس از آن دیویس به اقتباس از رمان‌های آمریکایی پرداخت. همه فیلم‌های اقتباسی او به نوعی، پیوندی محسوس با زندگی و تجربیات شخصی او دارند. «انجیل نئونی» اولین اقتباس ادبی او بود که بر اساس رمانی از جان کندی تول ساخته شد. نویسنده ای که در سال 1969 خودکشی کرد و سال ها پس از مرگش در سال 1981 برنده جایزه پولیتزر برای داستان شد. فیلم دیویس، اقتباسی وفادار از رمان کندی و داستان زندگی پسری حساس به نام دیوید بود که در دهه 1940 در جورجیا بزرگ می شود. این بار او از لوکیشن همیشگی اش فاصله گرفته و برای ساختن این فیلم به جنوب آمریکا رفت. پدر خشن دیوید، در زمان جنگ جهانی دوم به ارتش اعزام می‌شود و هنگام جنگ در ایتالیا جان خود را از دست می‌دهد و دیوید مجبور می شود با کمک خاله‌اش، از مادر نامتعادل روانی اش مراقبت کند. «انجیل نئونی» پایان بازی داشت و با سوار شدن دیوید به قطار و سفر به سوی آینده ای مبهم به پایان می رسید.

    ترنس دیویس

    «خانه طرب» نیز اقتباسی عمدتاً وفادار از رمان ادیت وارتون بود که در سال 1905 منتشر شد.رمانی که مارتین اسکورسیزی نیز قبل از دیویس، «عصر معصومیت» را از روی آن ساخته بود. در حالی که فیلم های قبلی دیویس بر شخصیت هایی از طبقه کارگر متمرکز بود که در جامعه ای مردسالار با دگم های مذهبی زندگی می کنند، «خانه طرب»، داستانی مربوط به حرص و خیانت بود که در نیویورک آغاز قرن بیستم می گذشت. روایتی غم انگیز و تراژیک از زندگی زنی جوان و زیبا اما فقیر که قربانی دسیسه های اطرافیانش می شود. «دریای آبی عمیق» اقتباس از نمایشنامه رمانتیک ترنس راتیگان بود که بر محور مثلث عشقی بین یک زن میانسال و شوهرش و یک خلبان جوان بنا شده است. «شور آرام» (A quiet passion) نیز اقتباسی از زندگی امیلی دیکنسون، شاعر تراژیک آمریکایی بود. تاثیرپذیری ترنس دیویس از آثار کارل تئودور درایر و اینگمار برگمن (به ویژه فریادها و نجواها) و نیز بیل داگلاس، کارگردان انگلیسی در این کار و کارهای دیگرش مشهود است. ترانه غروب (Sunset Song) نیز اقتباسی از رمان لوئیس گراسیک گیبون و فیلمی تلخ و ملانکولیک درباره کریس گاتری، دختر یک کشاورز اسکاتلندی است که ماجرای آن در اوایل قرن۱۹۰۰ می گذشت. با اینکه فیلم، درامی مجلسی است و از نظر زمانی و نیز به خاطر فضا و چشم اندازهای سرسبز محل وقوع داستان، تفاوت بارزی با فضای شهری و کارگری لیورپول دارد، اما به خاطر وجود برخی عناصر تماتیک، یادآور فیلم های اولیه دیویس است. بار دیگر، پدری خشن و بی رحم بر خانواده حاکم است و عشق برادری و خواهری تلطیف کننده این فضای تلخ و زجرآور خانوادگی است.

    ترنس دیویس فیلمساز مورد علاقه تهیه کننده‌ها نبود و همیشه برای یافتن بودجه فیلم‌هایش مشکل داشت.او به خاطر رفتار بد شورای فیلم بریتانیا(British Caunsil) برای تامین بودجه فیلم«ترانه غروب» از آنها شکایت کرد. با این حال، دیویس توانست سال ها در برابر طرد شدن و بی‌تفاوتی تهیه کنندگان و موسسات فیلمسازی بریتانیا نسبت به ایده‌های سینمایی اش مقاومت کند و برخی از فیلم هایی را که دوست داشت بسازد از جمله فیلم مستند «زمان و شهر» که یکی از درخشان‌ترین فیلم‌های مستندی است که در سینمای جهان ساخته شده است. فیلمی که او به مناسبت انتخاب شهر لیورپول یعنی زادگاهش به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا در سال 2008، ساخت اما به یکی از شخصی ترین فیلم های او تبدیل شد. روایتی شاعرانه و طعنه‌آمیز از یک شهر که چهره آن در طول زمان تغییر می کند. فیلمی نوستالژیک درباره زمان ها و مکان های از دست رفته که با لحنی شاعرانه و مرثیه وار با صدای گرم و تاثیرگذار خود ترنس دیویس روایت می شد. دیویس دوران کودکی و جوانی اش را در لیورپول در دهه‌های 1950 و 1960 به یاد می‌آورد و از شهر ناپدید شده دوران جوانی‌اش ابراز تاسف می‌کند. سمفونی شماره ۲ مالر و ترانه «مردمی که روی تپه زندگی می‌کنند» با صدای پگی لی، به تقویت لحن نوستالژیک فیلم کمک می کرد. «زمان و شهر»، سینما مقاله ای تاثیرگذار است که به شیوه فیلم مستند «به بریتانیا گوش کنید» (1942) همفری جنینگز ساخته شد. دیویس با استفاده از فیلم‌های خبری و آرشیوی و ترکیب آن با خاطره هایش از زندگی در لیورپول، همراه با نقل قول‌هایی از چخوف و تی اس الیوت، تصویری به یادماندنی از یک شهر کارگری و تاریخ آن ساخت. آخرین فیلم ترنس دیویس، «نیایش»(Benediction) درباره شاعر ضد جنگ انگلیسی زیگفرید ساسون بود، شاعری که به عنوان سرباز در جنگ جهانی اول شرکت داشت و بیشتر شعرهایش مربوط به تجربه ها و مشاهدات او از جنگ و مصائب آن است.

    ترنس دیویس
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیپنج زن و امید به آینده
    مقاله بعدی آیا توسعه شهر بر مبنای حمل و نقل (TOD)، ما را به پایداری سوق می‌دهد؟
    پرویز جاهد

    مطالب مرتبط

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    سحر عصرآزاد

    زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

    پرویز جاهد

    جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

    محمد عبدی
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.