Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

    زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      حافظه در برابر استبداد | از سازه‌ی روایی تا زیبایی‌شناسی مقاومت

      ۲۰ فروردین , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | خشم تا بخشش: درامی انسانی در حصار طراحی‌شده

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | هارمونیِ ناتمام: تصویری براق و بی‌طپش از عشق در «تاریخچهٔ صدا»

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | زخم‌های بیدار در شب: انتقام ناتمامِ «یک تصادف ساده»

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | در دنیای تو ساعت چند است؟

      ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من ترانه، اورکای ایران زمین هستم | نگاهی به فیلم «اورکا» ساخته‌ی سحر مصیبی

      ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۷۵ سالگی فیلم «همه چیز درباره ایو»

      ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سریال Andor: چگونه سال‌های «گنگستری» استالین جوان الهام‌بخش مجموعه‌ی جنگ ستارگان شد

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | خشم تا بخشش: درامی انسانی در حصار طراحی‌شده

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      درهم‌ریختگی زبان‌ها

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      رازهای کافکا | نوشتهٔ استوآرت جفریز

      ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳

      دربارۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد» نوشتۀ جسیکا اَو

      ۱۸ دی , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرد خانه | داستان کوتاه از فرانک اُکانر

      ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۵- رفیق

      ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      اندکی عشق و کمی بیشتر اقتدارگرایی | درباره نمایش «هارشدگی» به کارگردانی پویان باقرزاده

      ۲۱ فروردین , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    مقالات سینما

    ابراهیم گلستان، نفت و فیلم مستند

    پرویز جاهدپرویز جاهد۵ شهریور , ۱۴۰۲
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    در ایران هم‌زمان با رشد سرمایه‌داری و با پروژه‌ی مدرنیزه‌کردن جامعه از سوی حکومت شاه، به‌تدریج کارخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ صنعتی وتجاری در سرتاسر کشور شکل گرفتند. در آغاز هیچ درکی از مفهوم سینمای مستند و فیلم صنعتی یا تبلیغاتی و کارکرد آن برای مدیران وصاحبان این شرکت‌ها و صنایع مطرح نبود اما به‌تدریج آن‌ها نیز همانند همتاهای غربی خود، ضرورت تولید فیلم‌های مستند تبلیغاتی وصنعتی را احساس کردند. در چنین فضا و چنین بستری است که می‌توان به اهمیت کار ابراهیم گلستان و ارزش مستندهای صنعتی او که برای شرکت ملی نفت، کنسرسیوم نفت ایران و انگلیس و دستگاه‌های دولتی دیگر ساخت پی برد. تحول سینمای مستند در ایران بدون شکمدیون کوشش‌های ابراهیم گلستان است. تاریخ واقعی سینمای مستند در ایران با فیلم‌هایی که او برای شرکت ملی نفت ساخته آغاز می‌شود. پیش از گلستان هر آن‌چه در سینمای ایران به‌عنوان مستند وجود دارد چیزی بیشتر از فیلم‌های خبری (نیوز ریل) و گزارش نیست. فیلم‌هایمستند او با تلقی رایج فیلمسازی مستند در ایران فاصله‌ی بسیاری داشت. به‌علاوه او با فیلم‌های خود، درک و برداشت رایج از تولید فیلممستند را که ناظر بر درک مدیران شرکت‌های نفتی و دستگاه‌های دولتی بود، تغییر داد. گلستان درباره‌ی همکاری‌اش با شرکت نفت در گفتگوبا من در کتاب «نوشتن با دوربین» می‌گوید:

    “وقتی نفت ملی شد، من در شرکت نفت بودم و کارهای خبری می‌کردم. من الان راجع به دوره‌ای حرف می‌زنم كه هنوز پای تلویزیون بهایران نرسیده بود. من برای شبكه NBC و CBS آمریكا، فیلم خبری درست می‌كردم. این هم خیلی ساده بود. من آبادان بودم و یكیاز رفقای من به نام فنزی كه نماینده‌ی آژانس INS (اینترنشنال نیوز سرویس) بود، به من تلفن كرد كه یكی را گیر بیار كه از ایناتفاق‌هایی كه در آبادان می‌افتد فیلم بگیرد. خوب زمان خلع ید بود و ماجراهای مربوط به آن. من بهش گفتم من این‌جا كسی رانمی‌شناسم اما اگر خواستی خودم برات می‌گیرم و گفتم من فقط یك دوربین هشت میلی‌متری بولكس دارم كه به درد تو نمی‌خورد. البتهدوربین خیلی خوبی بود. بهترین دوربین‌های زیر استاندارد 35 میلی‌متری بود. یكی از خوشبختی‌های من این بود كه با این دوربین كاركرده بودم،  بدون سه‌پایه و چراغ و این چیزها كه احمقانه بود. كار واقعی. به هر حال او هم تلگراف كرد كه فرق نمی‌كند با هشتمیلی‌متری شروع كن. من هم شروع كردم به فیلمبرداری از اتفاقاتی كه در آبادان می‌افتاد. سال بعدش هم یك دوربین شانزدهمیلی‌متری بولكس خریدم. بعد دیدم یك روز درآمد من از این كار بیشتر از حقوق من در شركت نفت است. من در شركت نفت آن موقع1850 تومان حقوق می‌گرفتم كه پول زیادی بود. اما از این راه بیشتر گیرم می‌آمد.”

    در واقع پس از ملی‌شدن نفت و پس از كودتای 28 مرداد در ایران، کنسرسیوم نفت ایران و انگلیس، واحدی برای تهیه‌ی فیلم و عکس ایجاد کردکه ابراهیم گلستان مسئولیت آن را به عهده گرفت. اولین فیلمی که گلستان برای کنسرسیوم ساخت، مستند از قطره تا دریا بود. از قطره تا دریا،فیلمی بود که گلستان آن را با دوربین بولکس 16 میلی‌متری شخصی خود و کم‌ترین امکانات ساخت و سبک کار و نگاه ویژه او به موضوع، موردپسند رئیس فرانسوی کنسرسیوم و آرتور التون، مستندساز سرشناس انگلیسی و رئیس بخش فیلم کمپانی شل قرار گرفت. پس از دیدن اینفیلم، مسئولان کنسرسیوم موافقت کردند که تجهیزات بیشتری در اختیار گلستان بگذارند. گلستان در گفتگو با من درباره‌ی این دوره از فعالیتمستندسازی خود و همکاری با کنسرسیوم می‌گوید:

    “بعد به تهران رفتم تا همین كار را ادامه دهم كه مصادف شد با داستان‌های مربوط به پایان کارمصدق و كودتا كه بالاخره منجر بهسقوط مصدق شد. من از همه‌ی آن حوادث فیلم می‌گرفتم. فیلم ریورسال هم بود و ظاهر نكرده از طریق هواپیما می‌فرستادم. خوب فیلمخبری بود و هیچ اسمی از من رویش نبود. اما هنوز روابطم را با شركت نفت قطع نكرده بودم. حسن رضوی كه مدیركل امور اداری بودبا من آشنا بود. همسایه‌ام بود در دَروس. این‌ها می‌خواستند یك آرشیوی از تأسیسات داشته باشند و می‌دانستند كه من همراه هیئتكنسرسیوم فیلمبرداری می‌كردم. موقعی كه هیئت كنسرسیوم آمد كه بررسی كند كه چه چیزهایی كم هست. یكی از آن‌ها براور بود كهشده بود رئیس كنسرسیوم. چهار پنج تا اتومبیل و هواپیما هم در اختیار هیئت رسیدگی به امور فنی گذاشتند كه در یكی هم برای منبه‌عنوان خبرنگار جا گذاشتند. اتفاقاً در اتومبیلی كه من بودم براور هم بود. براور قبلاً مهندس نفت شركت شل در مصر بود كه بعد بهایران منتقل شد. البته در ایران خیلی خوب كار كرد و در سال‌های بعد رئیس كل شركت شل شد. او كه قبلاً دیده بود من فیلمبرداریمی‌كنم مرا از شركت نفت خواست و شركت نفت هم قبول كرد كه من با آن‌ها بروم. بعد منتقل شدم كنسرسیوم و در كنسرسیوم، تمامامور مربوط به فیلم و عكس را من اداره می‌كردم. من یك آرشیوی از 2500 عكس برایشان آماده كردم و كارهایی از این قبیل. تا این كه در 1957 (1336 شمسی) رفتم جنوب که از توسعه‌ی جنوب و اکتشافات نفتی عکس بگیرم و همه‌ی آن‌چه را که گرفتم به تهران آوردم ومونتاژ كردم كه وقتی به رئیس‌ام که یک فرانسوی بود و بعد هم خودش را کشت، نشان دادم،‌ خیلی از آن خوشش آمد.”

    ابراهیم گلستان

    در همین دوران است كه مجموعه‌ای از درخشان‌ترین آثار مستند صنعتی سینمای ایران توسط ابراهیم گلستان و همكاران او در استودیوگلستان ساخته می‌شود. گلستان در فاصله سال‌های 1336 تا 1341، مجموعه‌ی شش قسمتی چشم‌انداز را ساخت كه در تهیه‌ی آن افرادیچون شاهرخ گلستان (برادر ابراهیم گلستان)، محمود هنگوال، سلیمان میناسیان، هراند میناسیان، امیر کراری و فروغ فرخزاد نقش داشتند. به‌دنبال آن گلستان، فیلم مستند موج، مرجان، خارا (1341) را برای شركت نفت ساخت كه به نظر من مهم‌ترین كار مستند گلستان و از بهترینآثار مستند تاریخ سینمای ایران به‌شمار می‌رود. گلستان، در کتاب« نوشتن با دوربین»، در گفتگو با نگارنده درباره‌ی مجموعه مستندچشم‌اندازها می‌گوید: “تمام این «چشم‌انداز»ها سیاه‌مشق‌هایی بودند برای ساختن «موج، مرجان، خارا».”

    ساخته‌شدن موج، مرجان، خارا از سال 1337 شروع می‌شود و تا 1341 به طول می‌انجامد. گلستان قراردادی را با كنسرسیوم برایساختن این فیلم می‌بندد اما در همان ابتدای كار پایش در یک تصادف اتومبیل می‌شكند. به همین خاطر گلستان به سفارش استوارت لگ،فیلمساز انگلیسی و رئیس شرکت «فیلم سنتر» که دوست نزدیک او بود، الن پندری، مستندساز انگلیسی را برای تکمیل فیلم استخدام کرده و بهایران می‌آورد. اما فیلم، با نظارت دقیق گلستان بر تمام جزئیات آن با همكاری پندری و اعضای اصلی و دائمی استودیو گلستان ساختهمی‌شود و در فستیوال ونیز به نمایش درمی آید. گلستان درباره‌ی نقش الن پندری در ساخته‌شدن فیلم موج، مرجان، خارا به نگارنده گفته است:

    “من هم آن موقع تصادف كرده بودم و پایم شكسته و توی گچ‌ بود و توی مریض‌خانه خوابیده بودم… من به محض این كه از بیمارستانآمدم خانه، شروع به كار كردم، با همان پای گچ گرفته. تكه‌هایی از فیلم موج، مرجان، خارا را كه زیر آب هست، من با پای گچ‌گرفته زیردریا رفتم و عكس گرفتم. یادم می‌آید كه همان روز از زیر آب درآمدم و سوار هلی‌كوپتر شدم و از بالا هم عكس گرفتم.”

    از گلستان پرسیدم که آیا همکاری‌اش با آلن پندری، مستندساز انگلیسی در همین زمان بود.گلستان در پاسخ گفت: ” به هر حال واقعاًنمی‌توانستم كارهایم را تنهایی انجام دهم. کس دیگه‌ای هم نبود که من بهش بگم بیاد این کار رو بکنه و به همین دلیل تصمیم گرفتم یكنفر را انتخاب کنم. به همان فیلم سنتر و استوارت لگ که رئیس فیلم سنتر در لندن بود نوشتم که یک آدم زبل اما نه متحجّر را پیدا کنکه استخدام کنم. او هم آلن پندری را به‌خاطر همان دستیاری در فیلم‌های هانسترا كه با همان سبک کار کرده بود، انتخاب کرد. گفتنداو بیاید. گفتیم بیاید. او هم آمد. حالا من توی مریض‌خانه خوابیده‌ام و آقای رضایی هم یك دستگاه پروژكتور آورده بود و می‌انداخت رودیوار بیمارستان و این‌جوری فیلمی را كه درست كرده بود برایش مونتاژ كردم. رضایی مرد خیلی خوبی بود و همیشه در سینمای ایراناثر مثبت داشته است. فیلم خانه خدا را اون درست كرده بود. بعد توی یكی دو تا كتاب مزخرف نوشته‌اند جلال مقدم درست كرده. جلالمقدم اصلاً روحش خبر نداشت از این كار. همه‌اش این شكلی هست. در همان وقت كه آلن پندری آمده بود، من چندین فیلم دیگهساخته بودم. كاری كه می‌كردم این بود كه سناریو را می‌نوشتم و عكس‌ها را شات به شات مشخص می‌كردم و بهش می‌دادم. من مرتبطرح هر صحنه را می‌كشیدم و خواسته‌های خودم را كاملاً مشخص می‌كردم و می‌دادم به او که از روی آن کار کند. بعدها خواندم كههیچكاك هم همین كار را می‌كرد. “

    اگر بخواهیم بر اساس تئوری و رویکرد بیل نیکولز و طبقه‌بندی او از سینمای مستند، با فیلم‌های مستند گلستان مواجه شویم، مستندهای صنعتی گلستان را باید در رده‌ی مستندهای توصیفی یا اکسپوزیتوری (Expository) قرار دهیم. مستندهایی که گلستان برای شرکت نفتو کنسرسیوم ساخته، از نوع مستندهایی چون رگه‌ی ذغال سنگ (1935) ساخته آلبرتو کاوالکانتی یا  پست شبانه (1936) ساخته بازیلرایت و هری وات یا ترانه‌ی سیلان (1939)  ساخته بازیل رایت است که مهم‌ترین ویژگی آن‌ها تکیه بر گفتاری است که به صورت نریشنروی فیلم شنیده می‌شود. صدای گلستان در مستندهای نفتی‌اش صدایی آکوسماتیک به تعبیر میشل شیون است، یعنی ما هیچگاه گلستانرا در فیلم نمی‌بینیم و فقط صدای او را می‌شنویم که توصیف، تفسیر و استدلال می‌کند. صدای او، صدایی مردانه، مسلط و همه چیزداناست که با لحن شاعرانه‌ای ادا می‌شود و بسیارتاثیرگذار است و قابلیت اقناعی بالایی دارد: «و اکنون سنگ است و خارا با سوز اینحسرت که سِرّ ثروتش را آدمی از ژرفای قرون ربود…» (موج، مرجان؛ خارا).

    از طرفی، مستندهای صنعتی گلستان، دارای خاصیت اطلاع‌رسانی است که به گفته‌ی نیکولز، یکی از کارکردهای اصلی مستندهای توصیفیاست که هم به کمک تصویر و هم به کمک گفتار انجام می‌شود. هرچند به اعتقاد نیکولز، گفتار به‌عنوان چیزی متمایز از تصویرِ جهان تاریخیکه آن را همراهی می‌کند ارائه می‌شود و تفسیر در خدمت سامان‌بخشی و معنا‌دهی به تصاویر است. نریشن در فیلم‌های گلستان تنها گزارشنمی‌دهد و موضوع را معرفی نمی‌کند و وظیفه‌اش تنها دادن اطلاعات فنی و صنعتی و آماری نیست بلکه ضمن دادن اطلاعات و توصیفموضوع، زمان و مکان، دائماً فضا و اتمسفر می‌سازد.

    ابراهیم گلستان

    یکی دیگر از ویژگی‌های مستندهای گلستان، شاعرانگی آن‌هاست که این شاعرانگی، نه‌تنها در قاب‌بندی دقیق و تدوین نماها دیده می‌شود بلکهدر استفاده‌ی خلاقانه از صدا و افکت‌های صوتی محیط مثل صدای پُتک‌ها، مته‌ها و زوزه‌ی باد، همراه با موسیقی و نیز گفتار شاعرانه موزونو تغزلی که گلستان خود برای فیلم‌ها نوشت نیز وجود دارد: “مردمی رفتند و مردمی آمدند و آفتاب برآمد و آفتاب فرورفت و دیاری که روزگاری پراز مخلوق بود منفرد نشست. نخلش افتاد، کاریزش ریخت، کشتزارش سوخت، مسجدش متروک، منبرش خالی و رواق‌اش گسست و بوی نانپرید و از تنور داغ جز لَک دود بر دیوار نماند…”

    نیکولز در نسخه‌های اولیه‌ی تئوری‌اش، مستندهای شاعرانه را از مستندهای توصیفی جدا کرده بود اما در اصلاحاتی که بعدها در نظریه‌اشانجام داد، دسته‌ی شاعرانه را حذف کرد و شاعرانگی را نیز به‌عنوان یکی از عناصر و ویژگی‌های مستندهای توصیفی برشمرد. به اعتقادنیکولز، شیوه‌ی توصیفی بر واقع‌بینی یا عین‌گرایی و استدلال مناسب تاکید می‌ورزد: “گفتار خارج از تصویر، واقعاً فراتر از مشاجره استیعنی این توان را دارد که به قضاوت اعمالی در جهان تاریخی بپردازد بی آن که با آن‌ها درگیر شود.” مستندهای گلستان نیز امکان تعمیم واستدلال گسترده را فراهم می‌آورد و شیوه‌ای برای انتقال اطلاعات است که پیش از فیلم یا مقدم بر آن وجود دارد. به اعتقاد نیکولز: “این نوعمستند، به ذخیره‌ی دانسته‌های ما می‌افزاید اما مقوله‌هایی را که چنین دانشی را فراهم آورده نه به چالش می‌کشد نه متزلزل می‌سازد.” در واقعگلستان در این نوع مستندسازی، پیشگام بود. مستندهای او با رویکردی شاعرانه و بسیار شخصی ارائه می‌شد و از نوعی زیبایی‌شناسیبرخوردار بود که در خدمت اهداف اجتماعی و پروژه‌های توسعه و مدرنیزاسیون بود و در عین حال رویکردی انتقادی و سیاسی داشت. با اینحال همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، رویکرد انتقادی گلستان، با رویکرد انتقادی روشنفکران چپ و ضدامپریالیست که نمودش را در آثارنویسندگان و فعالان سیاسی چپ یا روشنفکران مذهبی و انقلابی دهه‌ی چهل مثل آل احمد، ساعدی، جزنی و شریعتی متفاوت بود. همین‌طورمستندهای گلستان با فیلم‌های مستند سیاسی و اجتماعی از نوع مستندهای کامران شیردل که چند سال بعدتر از کارهای او ساخته شدتفاوت‌های بارزی داشت. از طرفی، فیلم‌های مستند گلستان، نقد مناسبات سرمایه‌داری و سلطه‌ی غرب نیست. در فیلم‌های او با این که چندسال پس از ماجرای ملی‌شدن صنعت نفت ساخته شده‌اند، هیچ نشان و حرفی از ملی‌شدن جریان نفت یا استعمار انگلیس و مبارزات مردم و یاحتی استثمار کارگران نفت و این‌ها نیست بلکه تمرکز او همانند مستندهای صنعتی بریتانیا در دهه‌ی سی، روی پروژه‌های مدرن‌سازی وتوسعه‌ی صنعتی است. طبیعتاً نمی‌توان انتظار داشت که در فیلمی که با هدف دیگری برای سازمان و دستگاهی ساخته شده که آن را سفارشداده، به مسائل فرامتنی از این دست پرداخته شود. با این حال، حتی همین فیلم‌ها نیز از منظر مطالعات پسااستعماری و مسئله‌ی دیگری‌شدنابژه قابل بررسی‌اند. این که مثلاً گلستان، رابطه‌ی انسان بومی و انسان غربی (مهندسان انگلیسی) یا رابطه‌ی کارگر و کارفرما و استعمارگر واستعمارشونده را در فیلم‌های نفتی خود چگونه تصویر کرده و این که آیا او در صدد توجیه این سلسله‌مراتب اجتماعی، نژادی، فرهنگی وتاریخی بود یا با رویکردی انتقادی با آن مواجه شده است، این‌ها می‌تواند در خوانش جدیدی از فیلم‌های مستند صنعتی گلستان مورد توجهقرار گیرد. آن‌چه که مسلم است این است که گلستان، در مستندهایی مثل یک آتش و موج، مرجان، خارا، تنها لوله‌ها و چاه‌های نفت و تاسیساتنفتی را نشان نمی‌دهد بلکه آدم‌ها و کارگرانی را که عرق می‌ریزند و زحمت می‌کشند نیز در قاب می‌گیرد و رنج آن‌ها را نیز نشان می‌دهد و یکنوع حس هم‌دردی و غمخوارانه در کلام او نسبت به این کارگران وجود دارد. به همین دلیل وقتی آرتور التون، تصادفاً فیلم از قطره تا دریایگلستان را می‌بیند متوجه تفاوت این فیلم با تولیدات کمپانی شل می‌شود و از گلستان می‌خواهد که با آن‌ها همکاری کند. گلستان درباره‌یدیدارش با آرتور التون در کمپانی شل می‌گوید:

    “کمپانی شل اداره‌ی بزرگ فیلمسازی داشت. این‌ها قبلاً آمده بودند یك سری فیلم داده بودند به برت هانسترا براشون درست كرده بودكه فیلم‌های خیلی فوق‌العاده هم هستند. منتهی در چهار قسمت، اكسپلوریشن و كشف نفت و نمی‌دونم درآوردن نفت و تصفیه نفت وفلان. از همون‌هایی كه سه‌پایه‌ی دوربین محكم باشه و نورافكن و فلان و از این حرف‌ها. اما فیلم من همش رو دست گرفته بودم و همشقصه‌ی گرد و خاك و حركت و عرق آدم‌هایی كه كار می‌كنند و این‌جور چیزها بود دیگه. من هم ایران بودم و این فیلم هم داشته نشونداده می‌شده،‌ توی شركت شل. یه آدمی بود كه نمی‌دونم الان هستش یا نیستش. اسمش آلن گرلی بود. او مسئول كارهای فنی و رابطهبا لابراتوار و فلان بود. لابراتوار هم تكنی‌كالر بود. حالا این كپی آمده و داره تماشا می‌كنه توی سالن اداره‌ی‌ شل كه در ساختمانشماره‌ی یك خیابان Kingsway بود،‌ درست روبه‌روی Bush House. همین آرتور التون كه رئیس فیلم شرکت شل هست، از راهرو ردمی‌شده، می‌آد نگاه می‌كنه می‌بینه، دارند فیلمی را نشان می‌دهند که گفتار غیر انگلیسی و غریبه‌ای دارد. می‌گه چی‌چی هست. می‌گنیك فیلمه كه از ایران آمده. نگاه می‌كنه. از اول دو مرتبه شروع می‌كنن براش نشون می‌دن. می‌بینه که این فیلم درست همان چیزیهست که او همیشه دنبالش بود و می‌خواسته. یعنی دوربین بدون سه‌پایه و کثافت‌کاری‌های این شکلی،on the run  عکسبرداریشده، آدم‌ها واقعی هستند، زوایای عجیب و غریب ندارد، آدم‌ها عرق می‌ریزند و همه‌جا پر از خاک و دود است. چه می‌دونم حالا ابلهشد یا هر چیزی شد. فوری سوار شد اومد تهرون كه این آدمی كه این فیلمو درست كرده پیدا كنه. من هم حوصله نداشتم این آدم روببینیم. برای این كه لندن منو راه نداده بود. خوب حقش هم بود. كار داشت دیگه.  بعد یك روز ظهر دیدم در خیابان پیاده می‌رود بههتل‌اش، سوارش كردم. گفت تو از من در می‌ری، من آمدم این‌جا فقط برای دیدن تو. گفت شركت شل یك سری فیلم ساخته با كیفیتخوب ـ هانسترا ساخته بود برایشان ـ اما تو همه‌ی آن فیلم‌ها را در همین نیم ساعت به صورتی واقعی خلاصه كردی و نشان دادی وفیلم یعنی این (نوشتن با دوربین).

    ابراهیم گلستان

    با این که فیلم‌های صنعتی و نفتی گلستان، هم به لحاظ موضوعی و هم ساختاری، بی‌شباهت به مستندهای اکتشافی (فیلم‌های مربوط بهاکتشاف نفت و گاز و استخراج و انتقال آن‌ها) و تولیدات کمپانی‌های بزرگی مثل شل یا بی پی و کارهای فیلمسازانی چون استوارت لگ، آرتورالتون، الن پندری و برت هانسترا نبود اما فرقی اساسی با این تولیدات صنعتی داشت و آن این بود که  فیلم‌های گلستان برخلاف آن فیلم‌هااصلاً استیلیزه نبود به این معنی که دوربین روی سه‌پایه باشد یا جلوه‌های نوری خاصی داشته باشد بلکه دوربین کاملاً از قید و بند این گونهتمهیدات تکنیکی رها بود و علاوه بر موضوع اصلی که اکتشاف و استخراج نفت یا انتقال لوله‌های نفت و گاز از دل دریا به دل صحرا بود، بهمحیط و زمینه‌ها نیز توجه داشت و پیامدها و تاثیراتی که این نوع فعالیت‌های صنعتی و مدرن بر زندگی‌های بومی و روستایی و نیز طبیعت ومحیط زیست می‌گذاشت را نیز مد نظر قرار می‌داد. در یک آتش و آب و گرما و موج، مرجان، خارا، کارگران شرکت نفت را می‌بینیم که بر سرچاه‌های نفت عرق می‌ریزند و یا با سختی لوله‌های نفت و گاز را از میان گرد و خاک و قیر صحرا عبور می‌دهند و یا مشغول خفه‌کردن آتشسوزان چاه نفت شعله‌ور اهواز‌اند. همین‌طور روستاییان و کشاورزانی را می‌بینیم که زندگی آن‌ها به‌واسطه‌ی یورش سهمگین و تجاوزگرانه‌یصنعت زیر و رو می‌شود. در صحنه‌ای از موج، مرجان، خارا، راوی، پیشروی صنعت و تکنولوژی در دل طبیعت را چنین توصیف می‌کند: «هماندشت و همان کوه، همان چوپان و همان نیِ و زنگ گله و لیکن در کنار کُنده‌های کهن، شاخه‌های فولادین جوانه زده بود.» در واقع  یک نوعزندگی پیشامدرن و آرکائیک به قول آدورنو در برابر زندگی مدرنی که جایگزین می‌شود در همه‌ی آثار گلستان هست. نفت از دید گلستان یکشمشیر دولبه است؛ از یک‌سو به‌عنوان ابزار و ماده‌ای برای توسعه و مدرنیزه‌شدن جامعه مطرح است و از سوی دیگر به‌عنوان عاملی برایتخریب زندگی‌های سنتی و طبیعت و محیط زیست. نفتی که در دهه‌ی چهل باعث رونق شهرها و مناطق جنوبی ایران شده بود.

    ارکستراسیون صدا، در فیلم‌های گلستان اهمیت به‌سزایی دارد. افکت‌های صوتی (صدای عناصر محیطی)، در ترکیب با موسیقی فیلم وصدای راوی، منجر به یک نوع ساختار موسیقایی پویایی می‌شود که در همه‌ی فیلم‌های مستند او وجود دارد. در موج، مرجان، خارا، بعد ازنشان‌دادن تصاویری زیبا از زیر دریا و حرکت دوربین در دل مرجان‌ها، ماهی‌ها و سنگ‌ها، دوربین در نمایی شگفت‌انگیز سرش را از زیر آببیرون می‌آورد و آرام به سمت جزیره‌ی خارک حرکت می‌کند که برای احداث لنگرگاه بارگیری کشتی‌های نفتی درنظر گرفته شده است. گلستاندر برداشتی بلند و بدون قطع همراه با حرکت آرام دوربین از روی صخره‌های مرجانی جزیره عبور کرده و به خرابه‌های معبدی باستانی می‌رسدو صدای راوی از تاریخ و گذشته‌ی این جزیره می‌گوید که در طول زمان دستخوش ویرانی شد و حالا با ورود صنعت و مدرنیته، دوران تازه‌ای راآغاز می‌کند: «اینک خارک! مرجانی پیش آفتاب نشسته. شاهد دیرین موج مستمر زمانه، یادی از اعصاری دور در سینه سنگش بسته، دورانیکه دنیا مُلک ماهی بود و عهدی که آدمی نماز به محراب ناهید می‌نهاد، و موج و موج که کشید، که رُست، که بُرد…»

    و نماهایی می‌بینیم که با نوای محزون تار و فلوت همراهی می‌شود و حسی غمخوارانه و حسرت‌بار دارد. توسعه و تمدن، مثل موج می‌آید ومی‌روبد. همین رویکرد شاعرانه و ویژگی‌های صوتی و بصری است که گلستان را به‌عنوان یک مستندساز صاحب سبک معرفی کرده و کارهایاو را از دیگران متمایز می‌سازد. هر فیلمساز مستندی صاحب سبک نیست بلکه سبک در طول زمان و با کار مستمر در حوزه‌ی مستندسازی واتخاذ یک رویکرد مشخص به‌وجود می‌آید. گلستان گفته است: “سینمایی که من می‌خواهم و می‌خواستم بسازم فرق دارد با یک رشته عکسبرای مصورکردن یک مفهوم. آن‌هایی که چنین فیلم‌هایی می‌سازند یا احمق‌اند یا تماشاکننده‌های خود را احمق می‌دانند. البته می‌خواهمتماشاگر کارهای مرا بفهمد و اما اگر نفهمید دلیل نمی‌شود که کارهای من فهمیدنی نیست.” (نوشتن با دوربین)

    ابراهیم گلستان

    گلستان درپاسخ به این سوال من که “مهم‌ترین ویژگی مستندهای شما به نظر خودتان چیست؟” می‌گوید: “این كه من آن‌ها را ساختم. تومی‌گی قبل از من گروه سیراكیوز مستند می‌ساخت. اونا مستند نبود كه. سیستم مستند عوض شده. سیستم تلویزیونی شده كه خیلی هم درستهو سیستم خوبی هم هست. اما فیلم‌هایی كه فلاهرتی درست كرده یا فیلم‌هایی كه «نشنال بورد كانادا» درست كرده، دیگه درست نمی‌شه. درایران هم قبل از این «جناب آقای گلستان» و آن کارگاه فیلم گلستان، فیلم مستند ساخته نمی‌شد. اصلاً جریان مستندسازی وجود نداشت. وبعد از كارگاه فیلم گلستان كی مستند درست می‌كرد؟ گود مقدس و شلیته‌ی زن‌های دهاتی و منظره‌های اصفهان؟ فیلم نبود. فیلم باید حرفداشته باشه. حرف اونا چی بود. مقصودم فکر توی فیلمه نه گفتار. شفیعی مجبور بود، می‌گم مجبور بود کاری بکنه كه پهلبد خوشش بیاد و پهلبدمی‌دید كه اون خر درجه اولی هست دیگه. این كه مستندسازی نبود. تمام ضدیتشون با من به‌خاطر این بود. به من می‌گفتند بیا برای ما كار كن. می‌گفتم نمی‌آم برای شما كار بكنم. برای چی باید برای شما كار بكنم. گفتند آن رفیق نویسنده‌تان و خانمش دارند برای همین دستگاه وزارتفرهنگ و هنر کار می‌کنند و مجله درمی‌آورند. گفتم هرکس مختار فکر و حس و تصمیم و برداشت و شرف خودش هست. اون‌وقت اینا، اونا روعَلَم می‌كردند كه یك غلطی بکنند در حد فکری که توی کله‌ی وزیر و معاونش بود. مصطفی فرزانه را آوردند که یک فیلم درباره‌ی جزیره‌ی خارکدرست بکنه. انگار در تمام ایران و دنیا فقط همین یک موضوع وجود داشت.آن هم چند سال بعد از موج، مرجان، خارا. فرزانه را وادار کردند کهراجع به خارک فیلم بسازه. ساخت. اما چه بر سر این فیلم آمد، من آن را ندیده‌ام. اصلاً‌ نمی‌دانستند چه كار بكنند. خوب، مغز منظم و ارگانیزهشده‌ای برای این كارها در آن دور و برها گویا گیر نمی‌آمد.”

    در واقع آن‌چه کارهای مستند گلستان را از مستندسازهای دیگر متمایز می‌کند همین سبک ویژه و منحصربه‌فرد اوست. مستندهای گلستان بااین که با واقعیت‌های ملموس سرو کار دارند اما در عین حال متافوریک، تمثیلی و شاعرانه‌اند و کیفیت زیبایی‌شناسانه‌ی منحصربه‌فردی دارند. گلستان تنها به ثبت واقعیت بسنده نمی‌کند بلکه با واردکردن عنصر تخیل و شعر و به‌کارگیری استعاره و نماد، واقعیت دیگری خلق می‌کند و فیلمچند لایه‌ای می‌سازد. فیلم مستند باید علاوه بر کاربردی بودن، خصلت زیبایی‌شناسانه نیز داشته باشد. فیلم مستند، برخلاف فیلم گزارشی،توجه و ادراک زیبایی‌شناختی ما را برمی‌انگیزد و فعال می‌کند و نیز آگاهی اجتماعی ما را افزایش می‌دهد. کریستین تامپسن، نظریه‌پردازنئوفرمالیست نیز در نوشته‌های خود بر تفاوت بین فیلم‌های مستند زیبایی‌شناسانه و فیلم‌های مستند کاربردی تاکید کرده است. به اعتقادتامپسن، یک فیلم کاربردی از تکنیک‌هایی مثل حرکت دوربین یا قاب‌بندی به خنثی‌ترین شکل ممکن استفاده می‌کند اما فیلم زیبایی‌شناختی بااستفاده از تکنیک‌های سینمایی، از واقعیت فیلمبرداری شده (رویداد بیرونی) فراتر می‌رود و به یک واقعیت سینمایی (فیلمیک) و ادراکزیبایی‌شناسانه تبدیل می‌شود. تامپسن، به‌عنوان نمونه‌ای از مستند زیبایی‌شناسانه، فیلم مستند همه‌ی حافظه‌ی دنیا (1956) ساخته آلن رنه رامثال می‌زند که درباره‌ی کتابخانه‌ی ملی فرانسه ساخته است و ضمن ارائه‌ی اطلاعات درباره‌ی این کتابخانه، با استفاده از رویکردی متافوریک،کتابخانه را به‌عنوان زندان دانش یا مغزی غول‌پیکر و مسئولان کتابخانه را به‌عنوان نگهبانان این زندان معرفی می‌کند. به نظر تامپسن، درفیلم‌های مستند کاربردی یا گزارشی محض، سبک، بی‌اهمیت است و اصلاً احساس نمی‌شود و استفاده از تکنیک صرفاً برای انتقال اطلاعاتاطلاع‌رسانی است نه یک رویکرد استتیک. سبک در این فیلم‌ها زیان‌بخش است چون ممکن است مانع از ارتباط این فیلم‌ها با بیننده شود. سبک، همه‌ی قواعد و تمهیدات صوتی و بصری است که به کار یک سینماگر تشخص می‌بخشد. درواقع سبک به کمک فیلمساز می‌آید تا اوبتواند جهان‌بینی، نگرش و شناخت خود از جهان و واقعیت را به بهترین شکلی ارائه کند. این همان چیزی است که بیل نیکولز به آن «صدایمستند» (documentary voice) می‌گوید. «صدای مستند» از دید نیکولز، همان لحن شخصی فیلمساز است که به کمک سبک ساختهمی‌شود. تمام مستندها صاحب صدا و لحن خاصی هستند: لحن یک موعظه‌گر، لحن یک پرسش‌گر، لحن یک فعال سیاسی، لحن یک تعلیم‌دهندهو یا لحن یک شاعر رمانتیک. هیچ لحنی بی‌طرف نیست هرچند مستندساز ادعای بی‌طرفی کند. در واقع مستندساز، از همان هنگامی که جایدوربین‌اش را می‌کارد و نوع لنزش را انتخاب می‌کند و زاویه‌ی دوربین (نگاه) به واقعیت جلوی دوربین را تعیین می‌کند، دست به موضع‌گیری زدهاست. این که او قاب خود را چگونه می‌بندد، آیا از لنز زوم استفاده می‌کند یا نه، آیا از دوربین متحرک و روی دست استفاده می‌کند یا دوربینثابت، آیا فیلمش نریشن و صدای راوی دارد یا خیر، این که آیا فیلمساز خود نیز جلوی دوربین می‌آید و با سوژه تعامل دارد یا نه، همه‌ی این‌هابستگی به سبک و رویکرد یک مستندساز کارکُشته و صاحب سبک دارد. فیلم‌های گلستان از این نظر، فیلم‌های کاربردی و گزارشی محضنیستند بلکه همان‌طور که پیش‌تر گفته شد دارای سبک ویژه و منحصربه‌فردی‌اند و ارزش‌های زیبایی‌شناسانه دارند. از دید کریستین تامپسن،هنر سینما در کاربرد آن نیست بلکه رسیدن به یک ادراک زیبایی‌شناختی تازه است که از طریق فرم اثر هنری حاصل می‌شود. فیلم‌های گلستاننیز نشان‌دهنده‌ی اهمیت فرم و سبک در کارهای اوست. به عقیده‌ی گلستان، فرم از دل معنا برمی‌آید و زاده می‌شود. رویکرد گلستان برخلافرویکرد غالب مستندسازان ایرانی دهه‌ی چهل و پنجاه، رویکردی قوم‌نگارانه و مردم‌شناسانه نیست بلکه درباره‌ی تاریخ، توسعه و تحول صنعتیاست. نگاه شاعرانه‌ی گلستان به واقعیت، ریتم موزون تصاویر و زمان‌بندی دقیق نماها، استعاره‌پردازی‌های سینمایی و گفتار متن شیوا وشاعرانه از مهم‌ترین مولفه‌های سبکی فیلم‌های مستند گلستان به شمار می‌روند.

    ابراهیم گلستان
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیصد فیلم: ۱۲- «شماره یک سرخ بزرگ»؛ جنون جنگ
    مقاله بعدی جهان از پشت عینک‌آفتابی /  درباره «آقای لاگرفلد مرموز» ساخته مایکل والدمن
    پرویز جاهد

    مطالب مرتبط

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    سحر عصرآزاد

    زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

    پرویز جاهد

    جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

    محمد عبدی
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

    نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

    زیبایی‌شناسی مکان در سینمای بلا تار: از رئالیسم شهری تا مینیمالیسم روستایی

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.